سال ۱۳۵۲ رئیس ساواک تهران و مسئول اداره سوم ساواک شد، یعنی اداره امنیت داخلی که مهمترین رکن ساواک بود و کارش شد راهاندازی مراکز شکنجه و اعترافگیری از مبارزان علیه حکومت پهلوی. فقط یک فقره از تشکیلات زیر نظر ثابتی «زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری» بود که در دهه ۵۰ بیش از ۸ هزار نفر در آن زندانی و شکنجه شدند.
فردی مشهور به «کمالی» که یکی از شکنجهگران مخوف ساواک بود و زیردست ثابتی کار میکرد، گفته: هر وقت ثابتی میآمد عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان در نمیآید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان اظهار میداشت هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی میآید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود. همانموقع یک نویسنده آمریکایی شکنجه در ساواک را اینچنین توصیف کرده بود: روشهای روم باستان، اسپانیا قرون وسطا و همچنین آشوویتس و سایگون را به حد اعلی رسانده است.
«سلطان شکنجه» ایران که بود؟
چهطوری یک نفر «سلطان شکنجه» ایران شد؟ اینطوری که یک مرکز رسمی برای شکنجه راهانداخته بود و قدرتنمایی میکرد و به کارش پُز هم میداد و فقط یک فقره از کارهایش شکنجه ۸ هزار مبارز علیه پهلویها بود. این یک نفر «پرویز ثابتی» بود. گروه تاریخ خبرگزاری فارس: داستان «پرویز ثابتی» از آنجا شروع شد که دنبال کار میگشت و افکار ناجوری هم داشت که هیچ شغلی مناسبش نبود؛ تا اینکه در سال ۱۳۳۵ ساواک تأسیس شد و او از عدهای از اطرافیانش درباره یک سری کارهای مخفی شنید و سال ۱۳۳۷ فهمید که دلش میخواهد برود ساواک تا بتواند کارهای متفاوت انجام بدهد.آن اوایل به عنوان تحلیلگر سیاسی وارد ساواک شد و تحلیلهایی ارائه میداد در این حد: «مردم ایران برای دموکراسی آمادگی ندارند... اینکه شاه برایشان جذبه دارد و محبوب آنهاست کافی است... دادن آزادی و درانداختن انتخابات آزاد، دست حکومت را میبندد و کار دست ما خواهد داد». بعدها که دیدند افکارش بیمارتر از این حرفهاست و پهلوی دوم هم گفته بود «مغزش معیوب» است در سلسله مراتب ساواک ارتقاء یافت! و سال ۱۳۵۲ شد رئیس ساواک تهران و مسئول اداره سوم ساواک، یعنی اداره امنیت داخلی که مهمترین رکن ساواک بود و کارش شد راهاندازی مراکز شکنجه و اعترافگیری از مبارزان علیه حکومت پهلوی.
پهلوی دوم درباره ثابتی گفته بود: «مغزش معیوب است»
ثابتی چی شنیده بود؟!
فقط یک فقره از تشکیلات زیر نظر ثابتی «زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری» بود که در دهه ۵۰ بیش از ۸ هزار نفر در آن زندانی و شکنجه شدند. ثابتی بعدها که انقلاب شد و فراری شد از بیخ منکر همه قضایا شد و از این حرفها میزد: «من همانطور که گفتم با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنجا که در توان داشتم از آن جلوگیری میکردم. خودم هیچگاه ندیدهام که فردی مورد شکنجه قرار گیرد، ولی البته در این باره بسیار شنیدم».
حالا ثابتی چی شنیده بود؟ فردی مشهور به «کمالی» که یکی از شکنجهگران مخوف ساواک بود و زیردست ثابتی کار میکرد، برای مردم ایران تعریف کرد: «هر وقت ثابتی میآمد عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان در نمیآید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان اظهار میداشت هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی میآید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود».
بازدید پهلوی دوم از کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
همهکاره مملکت بود!
این جناب ثابتی در دهه ۵۰ شمسی همهکاره ساواک شده بود و در کتاب «معمای هویدا» نوشته است که اینطوری شده بود: «کار امنیت داخلی در واقع یکسره در دست پرویز ثابتی بود که ریاست اداره سوم ساواک را به عهده داشت. در حالی که هر شنبه و پنجشنبه نصیری به دیدن شاه میرفت و امور امنیتی را به اطلاعش میرساند هر چهارشنبه بعدازظهر هم... پرویز ثابتی... به دیدار او میرفت».البته خیلیها هم معتقدند که ثابتی همهکاره مملکت شده بود و چنین بود: «ثابتی در تمام عملیات پر سروصدای ساواک... نقش اصلی را به عهده داشت و شبکه ساواک در وزارتخانهها و سازمانهای دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل میکردند. گزارشهایی که از طریق نصیری به شاه داده میشد، عمدتا از طرف ثابتی و دار و دسته او تنظیم میگردید و نصیری که بیشتر سرگرم سوءاستفادههای مالی و خوشگذرانی بود بخش اعظم کارهای ساواک را به ثابتی و عوامل او سپرده بود.
ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هر کسی که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس میشد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. عدهای از مقامات دولتی هم مستقیما با ساواک کار میکردند و به این ترتیب ثابتی... بیش از هر مقام دیگر دولتی بر امور کشور تسلط داشت».
