تهیهکنندگانی که بررسیها نشان میدهد تعداد و تنوعشان از تعداد انگشتان دو دست بیشتر نیست و حلقهای تشکیل شده که محدودهاش به دوستان و خودیها ختم میشود و تعدادی اسم مشخص هرسال و در تیتراژ سریالها تکرار میشوند. این حلقه محدود البته در میان کارگردانان هم وجود دارد، اما اوضاعش نسبتبه تهیهکنندگان خیلی بهتر و دایرهاش گستردهتر است. در این گزارش، سریالهای تولیدشده در دهه نود را بررسی کردهایم و تهیهکنندگانی که تولید بیشتری در این دهه داشتهاند را شناسایی و مرور کردهایم و نگاهی داریم به نقش و جایگاه تهیهکننده در مجموعههای تلویزیونی. بهترین هنرمندان هم نیاز به استراحت و مطالعه و ایجاد تعادل بین ورودی و خروجی ذهن و دانستههایشان دارند و نباید مسائل مالی یا عوامل دیگر در انبوهسازی برنامهها نقش اصلی را بازی کند.
تهیهکننده کیه؟
اجازه بدهید ببینیم اول اورت چمبرز آمریکایی درباره نقش تهیهکننده چه گفته است: «در تلویزیون تهیهکننده نفر اصلی است. تهیهکننده از ابتدا تا پایان با کار درگیر است. برخلاف مدیران شبکه که میآیند و میروند، یا بازیگران، کارگردانان و نویسندگانی که در برنامه، خودی نشان میدهند و تا پروژه بعدی خبری از آنها نیست، ذوق و سلیقه و استعداد تهیهکننده و ذهن و زمینهای که از سر گذرانده است، محصول نهایی را مهر میزند.»شاید تعریف کاملی نبود، اما اهمیت جایگاه تهیهکننده را بهخوبی نشان میدهد. برخی نقش اصلی تهیهکننده را حول محور مالی و اقتصادی معرفی میکنند و او را ناظم یا هماهنگکننده عوامل یک اثر میدانند. در متنهای دانشگاهی آورده شده که تهیهکننده فردی است که با شناخت از رسانه و جامعه مخاطب و بهرهبرداری مناسب از امکانات و منابع، بتواند انواع برنامههای تلویزیونی را در کلیه مراحل ساخت از مرحله فکر تا پخش، تدارک و اداره کند. درواقع ممکن است انتخابکننده ایده برنامه، گروه تولیدی و بودجه باشد. مسئولیت هدایت و راهاندازی کل تولید را بهعهده دارد و موضوع برنامه و بودجه برای تولید را مطرح میکند و در تصمیمگیریهای دیگر نیز نقش دارد.
این شخص رهبر تیم است که با نویسندهها کار میکند، کارگردان را بهکار میگیرد، درمورد هنرمندان کلیدی تصمیم میگیرد و جهت کلی و عمومی تولید را راهنمایی میکند. ممکن است در برخی پروژهها کارگردان و تهیهکننده یک نفر باشند. گفتیم که نقش تهیهکننده عمدتا مالی و تشکیلاتی است و اولین و مهمترین کسی است که وارد چرخه تولید فیلم میشود و جالب است بدانید آخرین کسی است که از این چرخه خارج میشود. او از اولین مراحل برنامهریزی تا تمامی مراحل تولید، پخش و تبلیغات حضور دارد و آن را سرپرستی میکند. او کسی است که به شیوههای مختلف به یک فیلمنامه دست مییابد و تصمیم نهایی را درمورد ساخت آن میگیرد، البته قبل از اینکه با مدیران شبکه یا سازمان توافق اصلی را کرده باشد.
