ضمن آنکه اعتقاد به اینکه هرچیزی که از سمت خدا صادر شده است زیباست، میتواند در زندگی معنوی و مادی به ما کمک کند. خداوند قوهای برای شناسایی زیبایی و اصول آن در وجود ما قرار داده که «فطرت» است. فطرت انسانها میتواند حد و مرز زیبایی، حقیقت زیبایی، کارایی زیبایی و زمان و مکان عرضه زیبایی و عدم آن را بشناسد. بهعبارتی زیبادوستی فقط مسئله نیست، بلکه بهکارگیری زیبایی و وجوهی که زیبایی را قابل مشاهده میکند هم مهم است. انسان باید جلوهگر زیبایی باشد باید بتواند با شناخت مظاهر زیبایی خود را زیبا کند و زیباییها را حفظ کند.
اینکه بتوانیم زیبایی را بشناسیم، بروز و ظهور دهیم و آنرا حفظ کنیم مهمترین مسئله زندگی ما انسانهاست. اما این زیباشناسی و زیبادوستی و کشف آن به زندگی مادی منتهی نمیشود بلکه باید به حیات معنوی تسری پیدا کند. هیچ انسانی نمیتواند زیبایی را بشناسد اما خالق زیبایی را نشناسد و درک نکند. انسانهایی که به فطرتشان رجوع میکنند، همه چیز را زیبا دیده و در این زیبایی خداوند را پیدا میکنند. شعر باباطاهر عریان که در زیبایی کوه، دشت، دریا، آسمان و... خداوند را میبیند، معرف حضور همه ما هست که میگوید: «به صحرا بنگرم صحرا ته وینم، به دریا بنگرم دریا ته وینم».
افعال خداوند و مراتبی که برای مخلوقات در نظر گرفته شده است، هم زیباست و هم حکمتی دارد که باید آن را بشناسیم و درست بهکار بگیریم. خداوند در قرآن از روش زیباشناسی و معرفی زیبایی استفاده میکند. زیباییها را به خود منتسب کرده و زشتیها را از آن کفار و شیاطین جنّی و انسی میداند. ارتباط انسان با خدا هم با همین زیباشناسی صورت میگیرد؛ بههمین دلیل شیاطین و کفار و انسانهای ناصالح و سرکش به سمت زشتیها حرکت میکنند و هم زیباییهای خداوند را زشت جلوه میدهند تا دیگر انسانها را از خدا و اطاعتش دور کنند. دشمنان انسانیت و انسانهای غیرصالح در زندگی میلشان به زشتیها میرود تا جاییکه هر انسان سالمی از رفتار آنها منزجر است و نمیخواهد در رفتار، گفتار و کردار شبیه آنها باشد. شاید انسانها در زندگی رفتارهایی را انجام دهند که بهخیالشان زیبا باشد اما وقتی با خود خلوت میکنند بسیاری از رفتارهایی که زیبا میدیدند را زشت میبینند و اعتراف میکنند که در این خصوص اشتباه کردهاند.
آنانکه که نمیخواهند بنده خدا باشند با بندگی دیگر انسانها هم مخالف هستند و به هر طریقی میخواهند راه بندگان خدا را تغییر دهند. نهتنها خودشان ارتباطی با زیبایی و خداوند بلند مرتبه ندارند بلکه میخواهند ارتباط انسانهای دیگر را از طریق خدا قطع کنند. برای اینکار روشهای زیادی بهکار میگیرند. بهطور مثال ذهنیت انسانها را نسبت به دستورات خدا تغییر میدهند و برای اینکار از میل و خواست انسانی که راحتی و آسودهخواهی است استفاده میکنند.