ثابتی در تلویزیون قدرتنمایی میکرد و مخالفان پهلویها را میترساند
همانموقع که ثابتی همهکاره ساواک بود کسانی در ایران و در خارج از ایران به شکنجه مخالفان حکومت پهلوی اعتراض میکردند و در مقابل، پهلوی دوم شکنجه را انکار میکرد و میگفت: «ما مجبور نیستیم مردم را شکنجه کنیم، شکنجه شیوه عمل سازمانهای عقبافتاده است. ما حالا در روشهای بازجویی به اندازه شما پیشرفته هستیم».
البته همزمان با این انکارها، ثابتی به عنوان «سخنگوی ساواک» و «مقام امنیتی» مدام در تلویزیون ظاهر میشد تا اقتدار ساواک را به رخ بکشد و مردم را بترساند و شایعه هم میساختند و رواج میدادند درباره قدرت ساواک و اینطوری بود: «در اوایل دهه ۵۰ شمسی نفوذ و دخالت ساواک در زندگی شخصی و احوالات خصوصی ایرانیها به حدی رسید که به شوخی اما از روی ناخشنودی مشهور شده بود از هر سه ایرانی یکی ساواکی است؛
یعنی همه باید حواسشان جمع باشد و جلوی دیگران علیه شاه حرفی نزنند. آوازه این وحشتپراکنی تا آن سر دنیا هم رفته بود و نشریه نیوزویک آمریکا به اشتباه و احتمالا از روی اغراق نوشته بود ۳ میلیون ایرانی (۸ درصد جمعیت ۳۵ میلیونی ایران) بهعنوان خبرچین با ساواک همکاری میکنند! همانموقع یک نویسنده آمریکایی شکنجه در ساواک را اینچنین توصیف کرده بود: روشهای روم باستان، اسپانیا قرون وسطا و همچنین آشوویتس و سایگون را به حد اعلی رسانده است».
نمایی بازسازی شده از شکنجه در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک
پرونده ثابتی؛ شاهدوست و وطنپرست!
این آقایی که یک زمانی در این مملکت همهکاره بود و برای همه پرونده میساخت، پرونده خودش را هم بخوانیم حالا که هیچکاره است! ثابتی در بدو استخدام در ساواک درباره پیشینه خانوادگی و تحصیلی خود نوشته است: «از بدو تولد تا ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محلهای به نام تپهسر سکونت داشتهام و از مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم... سکونت داشتهام...
در مدرسه صابر... به شغل آموزگاری از سال ۲۶ مشغول شدهام و در ایام فراغت و دوران تحصیل با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کردهام... در دبیرستان فیروز بهرام تهران از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از ۱۳۳۴ الی ۱۳۳۷ مشغول به تحصیل بودهام... در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم... بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی میزیستهام و پدر و مادرم بهایی بودهاند، لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم... اینجانب فردی شاهدوست و وطنپرست میباشم».
ثابتی هنوز زنده است و ۸۶ ساله است و جدیدترین خبر شرمآور درباره وی اینکه چند روز پیش در تجمع مخالفان جمهوری اسلامی ایران در لسآنجلس پس از ۴۴ سال آفتابی شد و ادای دموکراسیخواهی درآورد و اینجور حرفها.
واکنشها به حضور رسانهای پرویز ثابتی
ناصر کنعانی؛ سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز روز گذشته در نشست هفتگی با خبرنگاران درباره حضور پرویز ثابتی رئیس ساواک در تجمع ضد انقلاب در آمریکا که سؤال یکی از خبرنگاران بود، گفت:«دولتهای مدعی حقوق بشر تبدیل به مأمن و ملجأ جنایتکاران شدند.» وی افزود:«فرد جنایتکاری با چنین سابقهای در قلب کشور مدعی حقوق بشر حضور دارد و اگر پرونده اقدامات ضدایرانی دولت آمریکا را فهرست کنیم فهرست عریض و طویلی خواهد بود. این هم یکی دیگر از نمادهای دشمنی دولت آمریکا با دولت و ملت ایران است.»سایت الف نیز در این باره نوشت:« آخرینبار که نام ثابتی بر سر زبانها افتاد در ماجرای مصاحبه با صدای آمریکا به بهانه انتشار کتاب خاطراتش با نام «در دامگه حادثه» بود. کتابی که خشم بسیاری از زندانیان سیاسی دوران شاه و مبارزان و فعالان آن زمان را برانگیخت. تصور چاپ کتاب خاطرات ثابتی به این امید که وی حقایق ناگفته از تاریخ ساواک و رژیم پهلوی را گفته باشد خبر خوشحالکنندهای بود اما ثابتی در پیشگاه تاریخ صادق نبود و عمدهی مطالب وی نه تنها کذب بود بلکه بیشتر زاییده تخیلات و در راستای تطهیر ساواک و دستگاه پهلوی بود.»
این رسانه اصولگرا ادامه داد:« حرکت دیروز او و حضورش در میان مردم را باید به فال نیک گرفت از این جهت که ثابتی بماهو ثابتی نمادی از تجمیع دشمنان ایران در قامت یک شخص است.»