تهیهکنندگی تلویزیون؛ پرسود یا معمولی؟
گروهی درآمد آن را «بخور و نمیر» میدانند و گروهی دیگر بهخاطر تکلیفی که بر دوششان گذاشته شده آن را انجام میدهند و گروهی دیگر هم بهخاطر فرار از بیکاری یا گذران زندگی و حتما گروهی هم هستند که بهخاطر ارتقای فرهنگ و هنر کشور کار میکنند و دغدغه سرگرمی و فرهنگ و هنر دارند. صحبت از تهیهکنندگی سریالهای تلویزیونی است. فرض کنیم من تهیهکننده هستم و میخواهم سریالی برای یکی از شبکههای تلویزیونی بسازم. اگر میخواهید بدانید که روند تهیه یک سریال به چه صورت است، با ما همراه شوید تا از فرمولهای ارائهشده به یک عدد و رقم تقریبی برسیم. من که تهیهکننده هستم، یا فیلمنامهای دارم یا فیلمنامهای به من پیشنهاد میشود.فرض دوم را میگیریم که از یکی از شبکههای سازمان صداوسیما به من زنگ زدهاند و پیشنهاد ساخت یک سریال را دادهاند. به یکی از اتاقها میرویم و درباره برآورد هزینهها صحبت میکنیم. سریالی که میخواهند، مثلا 20 قسمتی است و تاریخی یا جنگی هم نیست؛ یک ملودرام خانوادگی که لوکیشنش تهران است و نیاز به یک یا دو بازیگر خیلی مشهور دارد و چند بازیگر معروف و سیاهیلشکر و هزینه عوامل و وعدههای غذایی و حملونقل و مخارج دیگر. هر قسمت قرار است 50 دقیقه هم باشد. پس شبکه از ما یک سریال 1000دقیقهای میخواهد که دستمزد دو بازیگر اصلیاش رویهم بین 700 میلیون تا یک میلیارد تومان محاسبه شده و دستمزد بازیگران دیگرش هم درمجموع بین 700 تا 900 میلیون تومان درنظر گرفته شده است. دستمزد عوامل دیگر هم مثلا ممکن است بین 500 تا 700 میلیون تومان شود. این سریال هم قرار است مثلا در چهارماه ساخته شود. هزینهها و زمان ساخت روی کاغذ آمده و حالا وقت چانهزنی طرفین است.
سازمان اصرار دارد این سریال در سه ماه ساخته شود و تهیهکننده مقاومت میکند. فرض کنید هزینه ساخت یک سریال 20 قسمتی حدودا 5 میلیارد تومان شود. دقت کنید که همه این اعداد فرضی است و واقعیت حتما بیشتر از این حرفهاست. حالا سازمان صداوسیما برای یک سریال 1000دقیقهای 5میلیارد تومان درنظر گرفته است. حتما هم حواسش به آگهیهای بعد و حین و قبلش بوده است. حالا من تهیهکننده باید تصمیم بگیرم. در این اعدادی که گفته شد، برای تهیهکننده ماهیانه دستمزد 20 میلیون تومانی درنظر گرفتهاند. یعنی 80 میلیون تومان برای چهارماه باید بگیرم و کلی هم وظیفه و مسئولیت دارم و استرس شبانهروزی را هم باید تحمل کنم. دستمزدم خیلی پایینتر از بازیگر اصلی هم نوشته شده است. حالا شما بگویید اگر جای من بودید قبول میکردید؟ تازه اصرار دارند که این سریال، سهماهه ساخته شود و این یعنی یک ماه هم از حقوق من کم شود. تهیهکنندهها از اینجا و در این مرحله دستهبندی میشوند.
یک عده دلشان میخواهد دیده شوند و با همین پول کم هم کار میکنند. گروهی دیگر هزینهها را تا جاییکه امکان دارد کم میکنند حتی به قیمت تسویه نکردن قسط آخر عوامل، حتی اگر به بازیگران اصلی قول کارهای بعدی را بدهند و از آنها تخفیف خوبی در پشت صحنه بگیرند یا برای بخشهای مختلف سریالشان، اولویتشان «ارزانتر» باشد تا «بهتر». گروهی دیگر هم هستند که در همین شرایط درآمدزایی میکنند؛ برای بازیگران فرعی دنبال «عشق فیلم»ها میروند و در ازای دریافت مبلغی، نقشی را به آنها تحویل میدهند و کار به جایی میرسد که دستمزدشان با بازیگر اصلی برابر میشود و هنوز سریال پخش نشده، سودشان را میکنند. یا برای فرار از موانع قانونی میروند سراغ مشارکت با آدمها یا نهادها و شرکتها. همه جورش پیدا میشود. البته در تاریخ تلویزیون و سینما، تهیهکنندههایی را دیدهایم که ضرر هم دادهاند و یادمان نرفته که برخی تهیهکنندگان سینما در زندان هم بودهاند.
