داستان ترور علما و دانشمندان ایرانی توسط دشمنان در طول تاریخ این مرزوبوم جریان داشت. چه عالمان و دانشمندان و بزرگانی که در کشور ما به جرم توسعه دانش و مقابله با حملههای علمی دشمن به انحاء مختلف ترور نشدند. چه عالمانی تحولساز در مراتب علمی مانند شهید اول و ثانی و چه بزرگانی همچون امیرکبیر که تحولات اجتماعی و صنعتی ایجاد کرد و چه عزیزانی مانند شهید مدرس که در عرصههای سیاسی در مقابل خواست دشمن ایستادند و دیگر پیشتازان مقابله با دست اندازی دشمن پس از انقلاب از رئیس جمهور گرفته تا رئیس مجلس و نماینده و استاد دانشگاه و روحانی و معلم و... تا امروز که دانشمندان هستهای ما را ترور میکنند.
جالب آنکه هیچگاه نتوانستند با ترور و از میان برداشتن این بزرگان راه رشد علم را به بیراهه بکشانند و فرزندان این کشور عزیز تاکنون نگذاشتند راه عالمان و دانشمندان و اندیشمندان بیرهرو بماند. کسانی که برای مستکبران جهان خطر آفرین بوده اند همیشه در برنامه ترور و حذف فیزیکی و معنوی قرار داشتند و آنان که در در گریبان بودند و با دشمنان و مستکبران دست به یقه نبودند، عمری در آسایش و امنیت زندگی کردند.
انتقام یا سازش؟!
تاثر و تاسف عمیق مردم از این حادثه نشان میدهد آنها به خدمتگزاران خود وفادارند و قدرشناس زحمات ایشان هستند و لحظهای نمیخواهند تار مویی از سر آنها کم شود. در حالیکه نزدیک به سالگرد سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی هستیم، شوروحال مردم هنوز عاشورایی است و منتظر یک انتقام سخت از قاتلان ستاره های این خاک پاک هستند.اما این انتقام به چه صورت باید اتفاق بیوفتد و چه آثاری میتواند داشته باشد؟ در همان ساعات اولیه ترور، واکنشهای زیادی دیده شد. تیتر روزنامههای امروز شنبه 8آذر99 و بیانیه مسئولان کشوری و لشکری و خطونشان کشیدن آنها نشان از رنجشی بزرگ دارد و داغی که جز با انتقام آرام نمیشود. از طرفی هم برخی طیفهای فکری و کارشناسان و حتی برخی مسئولان بینالمللی مانند دبیر کل سازمانملل، مسئولان نظامی و سیاسی ایران را به خویشتن داری دعوت کردند و از آنها خواستند از انتقام و واکنش نظامی منصرف شوند و با مذاکرات دیپلماتیکی بهای خون این شهید و شهدای دیگر را طلب کنند.
برخی افراطیون نیز که در هر اتفاقی پلی به سوی مذاکره میزنند، خواستار مذاکره شده و مانند همیشه خواستار عدم واکنش شدید نیروهای نظامی، دولتی و دیپلماتها شدند. آنها بحثهای حاشیهای را جلوکشیدند و خواستار مطالبات دیپلماتیک و افشاگری بر علیه نتانیاهو شدند و گروهک منافقین شدند، چیزی شبیه همان پرتاب کردن خودکار!
اما رهبر انقلاب در پیامشان در مورد شهید فخری زاده دو خط و مشی را تعیین فرمودند: «نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همهی بخشهائی که وی بدانها اشتغال داشت.»
البته در این دو حالت یعنی انتقام و خویشتنداری دلایل متعدد و فراوانی نهفته است و هر طیف با ادله خود وارد میدان میشوند. اما تجربه نشان داده، فرصت دادن به دشمن جسارت او را زیاد میکند و به فکر ضربههای بیشتر و محکمتر میافتد. اما نحوه انتقام گرفتن ما هم به صورتهای مختلفی امکان پذیر است. یکی از این صورتها که در سالهای اخیر بسیار دیده شده هوشیار شدن و باانگیزه شدن نیروهای انقلابی و مومن است، برای پیشرفت و ضربه زدنهای علمی، فرهنگی، سیاسی و... که مورد اشاره رهبر انقلاب قرار گرفت.
