ابعاد و اهداف سفر رئیس رژیم صهیونیستی به امارات
پیمان بهمنپور: پس از طرح آمریکاییـ صهیونیستی عادیسازی روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی، «اسحاق هرتزوگ» رئیس رژیم صهیونیستی برای اولین بار در سفر رسمی وارد ابوظبی شد. امارات پس از مصر و اردن سومین کشور عربی است که در چارچوب توافق صلح «آبراهام» با رژیم صهیونیستی روابط دیپلماتیک برقرار کرد. پیش از این سفر نیز امارات، صرفاً به ایفای نقش ناخدای اول کشتی عادیسازی در روابط کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی اکتفا نکرد؛ بلکه از این مرحله هم فراتر رفت و به طور گسترده در تبلیغ برای کالاهای صهیونیستی و تهیه طرحهای تولید انرژی خورشیدی و نمکزدایی آب و اجرای قراردادهای تسلیحاتی اقدام کرد که این اقدامات، کشورهای عربی را به سمت عادیسازی در روابط با رژیم صهیونیستی و تسلیم شدن در برابر این رژیم سوق داد.در این راستا رژیم صهیونیستی پس از اتفاقات اخیر در امارات و برای جلب توجه این کشور به این رژیم، مناسبات سیاسی را به سطح تصمیمگیری سیاسی رسانده و سفر اخیر رئیس این رژیم را بر پایه این مناسبات باید تحلیل کرد؛ به همین دلیل میتوان اهمیت این سفر را در موارد ذیل اعلام کرد:
1ـ پر کردن خلأ امنیتی در امارات: سفر هرتزوک همزمان با حملات متعدد کمیتههای مردمی یمن به نقاط کلیدی و حساس اماراتیها صورت گرفت. رژیم صهیونیستی به دنبال آن است که از این وضعیتی که اماراتیها به دنبال یک حامی هستند، استفاده کرده و با پیشنهاد سامانههای دفاعی خود به اماراتیها، به نوعی اماراتیها را از پر کردن خلأ امنیتی دلخوش کنند و پس از کشاندن آنها به میز مذاکره، امتیازات لازم را از آنها بگیرند.
2ـ نگرانی رژیم صهیونیستی از نزدیک شدن امارات به ایران: پس از در پیش گرفتن سیاست تنشزدایی دولت سیزدهم و همچنین خروج نیروهای اشغالگر آمریکایی از منطقه، باعث نگرانی رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی مرتجع شده است؛ به گونهای که کشوری چون امارات در تلاش است تا با توسعه روابط دیپلماتیک با ایران و حتی ترکیه، این پیام را انتقال دهد که رژیمصهیونیستی نمیتواند جایگزین مناسبی برای پرکردن خلأ آمریکا در منطقه باشد. بنابراین، رژیم صهیونیستی با سیاست ایرانهراسی به دنبال ایجاد و القای تهدید جمهوری اسلامی بعد از کمرنگ شدن حضور آمریکاییها در منطقه در جهت همراه کردن کشورهای عربی، به ویژه امارات با خود است.
3ـ گسترش نفوذ و حضور نظامیـ امنیتی پیرامون ایران: رژیم صهیونیستی، پس از شکستهای متعدد از جبهه مقاومت، سطح نظامی در منطقه را به سطح نظامیـ امنیتیـ سیاسی تبدیل کرده است و سیاست نفوذ و حضور نظامیـ امنیتی پیرامون نظام جمهوری اسلامی ایران را در راستای مقابله با ایران در پیش گرفته است. به این ترتیب، رژیم صهیونیستی در راستای تحقق اهداف خود، نظم امنیتی را با رأس رژیم صهیونیستی و بدنه کشورهای عربی ترسیم کرده است تا به صورت نیابتی بتواند اهداف خود را پیش ببرد.
4ـ ایجاد پایگاه نظامی در امارات: رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد پایگاه نظامی و فراتر از آن، ساخت یک شهر نظامی زیرزمینی در امارات است تا از این طریق نیز بتواند برنامههای خرابکارانه خود علیه جمهوری اسلامی ایران در خاک کشورهای دیگر از جمله امارات را پیادهسازی کند.
در مجموع میتوان گفت، در وضعیتی که اماراتیها با اتخاذ سیاستهای نادرست در جنگ یمن موجبات ضعف نظامی را در داخل و منطقه برای خود به وجود آورده و همچنین مواجهه رژیم صهیونیستی با چالشهای داخلی متعدد و شکستهای منطقهای اخیر، منجر به این شده است که دو طرف شکست خورده در جهت سرپوش گذاشتن بر مشکلات متعددی که با آن مواجه هستند، وارد این نوع از همکاریها شوند.