مشخص شد که درباره میزان سود تهیهکننده از یک اثر به عدد یا درصد مشخصی نمیتوان رسید و بستگی به عوامل مختلف دارد، اما راههای رسیدن به سود به تعبیر دیالوگ رضا مارمولک به اندازه راههای رسیدن به خداست! پس فرمول رسیدن به سود بیشتر شد: کاهش هزینهها به هر قیمتی+ درآمدزایی ازطریق نقشفروشی یا راههای دیگر+ ارتباط خوب و حسنه با مدیران تلویزیون برای تایید سریال یا بالا و پایین کردن میزان برآوردها. علی برکتالله.
سین مثل سریال یا سلطان؟
از ابتدای گزارش درباره یک حلقه بسته تهیهکنندگان حرف زدیم. حساب این حلقه بسته از پرکارها جدا است که در این گزارش مجال پرداختن به آن نیست. پرکاری وقتی معنا پیدا میکند که شرایط برای همه تهیهکنندگان برابر باشد.طبق جدولی که در گزارش آمده، صدرنشین این فهرست، یک تهیهکننده جوان بهنام محمدرضا شفیعی است که کارش را از سال 1383 آغاز کرده و در دهه اخیر و بهجز فیلمهای سینمایی یا تلویزیونیاش، 13 سریال برای تلویزیون تهیه کرده است. در این 13 اثر، سریالهای پرطرفدار، موفق یا جذابی مانند «شیدایی»، «کیمیا» و «برادرجان» هم دیده میشوند و جالب است بدانید «کیمیا» 110 قسمت بوده و خودش به اندازه چهار پنج سریال کار برده است و این یعنی شفیعی درسال از یک کار بیشتر هم داشته و بدون استراحت برای مخاطبان تلویزیون کار کرده است. باید به او خدا قوت گفت که در این 10سال سه مدیر سازمان را دیده و مدیران مختلف در راس شبکههای یک تا سه را دیده و آنقدر انعطاف داشته که با همه آنها کار کرده و ظاهرا مشکلی هم نبوده است.
نفر دوم این فهرست یک خانم است؛ الهام غفوری، همسر سیروس مقدم که در یک دهه اخیر، 11 سریال شوهرش را تهیه کرده و بیش از 50 درصد از این تعداد به «پایتخت»ها تعلق دارد. آمار قابلتوجهی است از یک زوج در تاریخ تلویزیون ایران که در یکدهه اخیر پیش آمده است. اگر طرفدار وفای زنها هستید بهتر است این را بدانید که در یکدهه اخیر، سیروس مقدم با تهیهکننده دیگری «بچههای نسبتا بد» را ساخته، اما الهام غفوری با کارگردان دیگری همکاری نکرده است.
نفر سوم این فهرست یک تازهوارد در تلویزیون است؛ سعید سعدی که در سینما فیلمهای قابلدفاع و درخشانی تهیه کرده است، بهلطف چهار فصل «بچه مهندس» در این لیست قرار دارد. «نجلا» و «گشت ویژه» از دیگر آثار او برای تلویزیون هستند. از رده سوم به بعد به «پنجتایی»ها اختصاص دارد.
تهیهکنندگانی که در دهه نود 5 سریال برای تلویزیون ساختهاند و اتفاقا یکی از آنها که مهدی فرجی باشد، پیش از این مدیر شبکه یک سیما هم بوده است. فرجی با تکیه بر سه فصل «نون. خ» در این رتبهبندی قرار گرفته و در سال گذشته سریال ضعیف «صفر بیست و یک» را از شبکه سه سیما داشت و چند سال قبل هم «لژیونر» را ساخته بود.
زینب تقوایی 33 ساله هم 5 سریال را در دهه اخیر برای تلویزیون ساخته است که سهمی از این سریسازیها ندارد و اتفاقا «دودکش»اش بارها و بارها از شبکههای مختلف تکرار شده است. جالب است بدانید او در 25 سالگی این سریال را تهیه کرده بود.
آرمان زرینکوب دیگر نفر مشترک دسته «پنجتایی»ها است؛ کسی که با «ستایش» مشهور شد و این روزها سریال بهشدت ضعیف «یاور» را از شبکه سه در حال پخش دارد و سال گذشته هم «بوم و بانو» را داشت. زرینکوب در این 10سال اخیر دو فصل از ستایش را ساخته است و پیش از این هم «ماه و پلنگ» را ساخته بود. نکته جالب درباره سریالهای زرینکوب این است که در اکثر آنها داریوش ارجمند حضور داشته است.