یک حقوقدان نیز درخواست کرد که او به اتهام جنایت علیه بشریت باید محاکمه شود. محمدهادی ذاکر حسین عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در واکنش به حضور پرویز ثابتی نفر دوم ساواک در تجمع ضدانقلاب در یکی از شهرهای آمریکا در توئیتی نوشت: «ساواک متهم به ارتکاب جنایت علیه بشریت از رهگذر شکنجه و سلب آزادی و تعقیب و آزار گسترده و سازمان یافته و در راستای سیاست دولتی سرکوب مخالفان رژیم است.» در توئیت مدیر مرکز حقوق کیفری بینالمللی ایران همچنین آمده است: «جرایم بینالمللی مشمول مرور زمان نیست و دانه درشتهای ساواک تا زمانی که زندهاند باید پاسخگوی رفتار خود باشند.»
محمدعلی ابطحی رئیس دفتر رئیس جمهور دوران اصلاحات نیز به انتشار عکس پرویز ثابتی از روسای معروف ساواک بعد از ۴۴ سال واکنش نشان داد. ابطحی در توئیتی طنزآمیز با انتشار تصویر پرویز ثابتی نوشت:«تصویر پرویز ثابتی مقام امنیتی ساواک یعنی شاه میاد با لشکرش؟» فضای مجازی نیز در روزهای گذشته عرصه واکنش های مثبت و منفی به این اتفاق بود. کاربری نوشت:« طراح و عامل جنایتهای سادیستیک ساواک بعد از دههها این گونه رخ نموده است؛ با زهرخندی استهزاآمیز، دست به بغل و سری بالا از سر بردار کردن طیف وسیعی از جوانانِ تحولطلب در دوران رژیم پیشین. تفو بر تو ای چرخ گردون تفو!»
همین کاربر در توییت دیگری نوشت:« درباره پرویز ثابتی صحبت زیاد شد و قوارهاش هم واقعاً بیش از این نیست. اما از همان سال ۵۷-۵۸ میبایست وزارت خارجه ابتکاری به خرج میداد و در محاکم بینالمللی از او به جرم «اعمال شکنجه سازمانیافته، اعدام و بازداشتهای غیرقانونی و خودسرانه فعالان سیاسی و عقیدتی» شکایت میکرد.» دیگری نیز با اشاره به فعالیت رئیس ساواک در قبل از انقلاب نوشت:« دوست دارم بدونم اینا به بچههاشون درباره شغلشون چی گفتن؟ گفتن برای نوجوونهای ۱۷ ۱۸ ساله پروندهسازی میکردن و شکنجهشون میکردن؟ و اینقدر پوست و گوشت مبارزان رو می سوزوندن که بوی استیکی که شازده با یاسی میخورد کل اداره رو بر میداشته؟!»
البته همه واکنشها در مخالفت با این چهره امنیتی ساواک نیست. برخی نیز از سر مخالفت با جمهوری اسلامی، او را به شکلی مثبت به تصویر میکشند. کاربری نوشت:« با انتشار تصویر بزرگ مرد امنیت ایران عدهای برانداز، نام پرویزثابتی رو معادل جنایت و چه و چه تعریف میکنند.اگر به ساواک آزادی عمل میدادند ما الان در ایرانی که یکی از ۵ قدرت برتر جهان بود زندگی میکردیم برای مبارزه با رژیم باید ابتدا ذهنتون رو از آموزههای مسمومش پاک کنید.»
یک فعال توییتری نیز با اشاره به برخی موافقتها با این چهره مرموز امنیتی در فضای مجازی، نوشت:« انتشار عکس پرویزثابتی، رئیس سابق ساواک، هم باعث تعجب و هم باعث نفرت اکثر بینندگان شد و در حال واکنش به این عکس هستند. اما همین افراد باید بدانند که در همین فضای مجازی عدهای هستند که حتی همین ثابتی را تطهیر میکنند. یعنی از نظر آنها شکنجهگر اگر سلطنتطلب باشد قابل دفاع است.»
به روایت خاطرات ۷ چهره سیاسی؛ تاریخ ترسناک ثابتیها در فایل پی دی اف
فیلمها
اعترافات هولناک یک شکنجهگر ساواک سالها بعد از جنایات حکومت پهلوی، وقتی ساواک از ناموس زندانی برای اعترافگیری از او سوءاستفاده میکرد
در این ویدیو بهمن نادری پور (تهرانی) به شکنجه و قتل مخالفین رژیم شاه با سیانور و اسلحه آنهم به دستور شخص پرویز ثابتی اعتراف می کند، ملت ما جنایات ساواک وحشی را فراموش نخواهد کرد.
جزئیاتی در مورد رئیس سابق ساواک که اکنون مدعی آزادی شده!