آنگاه که امام خمینی(ره) در رثای شهید مطهری میفرمودند: «با ریختن خون عزیز ما، تایید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را، زندگی ما دوام پیدا میکند. بکُشید ما را، ملت ما بیدارتر میشود. ما از مرگ نمیترسیم و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید.» بیداری را نتیجه ترورها دانستند و دلیل آن را نیز بیان فرمودند که: «دلیل عجز شماست که در سیاهی شب، متفکران ما را میکشید.» همچنین آثار این ترورها را هم بیان کردند: «نهضت ما زنده شد. تمام اقشار ایران، باز زندگی از سر گرفت. اگر یک سستی، ضعفی پیدا کرده بود، زنده شد.»
واقعیت همین است که شهادت سرداران بزرگ اسلام همیشه باعث سرعت ما شده است. سرعت در پیشرفت، در آبادانی، برای پرکردن جای خالی این بزرگان و عزیزان و ادامه دادن راه آنها؛ حقیقت همین است که حضور فاتحان سنگرهای علم و عمل همیشه الگویی بود برای جوانان ما... چراغی بود برای روشن کردن راه ملت ما و هدفی بود قابل دستیابی برای مردم ما...
بنابراین نه ما از شهادت ترسی داریم و نه دشمنان ما به اهداف کور خود دست مییابند. آنها خودشان میدانند در برابر هر شهید ما هزاران رهرو آماده جانفشانی در هر عرصهای هست. اگر قصد انتقام داریم باید بدانیم هر کسی در قبال خون شهدا وظیفهای دارد. تعدادی از جوانان ما با تأسی به شهدا راه آنان را پی میگیرند و برخی به روشنگری و بصیرت افزایی میپردازند. قداست شهید به گام گذاشتن در راه اوست وگرنه از شیون و فریاد محصولی به دست نمی آید.
وقتی صحبت از پاسداری از خون شهدا به میان میآید، اهل رسانه هم وظایفی دارند که باید آن را انجام دهند. اکنون وظیفه همه ما خصوصا اهل رسانه حفظ خون شهداست تا به دست فراموشی سپرده نشوند. همچنین موظف به تبیین راه آنان در تمامی عرصهها، خصوصا آنجایی که ضعف داریم و گرفتار مدیران نالایق و ناکارآمد هستیم تا مدیران آینده ما از جنش شهدا و خدمتگزاران باشند. مدیرانی که با تمام قدرت به قوای فکری، علمی، معنوی و اخلاقی دشمن بتازند و خواب را از چشمان آنان بگیرند.
ضعفهای امنیتی
ضربه شهادت یک سردار دانشمند برای ما زیاد است و برای دشمن کشتن هزاران دانشمند ما کم است. هرلحظه باید مراقب بود تا دشمن به هدف خود نرسد. اینجاست که مسئولان امنیتی بار سنگینی بر دوش دارند، زیرا دشمن لحظهای آسوده نمینشیند و به هر وسیله میخواهد کشور ما را با ضعف روبرو کند. اما اینکه برخی افراد به دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی حمله میکنند، کمی غیرمنصفانه است. اکنون که همه ابعاد این ترور ظالمانه مشخص نشده و نمیدانیم دقیقا چه اتفاقی افتاده، حمله کردن کمی غیرعاقلانه و بدموقع است؛همه ما مدیون فداکاریها این شهید و جمله نیروهای اطلاعاتی و امنیتی هستیم و تا خطاکاری کسی ثابت نشود نباید همه آنها را دارای ضعف ببینیم. هرچند در کشور ما سابقه داشته که با پنهان کاری، ابعاد یک ماجرا روشن نشده و به دست فراموشی سپرده شده است. پس لازم است این شفافسازیها صورت بگیرد تا از تکرار این حوادث جلوگیری شود. اگر بناست مسئولی استعفا دهد یا بازخواست شود و حتی محاکمه گردد، این کار حتما و باید انجام شود، اما اینکه عجولانه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را به باد انتقاد بگیریم، یک خطای استراتژیک و راهبردی است.