شاید با عنوان سلاطین سریالسازی موافق نباشید، اما شما به کسانی که بیش از 50 درصد سریالهای تلویزیون در 10 سال اخیر را ساختهاند چه میگویید؟ به کسی که 13 سریال در 10 سال ساخته چه میگویید؟ اینکه مجموع اینها چند قسمت شده است و چند دقیقه از آنتن تلویزیون را پر کردهاند هم مطلب دیگری است. تلویزیون نیاز به پوستاندازی دارد. بهنظر نمیرسد که بهلحاظ مدیریتی کار دشواری باشد که مدیران رسانه ملی دایره بهکارگیری تهیهکنندگان را بزرگتر کنند تا قاب تلویزیون هم شاهد سازندگان و تیمهای تازه تولید شود و کمی هم نوبت استراحت تهیهکنندگان فعلی بیشتر شود. اصلا آن زمانی که در تلویزیون نیستند را بروند سینما کار کنند یا شبکه نمایش خانگی. گسترده شدن این دایره به معرفی افراد تازهنفس و خلاق کمک میکند و گزینههای انتخابی سازمان را بیشتر میکند تا مبادا تن به اجبار بدهد یا تحتفشار یا ناز تهیهکنندگان قرار بگیرد. البته برخی کارشناسان معتقدند اگر سریالها ساخته و به شبکههای تلویزیونی فروخته شوند هم امکان رقابت بیشتر میشود و هم کیفیت اولویت اصلی سازندگانش میشود.
سعید الهی، منتقد و کارشناس رسانه: تهیهکنندگان برای خودشـان مسئولیت محتوایی قائل نیستند
شاید یکی از دلایل مهم ضعفهای ساختاری و مضمونی در سریالهای اخیر تلویزیون، جدا از انتقاداتی که میتواند معطوف به حوزه کارگردانی باشد، حضور تهیهکنندگانی است که دیگر انگیزهای برای ورود به بخش محتوایی اثر نداشته و صرف اینکه مجموعه موردنظر مجوزهای کافی را از رسانه ملی دریافت کرده برای خود مسئولیتی در این زمینه قائل نیستند.وضعیت فعلی تهیهکنندگی و تهیهکنندگان در تلویزیون را در گفتوگو با سعید الهی بررسی کردیم. سعید الهی کارشناس سینما و رسانه با اشاره به نقش محوری تهیهکننده در تلویزیون گفت: «با وجود اینکه تلویزیون در جهان یک رسانه تهیهکنندهمحور تلقی میشود اما این رسانه در ایران در بخش تولیدات نمایشی از ظرفیتهای موجود در کشور کمترین بهره را برده است.»
وی در همین زمینه تصریح کرد: «تعداد محدود و انگشتشمار از اسامی که بهطور مستمر در تیتراژ سریالهای تلویزیونی دیده میشوند بدیهیترین گواه این ادعاست؛ درحالی که اگر به این حرفه نگاه علمی و عمیقتری وجود داشته باشد بیشک ما باید شاهد زایش و پرورش نسل جدیدتر و درعینحال خلاقتر در این حوزه باشیم.»
این تحلیلگر فرهنگی با اشاره به آسیبهای مترتب بر شغل تهیهکنندگی در سینما و تلویزیون اظهار داشت: «متاسفانه به جهت درهم آمیخته بودن مسائل مالی در این حرفه پراهمیت، کاهش هزینه تولید و سرعت بالا در ارائه اثر بیشتر از کیفیت و محتوای محصول اصالت پیدا کرده است.»
وی ادامه داد: «این درحالی است که تهیهکننده تلویزیونی فارغ از حقوق معنوی کارگردان، مدیر راهبردی و ناظر اصلی پروژه بوده و در واقع پاسخگوی کیفیت خوب و بد محصول اوست نه سایر عوامل.» الهی خاطرنشان ساخت: «با وجود انواع مراکز علمی در کشور ازجمله دانشگاه صدا و سیما و با توجه به ذائقه و نیاز مخاطب امروزی در برابر هجمههای مختلف رسانههای معاند، از رسانه ملی انتظار میرود پا را از دایره کمشعاع تهیهکنندگان فعلی فراتر گذاشته و با اعتماد به سایر فعالان، شرایط را برای حضور و نوآوری و در واقع احیای خط اصلی حرفه تهیهکنندگی در تلویزیون فراهم کند.»