واکنش های توئیتری
معروفترین چهره ساواک در مراسم سخنرانی فرزند بیکار شاه مخلوع چه میکرد
بهترین سلفی یک شکنجهگرفرهیختگان روز گذشته با تیتر «ائتلاف دیکتاتور و تجزیهطلب» به تحلیل پیامهای دعوت اپوزیسیون برانداز از عبدالله مهتدی، رهبر گروهک تجزیهطلب کومله برای شرکت در نشست موسوم به «آینده جنبش دموکراسی ایران»شان در دانشگاه جرجتاون پرداختیم و از دلایلی نوشتیم که براندازان احتمالا تحت تاثیر آن دلایل رودربایستی را کنار گذاشته و از تجزیهطلبان شناسنامهداری مثل مهتدی برای حضور و سخنرانی در نشستشان دعوت کردهاند. دعوتی که عملا رونمایی از ائتلاف نوه رضاخان میرپنج با آرزوی همیشگیاش برای سلطنت بر مردم ایران است، با رهبر حزبی که آرمان خود را تجزیه همان ایران اعلام کرده و در راه رسیدن به هدفش از هیچ اقدامی چشمپوشی نمیکند. همچنین طی سالهای اخیر ثابت کرده برای جدایی مناطق کردنشین از ایران، اگر لازم بداند مردم کردی که مانعش شوند را هم قربانی خواهد کرد.
اما در همین گیر و دار تحلیل نشست اخیر اپوزیسیون برانداز بود که شاهد رونمایی از شگفتانه جدیدی از سوی جریانات ضدایرانی خارج از کشور بودیم. شگفتانهای که احتمالا تا مدتی طولانی، چیزی روی دستش نخواهد آمد. آن شگفتانه قابی بود که نشان میداد شخصی به نام «پرویز ثابتی»، در تجمع براندازان مقیم آمریکا حضور پیدا کرده است. عکسی که طی یکی دو روز اخیر به سوژه داغ شبکههای اجتماعی تبدیل شده و حجم واکنشها به اندازهای بوده که رسانههای ضدایرانی فارسیزبان هم نتوانستند آن را نادیده بگیرند.
ثابتی طبق اسناد، در سال ۱۳۳۷ تحت عنوان «تحلیلگر» به استخدام ساواک درآمد و بعد از حدود هشت سال فعالیت در این سازمان، در سال ۱۳۴۵ به مقام ریاست اداره یکم ساواک میرسد. او همچنین با گذشت هفت سال از ریاستش بر اداره یکم، با ترفیع درجه، در سال 52 ریاست اداره سوم، یعنی مهمترین رکن ساواک و اصلیترین بازوی حکومت پهلوی در قلع و قمع خشونتبار مخالفان را عهدهدار شد.
اصلیترین ماموریت اداره کل سوم ساواک را میتوان به وضوح، تعقیب، بازداشت، بازجویی و سرکوب آن دسته از مردمی دانست که در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب، به اقداماتی مشغول بودند که حکومت پهلوی آن اقدامات را در تضاد با منافع خود میدانست. خواه این اقدامات سخنرانی و نقل و انتقال کتاب باشد یا چاپ اعلامیه و حضور در بین معترضان خیابانی. روایتها و خاطرات موجود از انقلابیون بازداشتشده در آن ایام نشان میدهد اگر در آن روزها سر و کارتان به اداره سوم و کارمندان ساواکی زیردست ثابتی میافتاد، حتی درصورت آزاد شدن از حبس هم دیگر به این سادگیها زندگی و وضعیت روح و روانتان به روال عادی پیش از بازداشت بازنمیگشت.
در گزارش پیشرو، علاوهبر بررسی کارنامه پرویز ثابتی در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب و مقطعی که بهعنوان یکی از اصلیترین چهرههای ساواک به شناسایی، سرکوب و بازجویی مخالفان رژیم پادشاهی میپرداخته، به مهمترین پیامهای حضور ثابتی و امثال ثابتیها که کارنامه مشخصی در مواجهه با مردم معترض چهار دهه قبل ایران دارند در تجمعهای اپوزیسیون برانداز در خارج از کشور پرداختهایم.
یشینه پرویز ثابتی
اینکه هنوز بعد از چهلوچندسال، مردم نام پرویز ثابتی را با ساواک میشناسند جای تعجب ندارد؛ چراکه او مشهورترین مدیر ادارهکل سوم ساواک بود. البته عجین شدن او با ساواک به بعد از اتمام دوران کارشناسیاش برمیگردد. در سال 1337 از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال 1345 به ریاست اداره یکم ادارهکل سوم ساواک منصوب شد، در 1349 معاون دوم ادارهکل سوم ساواک شد.
او در اوج سرکوبهای ساواک در 1352 به جای ناصر مقدم رئیس ادارهکل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیمپهلوی عهدهدار بود. زمانی که میخواست در ساواک استخدام شود، یعنی در بهمن 1337 درباره پیشینه خانوادگی و تحصیلی خود چنین نوشته است: «از بدو تولد تا تاریخ مهرماه 1328 در سنگسر از بخشهای سمنان در محلهای به نام تپهسر سکونت داشتهام و از تاریخ مهر 1328 برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهرخواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشتهام و از مهر 1331 خانوادهام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت کردند.
تا اسفندماه 1334 و از اوایل 1335 بعد از تهیه منزل توسط پدرم به آنجا عزیمت کردیم. از سال 26 در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری مشغول شدم و در ایام فراغت و دوران تحصیل به پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کردم. از سال 1322 الی 1328 دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاهپسند سنگسر گذراندم. از 1328 الی 1334 دوران دبیرستان را در فیروزبهرام و تهران و از 1334 الی 1337در دانشکده حقوق دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بودم و در خردادماه 1337 نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شدم. به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی، اداری، اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل کرده و مطالعه دارم. من چهار برادر و یک خواهر دارم.»