تغییر به سبک عربستان
رضا حمیدی: عربستان سعودی در حالی این روزها به اقدامات نمایشی روی آورده است که با رفتار این کشور هیچ گونه همخوانی ندارد. به بیان دیگر، تغییر یک کشور در رویکرد عملکردها باید واقعی و در میدان اتفاق بیفتد، صرفاً اقدامات نمایشی نمیتواند جایگاه ضد حقوق بشری عربستان سعودی را تغییر دهد. حمله عربستان به یمن، ایجاد خفقان سیاسی در داخل، حمایت از گروههای تروریسی مختلف در جهان از جمله داعش و...، نداشتن روحیه مسالمتآمیز در برخورد با همسایگان، داشتن رویکرد ضد مردمی و تلاش برای برهم زدن امنیت منطقه تنها بخشی از خصوصیات عربستان سعودی در دوران ولیعهدی بن سلمان است؛ از اینرو اگر عربستان سعودی به دنبال تغییر واقعی است، باید جنگ یمن را متوقف کند و برخورد مسالمتآمیز را با همسایگان خود را در پیش بگیرد.از طرفی رویکرد مردمی خود را تغییر دهد و به حکومت مردمی تبدیل شود؛ اما محمدبنسلمان، ولیعهد سعودیها قصد دارد اقدامات نمایشی را در جهت مجاب کردن غرب به منظور استمرار حمایتهای آشکار و پنهان از خود به کار گیرد. در یکی از تازهترین این موارد، عربستان سعودی قصد دارد تغییراتی را در سرود ملی و پرچم سبز کشورش که نقش شمشیر روی آن کشیده شده است، ایجاد کند.
شورای مشورتی و منتخب پادشاهی به اعمال تغییرات رأی مثبت داده است. این در حالی است که ولیعهد جوان این کشور همیشه بر ملیت و غرور ملی تأکید کرده بود! طبق این گزارش، تصمیمات این شورا ارتباطی با قوانین و ساختارهای موجود در عربستان ندارد؛ اما این رأی از آن نظر مهم ارزیابی میشود که اعضای شورا از سوی پادشاه منصوب میشوند و تصمیمات آنها اغلب در نهایت در اختیار پادشاه سعودی است.
سایر رسانههای محلی نیز گزارش دادهاند که این تغییرات در راستای اصلاح سیستم حاکم بر پرچم، شعار و سرود ملی صورت میگیرد. شورای مشورتی جزئیات بیشتری از این تصمیم را اعلام نکرده است. خبرگزاری دولتی عربستان میگوید، مجلس شورا به تصویب پیشنویس اصلاحیه فرمان سلطنتی تقریباً ۵۰ ساله حاکم بر پرچم رأی داده است. این اصلاحیه از سوی سعد العتیبی، عضو شورا پیشنهاد شد و قبل از بحث در میان اعضای شورا از سوی یک کمیته فرعی بررسی شد.
پرچم عربستان از سال ۱۹۷۳ با شعار ««لا اله الا الله. محمد رسول الله» و نقش شمشیر رسمیت یافته است.پیشنهاد مجلس شورا در غیاب مطبوعات آزاد برای بررسی رسمی به ملک سلمان ارائه میشود. گزارشگران بدون مرز میگوید که در عربستان رسانه مستقل وجود ندارد و سرکوب در دوران ولیعهد جدید تشدید شده است. در هر حال، اقدام جدید بن سلمان، نوعی ظاهرسازی مطلق با هدف القای شعار «تغییر» صورت میگیرد. مستندات موجود نشان میدهد، بر خلاف ظاهرسازیهای بن سلمان، نقض حقوق بشر و جنایات سعودیها در منطقه طی سالهای اخیر به نقطه اوج خود رسیده است. نکته مهمتر این است عربستان سعودی در حالی تلاش میکند که به یک عنصر مطلوب در دید غرب تبدیل شود که اولاً از نگاه غربیها عربستان سعودی تا زمانی اعتبار خواهد داشت که به عنوان گاو شیرده همچنان ارزش مالی برای غرب داشته باشد و ثانیاً چنین اقداماتی به جایگاه عربستان به منزله یک کشور ملیگرا در بین اعراب لطمه وارد خواهد کرد.