آنها بندگی و اطاعت را سخت و طاقت فرسا جلوه میدهند، یعنی زیباییرا زشت جلوه میدهند، شک و تردید ایجاد میکنند، بندگی خدا را مزاحم زندگی قلمداد میکنند، آنرا منافی لذت در زندگی معرفی میکنند و میگویند هر چیزی که لذت دارد در دین حرام است! تا بندگان را سست کنند. بسیاری از انسانها در ابتدا این سخنان را قبول میکنند و از خود میپرسند واقعا چرا دین اینقدر با لذت بردن انسانها مخالف است. فطرت آنها که خداجو هست نمیتواند این سختگیریها را از ناحیه خدا بداند، پس آن را به گردن علمای دین میاندازند و...؛
زیبا جلوه دادن زشتیها و بهعکس
در آیه 48 سوره انفال آمده است: «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»؛ هنگامى که شیطان، اعمال آنها(مشرکان) را در نظرشان زیبا جلوه داد. شیطان از روشهای مختلف استفاده میکند تا زشتیها را زیبا و زیباییها را زشت جلوه دهد. یکی از این روشها هم «تسویل» نام دارد؛ یعنی زیبا جلوه دادن یک چیز بد که نفس انسان به آن حریص است.علامه طباطبایی(ره) میفرماید: «مقصود از زینت دهنده، شیطان است، به شهادت اینکه در آیاتی از قرآن مجید، زینتدهنده اعمال زشت را شیطان دانسته و اگر در پارهای از آیات، ضلالت گمراهان را به خدا نسبت داده، نه از این جهت است که شر از خداوند سر میزند، بلکه در هر جا نسبت داده شده بهعنوان جزای شر است... آری، وقتی بنده مرتکب فسق و فجور شود، خدای تعالی هدایت را از او دریغ مینماید و بههمین معنا در حقیقت اذنی است برای داعی ضلالت، یعنی شیطان و وقتی شیطان دست خدا را از سر بندهاش کوتاه و خلاصه میدان را خالی دید، اعمال زشت را در نظر آن بنده جلوه و زینت داده و او را گمراه میکند.»(2)
فطرت انسان میتواند زیباییها و حدود استفاده از آن را تشخیص دهد؛ اما وقتی که غرق در گناه شود، خداوند قدرت شناخت زیبایی را از او میگیرد. این سلب تشخیص دلایل فراوانی دارد. هم میتواند از رحمت باشد و هم میتواند از غضب باشد. برای نمونه، وقتی شخصی تخلفی مرتکب میشود، برخی اختیارات قانونی را از او سلب میکنند تا بیش از این به تخلفش ادامه ندهد و همچنین بیشتر از این بهدیگران آسیب نرساند. انسانی که یاغی میشود هم میتواند تمام زیباییها را در خود از بین ببرد و هم میتواند به زیباییهای اطراف خود صدمه بزند. خداوند با این سلب تشخیص، دست او را از زندگی دیگر انسانها که به زیبایی تمایل دارند، کوتاه میکند که البته مراتبی هم دارد.
دشمنان دین برای منحرف کردن بندگان خدا آنها را نسبت به زیباییها بدبین میکنند و با هر روشی زشتیها را بهجای زیبایی قرار میدهند. در آیات قرآن در مورد تسویل سخن گفته شده است. در آیه18 سوره یوسف «وَ جاءوُا عَلى قَمیصِهِ بِدَمٍ کَذِبٍ قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنْفُسُکُمْ أَمْرا»؛ که برادران حضرت یوسف میخواستند با خونین کردن پیراهن یوسف، نفرت خود را دلسوزی و محبت جلوه دهند و در آیه25 سوره محمد(صلی الله علیه و آله) «إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُم»؛ که شرح حال مرتدان است.
کسانیکه حق را یافتند و شناختند اما باز هم به آن پشت کردند، گرفتار زیباسازیهای شیطان میشوند. تمام اعمال و رفتار زشتشان را زیبا میبینند و با همین تفکر در باتلاق نفسانیت فرو میروند. نتیجه آنکه ما باید در جهت شناخت زیباییهای حقیقی و رفتن به سمت آن تمام تلاش خود را بهکار بگیریم تا بنده پرهیزگار خدا بشویم.
پینوشت:
(1) کافی، ج6، ص438
(2) المیزان، ج۹، ص۳۶۴