او همچنین درباره خانواده خود اینچنین نوشته است: «بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی میزیستهام و پدر و مادرم بهایی بودند، اما از زمان بلوغ و ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ 24/10/37 الی 24/10/38 از خدمت معاف شدهام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد.»
ثابتی در این نوشته کمتر به ویژگیهای خود اشاره کرده اما دیگر همکاران او در دورههای مختلف همچون حسین فردوستثابتی، او را فردی جاهطلب و متظاهر میدانستند که ساواک در دوران مدیریت او بر ادارهکل سوم به نهایت بدنامی رسید. ثابتی در دهه 1350 بهعنوان مقام امنیتی که هر از گاه طی برنامههایی تلویزیونی از موفقیتهای ساواک در برخورد با مخالفان سیاسی و چریکی حکومت سخن به میان میآورد، به فردی شناختهشده و در عین حال رعبانگیز تبدیل شده بود. ارتباط ثابتی با سازمانهای موساد و سیا از دیگر اتهامات وی است. کریستین دلانوآ، مورخ فرانسوی که درباره ساواک تحقیقاتی تاریخی انجام داده درباره ثابتی نیز مطالبی بیان کرده ازجمله اینکه او را از عناصر دورهدیده در اسرائیل و آمریکا معرفی میکند.
همچنین او معتقد است پرویز ثابتی از عناصری بود که بهعنوان دلال واسطه در خرید وسایل مورد نیاز ساواک از اسرائیل فعالیت میکرد. ازجمله این موارد میتوان از خرید تعدادی دستگاه که قبلا ساواک برای خود تهیه کرده بود و واسطه خرید آن برای نیروی هوایی شده بود، اشاره کرد: «دستگاههای اشعه ایکس مورد نظر سفارش نیروی هوایی شاهنشاهی بوده که دو نمونه آن عینا در ساواک موجود و مورد بهرهبرداری عملیاتی قرار میگیرد.» خرید تجهیزات از اسرائیل بهانه خوبی بود که موساد کارشناسان و متخصصان خود را تحت پوشش نصب، راهاندازی، تعمیر یا آموزش به ایران اعزام کند. حمایتهای ثابتی از اسرائیل تا جایی بود که علیه مخالفان آن نیز وارد عمل میشد و از هرگونه تلاشی برای از میان برداشتن آنها کوتاهی نمیکرد.
شکنجه هزار نفر در مخالفت با آزادی
ثابتی که این روزها داعیهدار «زن، زندگی، آزادی» شده قبلا هم در سال 90 در گفتوگو با صدای آمریکا گفته بود: «بنده همیشه به سهم خودم با شکنجه که یک چیز غیرقانونی بود مخالفت کردهام و چون حقوق خوانده بودم به سهم خودم همیشه با هر چیزی که منجر به شکنجه شود مخالفت کرده و هیچوقت هم خودم نه شکنجه دیدهام و نه بازجویی کردهام.» ثابتی درحالی این را مطرح کرده که رئیس شکنجهگرها در دوره پهلوی بوده و حتی با کسانی که خواهان آزادی سیاسی در دوره پهلوی بودند، بیرحمانه برخورد میکرده. مثلا پس از آغاز حرکتهای مردمی دوران انقلاب، ثابتی به شاه پیشنهاد کرد اجازه دهد تا ساواک 1500 نفر از مخالفان شاخص سیاسی را دستگیر کند و بهطور همزمان مخالفان را با شدت هرچه تمامتر سرکوب کند. او وعده داده بود که با اجرای این سیاست بهزودی ناآرامیها فروکش خواهد کرد.
این تنها اقدام خشونتآمیز ثابتی نبوده و قتل گروه جزنی در تپههای مشرف به زندان اوین در سال 1354 از دیگر اقدامات شناختهشده او است. شکنجههای مرگبار متهمان و مخالفان حکومت پهلوی با شدت هر چه تمامتر پی گرفته شد و کمیته مشترک ضدخرابکاری که از شعب تحت مدیریت و هدایت ادارهکل سوم ساواک بود، همراه با زندان اوین و سایر شکنجهگاهها و خانههای امن ساواک در طول دوران مدیریت ثابتی بیرحمی، قساوت و سبعیت بسیاری نشان داد. پرویز ثابتی درحالی تلاش میکند حقایق را کتمان کند که هنوز زمان زیادی از آن مقطع تاریخی نگذشته و شاهدان عینی زیادی برای اثبات دروغهایش وجود دارد.
فرج الله سیفیکمانگر، معروف به کمالی از شکنجهگران کمیته مشترک ضدخرابکاری، در اعترافات خود بعد از انقلاب در مورد نقش ثابتی در شکنجهها میگوید: «هر وقت ثابتی به کمیته میآمد عضدی داخل حیاط میشد و با صدای بلند داد میزد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان درنمیآید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش میآید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار میداشت؛ هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته میآید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود.»