بازی تکراری استعفا
یاسر سعیدنژاد: سعد حریری، رئیس جریان المستقبل و نخستوزیر پیشین لبنان در سخنانی گفته بود که فعالیت سیاسی خود را به حالت تعلیق در میآورد و در انتخابات پارلمانی شرکت نمیکند و از خانواده خود در حزب المستقبل میخواهد که چنین برنامهای را انجام دهند. این سخنان حریری را بسیاری دال بر انصراف وی از عرصه سیاسی و ورود به یک دورهای از سکوت سیاسی میدانند؛ اما در مقابل این سخنان سعد حریری، برادر وی بهاء حریری گفته است در مبارزات انتخاباتی آتی شرکت میکند. بهاء حریری، در پیامی تلویزیونی با بیان قصد و نیتش برای شرکت در انتخابات پارلمانی لبنان عنوان کرد: «من راه رفیق حریری را ادامه خواهم داد. نه دین، نه اخلاق و نه تربیت ما به عنوان فرزندان رفیق حریری اجازه نمیدهد که از مسئولیت خود برای قرار دادن امکاناتمان در راه پیشرفت لبنان شانه خالی کنیم.»درباره تحولات رخ داده و استعفای سعد حریری از عرصه سیاسی و تأثیر آن بر عرصه سیاسی لبنان ذکر چند نکته حائز اهمیت است:
1ـ اگر چه سعد حریری پس از مرگ پدرش هیچ گاه نتوانست جای او را پر کند؛ اما به مرور توانسته بود خود را به عنوان «خیرالموجودین» طایفه سنی مذهب طرفدار عربستان تبدیل کند. با روی کار آمدن سلمان و فرزندش در عربستان و اتخاذ سیاستهای تهاجمی در منطقه، توقعات ریاض از حریری بیشتر و بیشتر شد و اوج آن رفتار شبهه گروگان گیرانه عربستان در نوامبر ۲۰۱۷ و وادار کردن حریری به قرائت آن بیانیه معروف و استعفا بود. از آن پس شیب افول جریان 14 مارس در لبنان شدت گرفت؛ شیبی که البته از سال ۲۰۰۹ آغاز شده بود. سعد حریری به خوبی به این امر واقف است که عربستان هیچگاه بر روی گزینهای بلندمدت برای به ثمر رسیدن سیاستهایش تمرکز نخواهد کرد و به نوعی روی شخص بینام و نشانی سرمایهگذاری نمیکند تا نتیجه آن را سالها بعد ببیند. حریری با کنارهگیری از انتخابات در واقع ستون خیمه سیادت عربستان در لبنان را کشید و حالا بهاء حریری برادر بزرگتر وی تلاش دارد عمود میانه خیمه باشد.
2ـ جریان 14 مارس به شدت دچار پراکندگی شده است. تمام تلاش و امید این جریان آن است که بتواند حمایت حداکثری عربستان را جلب کند و با پولپاشی ریاض و همچنین طرح اتهامات پوچ علیه جریان مقاومت در لبنان رأی برخی افراد جامعه لبنان را جذب کند.
3ـ انصراف حریری از عرصه سیاسی بیشتر به یک بازی سیاسی با تغییر بازیگران شبیه است. عربستان سعودی در طول سالیان گذشته سرمایهگذاری گستردهای بر روی جریان المستقبل انجام داد، اما این جریان هیچ گاه نتوانست انتظارات ریاض را برآورده کند. یکی از این انتظارات محدودکردن حزبالله و تضعیف آن به ویژه در عرصه سیاسی بود. جریان المستقبل نه تنها نتوانست حزبالله را در شرایط موجود نگه دارد، بلکه در بسیاری از موارد برخلاف سیاستهای عربستان سعودی مجبور به همکاری با جریان مقاومت شد. این امر نه تنها مورد استقبال جریان سعودی قرار نگرفت، بلکه عربستان طی چند وقت اخیر در یک تغییر تاکتیک سیاسی به سایر جریانهای موجود در لبنان همچنان قوات البنانی روی آورده است؛ جریانی که در حوادث اخیر در لبنان به ویژه در حادثه الطیونه نشان داد که توان بازیگری برای محور سعودی را در لبنان دارد.
در مجموع به نظر میرسد، با توجه به اتفاقات رخ داده شده در عرصه سیاسی لبنان بعید به نظر برسد که اولاً بهاء حریری بتواند جریان 14 مارس را از پراکندگی نجات دهد و ثانیاً جریان المستقبل احتمالاً بیش از این وزن خود را در عرصه سیاسی از دست خواهد داد.