وی یادآور شد: «آنچه از فضای امروز این عنوان در سازمان صدا و سیما برداشت میشود بیشتر نوعی واسطهگری و تسهیلسازی در عرصه مالی است که متاسفانه با این کارکرد در تهیهکنندگی یک اثر نمایشی بیشتر نیاز به فردی است که بتواند موانع و پیچیدگیهای پولی مجموعههای تلویزیونی را مرتفع سازد تا اینکه دغدغه هدایت فکری برنامه را عهدهدار باشد!»
وی گفت: «شاید یکی از دلایل مهم ضعفهای ساختاری و مضمونی در سریالهای اخیر تلویزیون، جدا از انتقاداتی که میتواند معطوف به حوزه کارگردانی باشد، حضور تهیهکنندگانی است که دیگر انگیزهای برای ورود به بخش محتوایی اثر نداشته و صرف اینکه مجموعه موردنظر مجوزهای کافی را از رسانه ملی دریافت کرده برای خود مسئولیتی در این زمینه قائل نیستند.»
الهی با اشاره به فرآیند تولید یک محصول یا ارائه خدمات در بخشهای مختلف بیان داشت: «در عرصه مدیریت تولید اگرچه تامین منابع مالی و انسانی و نظارت بر هزینهها جزء ارکان اصلی ساختار سازمانی محسوب میشود اما در دنیای امروز ایده اولیه، تعیین راهبرد و طراحی راهکارهای جذاب برای اثرگذاری بیشتر بر مخاطب ازجمله عناصری است که سرمایهگذاران مبتنیبر آنها مبادرت به تزریق نقدینگی میکنند.»
وی ادامه داد: «با توجه به این امر مهم، مدیران ارشد صداوسیما باید از خود بپرسند چند نفر از همین تهیهکنندگان فعلی تلویزیون، با تکیه بر دانش و البته مطالعات تطبیقی نسبت به سایر کشورهای توسعهیافته در جهان در جایگاه تهیهکنندگی سریالهای تلویزیونی کشورمان قرار گرفتهاند؟»
این کارشناس رسانه اظهار داشت: «تجربه ثابت کرده است هنرهای تصویری و نمایشی در نظام جمهوری اسلامی ایران همواره از خلأ حلقهای میان تصمیمگیرندگان کلان و اجراکنندگان متضرر شده و آسیب دیده است که نمونه بارز آن ولنگاری فرهنگی حاکم ناشی از عدم ارتباط اجرایی صحیح میان شورای عالی انقلاب فرهنگی و جامعه کشور است.»
وی افزود: «طبیعی است که در تلویزیون نیز این حفره در میان شوراهای راهبردی و تولیدکنندگان وجود دارد و تنها کسی که میتواند این فضای مهآلود را برای کارگردان و سایر عوامل به درستی تبیین و شفاف کند فهم و بیان یک تهیهکننده آشنا به راهبردهای کلان فرهنگی است؛ نهفقط آشنا به ضوابط و چارچوبهای سازمان صدا و سیما در امر سانسور، امور مالی و...!» الهی گفت: «صدا و سیما با کیفیسازی انتظارات و توقعات خود از تهیهکنندگان و برداشتن بسیاری از موانع غیرمنطقی و بیدلیل درونسازمانی میتواند راه پرپیچوخم این حرفه را برای جوانترهای خوشفکر، متعهد و به نوعی مستقل و حرفهای که اتفاقا بدون استفاده از رانتهای موجود سابقه تولید در برنامهها و تولیدات مختلف را دارند، هموار کند.»
