باتوجه به اینکه در غلوّ و بزرگنمایی دروغهای متعددی نهان شده است، باعث صدمات و لطمات بزرگتری میشود. غلو کردن از جمله رفتارهایی است که رشته گناههای زیادی را با خود دارد و صدمات بسیار زیادی به دین و انسانیت میزند. چاپلوسی، نمامی، دروغگویی، عجب، تکبر، انحراف، طمع، توهین، حسد، تحقیر دیگران و... تنها بخشی از گناهانی است که در غلو بهوجود میآید. امام علی(ع) در اینباره هشدار داده است: «درباره من، دو گروه نابود شدند، دوستدار افراطکننده و گزافهگوی و دشمن کینهتوز و دشمنخوی.»(نهجالبلاغه، حکمت۱۱۷) افرادی بودند که بهواسطه محبت به اهل بیت(ع) در حق آنها غلو میکردند که در تاریخ به «غالی» معروف شدند. این دسته از مثلا محبان هم خود را هلاک میکردند، هم دیگر مؤمنان را و هم جایگاه اهل بیت(ع) را تنزل میدادند.
خداوند در مورد غلو کردن در مورد حضرت مسیح در قرآن میفرماید: «ای اهل کتاب، در دین خود از اندازه فراتر مروید و غلو مکنید و بر خدا جز راست مگویید؛ همانا مسیح عیسی پسر مریم، پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به سوی مریم افکند، و روحی است از او، پس به خدا و فرشتگان او ایمان آورید و مگویید خدا سه است: أب و إبن و روح القدس. [از این گفته] بازایستید که برای شما بهتر است. جز این نیست که الله خدایی یکتاست، پاک و منزّه است، از اینکه او را فرزندی باشد.»(نساء/۱۷۱) آری برخی انسانها به دلیلی محبتی یا نیازی که نسبت به چیزی یا کسی دارند، سعی میکنند با القاب خاص و نسبتهای خاص آن را بالا ببرند؛ در حالیکه با بالا بردن او یک اصل، فرد یا تفکر را پایین میآورند. یعنی اگر کسی بگوید مسیح فرزند خداست، خداوند را کوچک، قابل رؤیت کرده و در دسترس قرار داده است و نتیجه اینکه خدای کوچک شده نمیتواند «حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالْ» بوده و مدبر عالم باشد، چون محدود شده است.
بزرگ کردن کوچکان
در طول تاریخ کسانی که یک قدرت مادی یا معنوی بهدست میگرفتند سعی میکردند چهره و تفکر خود را بزرگنمایی کنند و در جایگاهی قرار دهند که کسی نتواند آن فرد یا تفکر را نقد کند یا به کارش اشکالی وارد کند. در مقابل هم افرادی بودند که با چاپلوسی و تملق به این حرکت دامن میزدند و باعث میشدند مردم آن جایگاه را باور کنند. این رسم غلط از زمان فرعون و نمرود که خودشان را خدا میپنداشتند وجود داشته تا امروز که هر فردی و تفکری سعی دارد خود را بالاتر از آنچه هست جلوه دهد. این رفتارها البته یکطرفه نبود زیرا در حالیکه افراد سعی میکردند خود را بالاتر از دیگران بدانند در تلاش بودند که افراد شایسته را پایینتر از آنچه هستند معرفی کنند. بهطور مثال کافران و مشرکان هرگاه میخواستند پیامبر اسلام را کوچک کنند ایشان را یتیم عبدالله میخواندند و افرادی را اجیر میکردند که ایشان را مسخره کنند یا شکمبه گوسفند بر سر ایشان خالی کنند اما رسول خدا(ص) در مقابل سعی نکردند با بزرگنمایی و غلو پیش بروند و تلافی کنند، زیرا آسیب آن بیشتر بود. معاویه خود را خلیفه و شریف میدانست اما بهکار بردن لقب فرزندان رسول خدا را برای امام حسن و امام حسین ممنوع کرده بود.