ثابتی در زمان ریاستش بر ادارهکل سوم ساواک، علاوه بر استفاده از کلیه اختیارات ساواک، از ترفندهای زیادی در جهت کنترل مخالفان استفاده میکرد. برای نمونه در دستورالعملی در تاریخ 9/12/1356 خواهان ایجاد تفرقه بین دو قشر فارسها و ترکها میشود: «به نحو مقتضی به اختلافات موجود بین فارسها و ترکها دامنزده و از این جریان به طور مطلوب بهرهبرداری و نتایج حاصل اعلام گردد.» از دیگر شیوههایی که ثابتی برای جلوگیری از تظاهرات مردم اتخاذ میکرد، ایجاد رعب و وحشت در جامعه بود. برای مثال برای جلوگیری از نماز عید فطر و تظاهرات علیه رژیم در 12 شهریور 1357 از مأمورین ساواک خواست تا در سراسر مملکت شایعه کنند که مأموران قصد آن دارند که مردم را به گلوله ببندند.
طرح شایعه در بین مردم ازجمله برنامههای ثابتی برای از بین بردن نهضت بود. به طور مثال برای ایجاد یأس و ناامیدی نسبت به روند نهضت در تاریخ 1/6/1357 وی شایعه بیماری امامخمینی(ره) را به تمام سازمانهای تابعه ابلاغ میکند: «به قرار اطلاع خمینی دارای بیماریهای مزمن از قبیل کمردرد و ناراحتی قلبی است که به علت کهولت سن گهگاه شدت مییابد و او را بستری مینماید و با توجه به اینکه این بیماریها هر آن ممکن است وی را از پای درآورد اصلح است بیماریهای او به طور مداوم بین مردم شایع شود...»
جلالکشهای مدعی آزادی بیان
آنچه باعث میشود ادعای دموکراسیخواهی جریان اپوزیسیون مضحک به نظر برسد حضور چهرههایی در بین آنها است که سابقهشان نهتنها با دموکراسی همخوانی نداشته که کاملا بر خلاف آن است. پرویز ثابتی نیز یکی از همین چهرههاست. رئیس امنیت داخلی ساواک که در تجمعات ضدایرانی نمایش دموکراسیخواهی میدهد و در گفتوگوی با رادیو فردا مدعی میشود مدافع آزادی مخالفان رژیم شاهنشاهی بوده است سابقهای کاملا متناقض با این اظهارات دارد. علاوهبر دستگیریهای متعدد و شکنجههای وحشیانه ثابتی ید قدرتمندی نیز در مخالفت با آزادی بیان داشته است. ساواک از نخستین روز تاسیس دخالتی تام و علنی در کار ممیزی و سانسور کتاب و نشریات داشت. فریدون هویدا درخصوص نقش ساواک در سانسور کتاب مینویسد: «برقراری سانسور توسط ساواک تا بدان حد پیشرفت کرده بود که گاه اتفاق میافتاد که جلوی انتشار کتابهایی را که قبلا بارها چاپ شده بود، میگرفت...»واهرزاده جلال آلاحمد در کتاب «دو برادر» به نقل خاطرهای از آلاحمد پرداخته و تقابل ثابتی با آزادی بیان را اینگونه بیان میکند: «پرویز ثابتی رئیس ساواک یکی از کسانی بود که جلال را به محل کار خودش احضار کرده و با تهدید از او میخواهد که دست از فعالیتهای آزادیخواهانهاش بکشد. جلال میگفت در آن دیدار ثابتی به وی گفته است که فکر نکن ما آنقدر ناشی هستیم که تو را بکشیم و اجازه بدهیم شهید راه آزادی شوی و از قبرت امامزاده ساخته شود. روزی که در خیابان راه میروی یک کامیون ترمزبریده زیرت میگیرد و لهت میکند. بعد با عزت و احترام در شاهعبدالعظیم دفنت میکنیم و نخستوزیر هم هر هفته یک دسته گل تقدیم مزارت میکند.»
شمس آلاحمد عضو کانون نویسندگان نیز، ثابتی را به همراه دکتر حسینزاده (عطاپور)، دو تن از چهرههای مطرح ساواک در بخش مبارزه با جریان روشنفکری میداند که حدود 10 سال اعمال نفوذ میکردند.
وی در اینباره مینویسد: «اوج خفقان سانسور و جنایات ساواک در کشور، بهویژه بر اهل علم و قلم، از جمله جلال در زمان ریاست نصیری اعمال شد که مقامات امنیتی زیر دستش از جمله ثابتی و عطاپور از شاه کارت سفید و اجازه ویژه داشتند تا به هرکسی خواسته باشند و به هر شیوه دلخواه پیاده کنند.» ثابتی در تاریخ 14/8/1352 دستورالعملی را به ریاست ساواک فرمانداری کل چهارمحالوبختیاری، درباره فروش کتب دکتر علی شریعتی، مهندس بازرگان و امامخمینی(ره) صادر کرده و از آنها میخواهد مانع از انتشار این کتابها شوند: «خواهشمند است، دستور فرمایید پیرامون چگونگی وضعیت کتابفروشیهای موجود در آن منطقه از این نظر تحقیقات همهجانبه معمول داشته و چنانچه مشخص گردید افرادی در این زمینه فعالیت مینمایند، مراتب را با ذکر اسامی آنها، نام کتب مضره موجود و حدود تقریبی عوامل تهیهکننده موردبحث به این اداره کل منعکس تا تصمیم مقتضی در این مورد اتخاذ گردد.»