گفتوگو با رضا صائمی، منتقد
تهیهکننده تلویزیون «مادرخرج» است نه تهیهکننده
نقشی که تهیهکنندگی الان در تلویزیون دارد مادرخرجی است. یک بودجهای را دریافت میکند، تیمی را دعوت و بودجه را تقسیم میکند. برای همین نظارتی وجود ندارد. هم دغدغهای برای کیفیت کار وجود ندارد و هم نظارتی نیست. حلقـــه بستــه تهیــــهکنندگان تلـــویزیون و همــــچنین عدمبهرهگیری از همه سرمایهها و دلیل ورود بخشهایی از مدیریت سیما به عرصه تهیهکنندگی را در گفتوگو با رضا صائمی، منتقد و روزنامهنگار بررسی کردیم.سریالهای تلویزیون در سالهای اخیر را بررسی کردیم و نهایتا به اسم 5، 6 تهیهکننده بیشتر نرسیدیم.
در کارگردانی هم تقریبا همین است.
بله. اما دایره کارگردانی قدری گستردهتر است. در 10سال اخیر تعداد سریالهای خوب بسیار کم شده است. یکی از دلایلی که کیفیت سریالها بد شده همین دایره تنگ تهیهکنندهها نیست؟
بله. یک مساله این است که شاید برای اینکه بتوانیم سقف تهیهکنندگی را در کیفیت اثر، چه مثبت و چه منفی، بیان کنیم باید تبارشناسی اتفاق افتد. یعنی به این برگردیم که سیستم یا فرآیند تهیهکنندگی سریال تلویزیون به چه شکلی است. تا جایی که من آشنایی دارم و با تهیهکنندهها صحبت کردم دو شیوه عمده وجود دارد. یا طرح داستانی و سریالی از سمت تلویزیون یعنی شبکهها، مدیر شبکهها یا مدیرگروه فیلم و سریال شبکهها به تهیهکنندهها پیشنهاد میشود که این جزء کارهایی است که «سفارشی» است یعنی سفارشی است که شبکه به تهیهکننده میکند. مدل دیگر برعکس این است یعنی تهیهکننده پیشنهاد میدهد که البته آنجا هم باز لزوما تهیهکننده مستقیما پیشنهاددهنده نیست. اینجا به دو شکل است؛ یا کارگردانی، نویسنده یا فیلمنامهنویسی تهیهکنندهای را پیدا میکند و میگوید چنین فیلمنامهای دارم و شما کارهای اجرا و تهیهکنندگی را انجام دهید و بعد به سراغ تهیهکننده میروند یا اینکه زمانی تهیهکننده طرحی را با نویسنده و فیلمنامهنویسی که رفیق است، پیگیری میکند. بعد از اینکه فیلمنامه نوشته شد به تلویزیون ارائه میدهد و جلسات و روند را طی میکند. یک فرآیند چرخشی به این شکل داریم. یک مسالهای که وجود دارد این است که غالبا پیشنهادها از سمت تهیهکنندهها به تلویزیون است. اگر بخواهیم سهمیهبندی کنیم شاید 20 درصد سفارشهای تلویزیون باشد و 80 درصد پیشنهاد از سوی تهیهکننده است. وقتی سفارش از سمت تلویزیون میشود با توجه به اینکه وضعیت اقتصادی و معیشتی ازجمله تهیهکنندههای تلویزیون خیلی رضایتبخش نیست معمولا آنها به کیفیت اثر به لحاظ نمایشی فکر نمیکنند. آنها به این فکر میکنند که طرح و بودجه را بگیرند. برای همین اینجا تهیهکنندگی از مفهوم تخصصی و حرفهای خود تهی میشود.
یعنی بیشتر به سمت مدیریت مالی میرود.
درست است. در واقع تهیهکنندگی از دغدغهمندی به مشغله تبدیل میشود. در واقع ما از تهیهکننده مولف دور میشویم و به سمت تهیهکننده خرجکننده میرویم. نقشی که تهیهکنندگی الان در تلویزیون دارد مادرخرجی است. یک بودجهای را دریافت میکند، تیمی را دعوت و بودجه را تقسیم میکند. برای همین نظارتی وجود ندارد. هم دغدغهای برای کیفیت کار وجود ندارد و هم نظارتی نیست. اگر تهیهکنندگی دغدغهمند باشد اولین ناظر کیفی کار خود اوست.
میتوان گفت در این امر رضایت طرفین را هم میبینیم یعنی هم صداوسیما از این معامله راضی است و هم تهیهکننده!