این تغییر جایگاهها توسط معاویه به قصد ضربه به دین انجام میگردید. دین اسلام و مکتب اهلبیت(ع) نه اجازه بزرگنمایی دادند نه کوچکنمایی، زیرا در این دو است که حق گم میشود و حقدار از رسیدن به حق خود محروم میماند. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «ستودن بیش از استحقاق، چاپلوسى است و ستودن کمتر از استحقاق [ناشى از] ناتوانى در سخن یا حسادت است.»(نهج البلاغه، حکمت۳۴۷) شاید افرادی قابل تقدیر باشند اما تقدیرها نباید باعث تملق شود و نباید بهنحوی صورت بگیرد که در افراد ایجاد غرور کند و از طرفی دیگر شایستگان را حقیر کند و از طرفی دیگر عزت متملق را هم از بین ببرد.(عیون الحکم، ص389) از دیگر آسیبهای غلو و بزرگنمایی بالا رفتن میزان اشتباه در افراد است. کسانی که خود را بزرگ میبینند یا چاپلوسان آنها را بزرگتر از آنچه هستند میپندارند اشتباهشان بهدلیل غرور، تکبر، عجب و دوری از نقد بیشتر میشود که آثار بسیار بدی برای افراد و جوامع دارد. نتیجه آنکه غلوّ و بزرگنمایی هم ضددینی و ضدانسانی است و هم ناهنجاری اجتماعی؛
تقدس زایی
یکی از رفتارهایی که دینمداران و صاحبان قدرت دینی انجام میدهند، تقدسزایی و مقدسانگاری است. اولین کاریکه مقدسزایی انجام میدهد «دور زدن عقل و فکر» است. این کار با الگوبرداری از دین صورت میگیرد؛ در حالیکه دین آنچه را که جایگاه ارزشمندی دارد، قابل تغییر و تبدیل نیست و اختلالی در آن شکل نمیگیرد، «مقدس» میشمارد. دین اسلام چیزهایی را مقدس شمرده که به وحی و امر الهی متصل باشند. امری که به وحی متصل است و قابل تغییر در زمان و مکان خاص نیست؛ ولی هنگامیکه چیزی با نظر، عقیده و استدلال انسانی و با توجه به ذوقها، امیال، علاقهمندیها و حتی تعصبها، غیضها و غضبها مقدس شمرده میشود، در طول زمان و در مکان خاص تغییر میکند و دچار نقصان میشود.در اینجا وجهه مقدسی که به آن داده شده، صدمه میبیند و در ادامه مقدسات اصیل دیگر را هم به چالش میکشد. نامگذاریها و لقبدادنها اگر از سوی انسان باشد و به سرچشمه وحی، کتاب و سنت متصل نباشد میتواند مورد بررسی، قضاوت و داوری قرار بگیرد. اینجاست که اختلال در آن باعث مختل شدن اعتقادات اصیل میشود. از جمله آسیبهای تقدسزایی گرفتن حق نقد از آن موضوع مقدس انگاشته شده است که باعث میشود اشکالات در آن انباشته شود و به مرور نابودش کند. از طرفی انسانها، هم حق بررسی دارند و هم حق انتخاب که با تقدسزایی در یکجا جمع نمیشوند. پس هم حق بررسی از بین میرود و هم حق انتخاب.
ضمن آنکه خداوند انسان را ذاتاً غایتاندیش آفریده است، بههمین دلیل است که انسانها همیشه در رفتارها و نگاههایشان غایت را در نظر میگیرند. حال اگر غایت متصور با عمل همخوانی نداشته باشد، آن امر نهتنها مقدس نمیشود؛ بلکه ضدمقدس دیده میشود. در کل تقدسزایی یکی از مراتب غلو است که انسانها انجام میدهند؛ در حالیکه دین با هر نوع غلو و بزرگنمایی مخالف است. مکتب ما بهجای تقدسزایی، «عزتمندی» را توصیه و سفارش کرده است. خداوند در قرآن عزت را از آن خود، پیامبر و مؤمنان دانسته است(منافقون/8) بنابراین هرچه که در راستای امر خداوند و دین باشد، عزیز است و قابل احترام، پس نیازی به تقدسزایی نیست.