در شهریور 1356 بیانیه پرحجمی از سوی گروهی از روشنفکران تحت عنوان گروه آزادی کتاب و اندیشه در نشریه شماره 10 پیام دانشجو چاپ شد که در آن 25 سال سانسور حکومت پهلوی، نفوذ ساواک و دربار بر پارهای از صاحبان قلم و انتشارات و استفاده از آنها برای اعمال فشار و سانسور بر نویسندگان با نام و مشخصات و آمار و ارقام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
اقدامات ثابتی پس از انقلاب
با اوجگیری انقلاب اسلامی 57 بسیاری از عناصر مرتبط با ساواک نظیر پرویز ثابتی برای آرام کردن اوضاع از کار برکنار شدند. در گزارش ساواک، ثابتی شش روز قبل از درج خبر برکناریاش در 57/08/01 با پرواز شماره 757 ایران را به مقصد رم، ژنو، لندن با نام مستعار عالیخانی ترک کرد. خروج ثابتی درحالی بود که بنا به گزارش سفارت آمریکا در 14 آبان 1357 وی تا هنگام پاسخ به اتهاماتش نمیتوانست از ایران خارج شود. درخصوص فعالیتهای ثابتی در دوران پس از انقلاب اطلاعات دقیقی در دست نیست، وی کمی پس از برکناری گویا خانهاش را به سفیر یکی از کشورهای عربی فروخته و پس از خروج از کشور در یکی از شهرهای سانفرانسیسکوی آمریکا اقامت گزیده است.در لیستی که کارکنان بانک مرکزی ایران در مورد خروج سرمایهها از ایران در 25 آذر 1357 ارائه کردند، مقدار سرمایهای که ثابتی از ایران خارج کرده بود را 135 میلیون تومان عنوان نموده است. البته در این میان افرادی مانند فردوست نیز درباره اینکه ثابتی پس از انقلاب کجا رفت و چه کرد گفته است: «حدود 10 روز قبل از پیروزی انقلاب، ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که میخواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجّل کرده که در سیا شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی به نظر میرسید.»
اظهارات احمدعلی انصاری، مشاور سابق رضا پهلوی سخنان فردوست را تایید میکند. وی در شرح اقدامات نافرجام رضا پهلوی با کمک سازمان سیا بر ضد ایران مینویسد: «همزمان با تصویب این بودجه، [ماهیانه یکصدو پنجاه هزار دلاری که سیا به رضا پهلوی میداد] سروکله یار دیرین سازمان سیا که گفته میشود برای سازمان امنیتی اسرائیل موساد کار میکند، یعنی معاون معروف ساواک پرویز ثابتی پیدا شد. البته وقتی میگوییم سروکله او پیدا شد یعنی سایه او در جمع دیده شده، وَالا او آفتابی نمیشد و عیارانه میآمد و میرفت.
شنیدم که از این بودجه، ماهیانه پنجاه هزار دلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد. که البته با موقعیت پیشین، که به او امکان شناسایی افراد قدیم ساواکی یا همکاری ساواک در ایران را میداد و همچنین با همکاری که با موساد میکرد، مناسبترین فرد در این مورد بود. بهویژه که هنوز درون گود بود و مثل بسیاری از رجال قدیم با خروج از ایران، از گردش زمان بیرون نرفته بود.» ثابتی که اکنون سالهاست در اورلاندوی آمریکا زندگی میکند شرکتی با نام Paris Enterprisesتاسیس کرده و گفته میشود کمپین انتخاباتی جرج بوش در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا را نیز مورد حمایت قرار داده است./فرهیختگان
حضور پرویز ثابتی در تجمع ضدانقلاب برگ دیگری از کمدی تمامعیار براندازان است
انسانها از دیرباز، علاقه خاصی به تصور و تخیل آخرت داشتهاند. معاد که به شکل بهشت و دوزخ جلوه میکند، همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته و دستمایه گمانهزنیها و خیالپردازیهای زیادی شده است. از معروفترین این تلاشها، میتوان به شاهکار ادبی ایتالیا، یعنی کتاب «کمدی الهی» اثر دانته آلیگیری اشاره کرد. در این کتاب راوی خود را در سه نشئه برزخ، دوزخ و بهشت مییابد و شرح حال خود در این سه سرا را شرح میدهد. اما در جهان واقعی و عینی هم مکانهایی هست که بتوانیم با دیدن آنها تجربه دیدن یک دوزخ را داشته باشیم.بستگی به این دارد که تصویرمان از دوزخ چگونه باشد. اگر از دوزخ تصور مکانی آتشآلود و سوزان را داشته باشیم، میتوانیم با دیدن دامنه قلههای آتشفشانی یاد دوزخ بیفتیم. اگر از دوزخ تصویر مکانی پر از عذابها و شکنجههای گوناگون را داشته باشیم، میتوانیم سری به کمیته مشترک ضد خرابکاری بزنیم. زندانی که بین شهربانی و سازمانی اطلاعاتی و امنیتی کشور که به اختصار ساواک نامیده میشد مشترک بود و به همین دلیل آن را کمیته مشترک میخوانند.