درست است. انگار تلویزیون تبدیل به بنگاه اقتصادی شده است که کالای آن یک کالای فرهنگی است. این نوع دلالی فرهنگی و نمایشی به معنای اثر نمایشی یا دلالی اثر رسانهای است. برای همین دغدغه در تهیهکننده وجود ندارد و تهیهکننده میانجی و واسطه است که کار را هندل میکند تا برای او اهمیت داشته باشد که کیفیت کار چگونه است. این بنگاه کارآفرینی یا بنگاه تجاری در حوزه فرهنگ در همه حوزهها اتفاق میافتد. در سینما، در نمایش خانگی و... نیز همینطور است. نکته قابلتوجه در اینجا این است که تهیهکننده تلویزیونی بهخاطر اینکه پول خود را از تلویزیون میگیرد نگران بازگشت سرمایه همانند تهیهکننده خصوصی در سینما نیست که باید فیلم او اکران شود، دیده شود و فروش برود تا سرمایه او بازگردد. برای همین دغدغه مالی برای تهیهکننده تلویزیون نیست و میگوید هرچه بسازیم شبکه قبول میکند و پخش میشود و ما پول خود را گرفتهایم. چهار مخاطب هم ابراز نارضایتی کنند اهمیت ندارد. در نمایش خانگی این نکته بسیار دیده میشود که تهیهکنندهها در تولید سود خود را میکنند و نیاز به اکران و نمایش هم ندارند، برای همین نگران این امر نیستند. بهدلیل سازوکارهایی که در چند سال اخیر به اسم پولهای کثیف و پولشویی اتفاق میافتد از طرق دیگری این هزینهها تامین میشود و سودآوری اثر وجود دارد. حتی اگر دغدغه مالی هم باعث ساخت یک اثر شود یک تهیهکننده نسبت به کیفیت کار خود باید حساس باشد چون اگر کیفیت خوب نباشد اثر دیده نمیشود و درنهایت بازگشت سرمایه و سود برای تهیهکننده نیست.
حتی ممکن است کار بعدی را به او ندهند.
درست است. برای همین تهیهکننده به تدارکاتچی تبدیل شده است. در سالهای اخیر برخی مدیران تلویزیونی را دیدهایم که به حوزه تهیهکنندگی ورود کردهاند. نکته دیگر این است که سهم تهیهکننده از سریالی که مثلا بین 18 تا 24 میلیون برای هر دقیقه قرارداد بسته شده چقدر است که ترجیح میدهد مدیر نباشد و تهیهکننده سریال باشد؟ در صحبت خود پاسخ را توضیح دادید.
میتوان گفت 50 درصد این امر سود است؟
من چون دقیقا به مناسبات اقتصادی آنها به شکل جزئی اشراف ندارم نمیتوانم آمار اعلام کنم ولی قطعا استدلال شما درست است یعنی اگر سودی نبود کسی از پشت میز مدیریت با شأن مدیر وارد عرصه تهیهکنندگی نمیشد. البته یک مسالهای هم وجود دارد. در کار سریال من فکر میکنم تفاوتها زیاد است. بسیاری معتقدند کار تلویزیون به اسم تهیهکننده نیست، مدیر مالی یا مدیر پشتیبانی یا مدیر اجرایی است. بهخاطر اینکه در تلویزیون تهیهکننده از جیب خود سرمایهگذاری نمیکند بلکه سرمایه را از تلویزیون میگیرد و به نوعی حسابدار است. بهخاطر اینکه وقتی در حوزه سینما برای یک فیلم مسالهای حقوقی یا مالی ایجاد میشود تهیهکننده باید پاسخگو باشد چون مالکیت فکری و معنوی آن اثر با تهیهکننده است اما تهیهکننده در تلویزیون مالکیتی ندارد. یعنی سریالی بخواهد در آیفیلم بازپخش شود از تهیهکننده اجازه نمیگیرند. ربطی به تهیهکننده ندارد و او را مالک اثر نمیدانند و میگویند شبکهای که ساخته مالکیت معنوی و مادی و فکری برای آن است. برای همین تهیهکننده تلویزیون هویت عقیم و ناقصی در تعریف تهیهکنندگی دارد. برای همین تمام این عوامل دست به دست هم میدهد وقتی تهیهکنندهای به سمت تهیهکنندگی تلویزیون میرود اینجا را بهعنوان خاستگاه مالی و بنگاه سودآوری نگاه میکند تا بخواهد دغدغه فکری و فرهنگی و هنری داشته باشد.
منبع: فرهیختگان