کمیته مشترک یک دوزخ به تمام معناست؛ تا جایی که معماری و ساختمان و ساختار مکان، خود یک شکنجه است. شاید به همین دلیل است که هنوز بازدید از آن تجربه ناخوشایندی است. این که معماری و پیریزی مکانی به گونهای باشد که آن مکان عامدانه جای خوبی برای شکنجه دادن انسانها باشد، پدیدهای است فراتر از شکنجه سیستماتیک.
در این مکان شکنجه سیستمی نیست، سیستم است که با قواعد شکنجه ساخته شده است. از این نظر، کمیته مشترک زندانی بینظیر است. برای دانستن آنکه در این دوزخ چه میگذشت، بازدید از موزه عبرت لازم است؛ اما خواندن کتابهای خاطرات زندانیان لازمتر. کتابهایی همچون خاطرات عزتشاهی، شکنجهگران میگویند، خاطرات احمد احمد و خاطرات مرضیه دباغ.
اگر به موزه عبرت برویم؛ در طبقه اول زندان به اتاقی میرسیم که تنها اتاق رسمی زندان است و پشت میز آن، مجسمهای از پرویز ثابتی قرار گرفته است. مجسمهای ترسناک. از ثابتی عکسی هم بر دیوار است که آن هم عکسی است ترسناک. او پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک است؛ ادارهای که کمیته مشترک زیرمجموعه آن بود. ثابتی که خود از شکنجهگران ساواک بود در سال 57 به لندن گریخت.
او در سالهای پس از انقلاب نیز همواره زندگیای امنیتی داشت و هرگز در برابر دوربینی یا صدایی حاضر به مصاحبه نشد. تنها 10 سال پیش از او کتابی منتشر شد که آن هم حاصل یک مصاحبه بود و بیش از آن دروغآمیز که قابل اعتنا باشد. پرویز ثابتی اما اخیرا در یک تظاهرات ضدانقلاب حاضر شد. باید دید چرا این عنصر پاک و مردمی خواهان براندازی نظام جمهوری اسلامی است. دلیل این امر، میتواند وجود خشونت در ایران باشد.
برای پرویز ثابتی که سالها صدای ضجه دردآلود زندانیان را میشنید که با بخاریهای داغ سوزانده میشوند یا با گیرههای برقآلود به نوک سینه و اندامهای حساس بدن دچار برقگرفتگی میشوند یا تا سر حد مرگ تازیانه میخورند یا دور حوض زندان میدوند تا تاولهای پایشان بترکد یا ناخنشان کشیده میشود یا به شیوهای غیر قابل وصف، از دفع ادرار آنها جلوگیری میشود؛ حال نمیتواند خشونتهای امروز ایران را تحمل کند. قلب کسی که با دیدن
عذاب انسانها روی صندلی آپولو
خو گرفته که نمیتواند خشونت تحمل کند. حضور پرویز ثابتی در تجمع ضدانقلاب برگ دیگری از کمدی تمامعیار براندازان و امضایی بر حکم ساواکیمسلک بودن جریان آنان است. انتشار تصویری از پرویز ثابتی نفر دوم اداره ساواک در تجمع ایرانیان در آمریکا روز گذشته خبرساز شد. از زمان خروج وی از ایران در آبان ماه 57 تا امروز، کمتر تصویری از وی منتشر شده بود و بهشدت رسانهگریز بود، چند تصویری هم که از او پخش شده بود کنار خانواده و مربوط به سالهای قبل است.
آخرینبار که نام ثابتی بر سر زبانها افتاد در ماجرای مصاحبه با صدای آمریکا بهبهانه انتشار کتاب خاطراتش با نام «در دامگه حادثه» بود، کتابی که خشم بسیاری از زندانیان سیاسی دوران شاه و مبارزان و فعالان آن زمان را برانگیخت. تصور چاپ کتاب خاطرات ثابتی به این امید که وی حقایق ناگفته از تاریخ ساواک و رژیم پهلوی را گفته باشد خبری خوشحالکننده بود اما ثابتی در پیشگاه تاریخ صادق نبود و عمده مطالب وی نهتنها کذب بود بلکه بیشتر زاییده تخیلات و در راستای تطهیر ساواک و دستگاه پهلوی بود.
تصویر جدید پرویز ثابتی در تجمع ایرانیان ضدانقلاب در خارج از کشور
شاید بههمین دلیل است که وی ترجیح داد در طول این سالها هیچگاه با هیچ رسانهای (جز همان یک مصاحبه از پیش ضبطشده) با خبرنگار دیگری ننشیند؛ وی حتی با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد نیز حاضر به مصاحبه نشده بود اما حرکت دیروز او و حضورش میان مردم را باید بهفال نیک گرفت از این جهت که ثابتی بماهو ثابتی نمادی از تجمیع دشمنان ایران در قامت یک شخص است. او یک بهائیزاده است که همهکاره یکی از مخوفترین و جنایتکارترین دستگاههای امنیتی تاریخ ایران بود و با تابعیت اسرائیلی و آمریکایی در سالهای اخیر اسپانسر مالی جمهوریخواهان آمریکا و همچنین بخشی از اپوزیسیون حامی سلطنت بود. ثابتی را از چند منظر میتوان بررسی کرد: در مقام یک بهائی، یک ساواکی و یک آمریکایی!ـ ثابتی در مقام یک بهائی: پرویز ثابتی بهگواه کارگزاران رژیم پهلوی بهائیزاده بود. وی را مرد شماره 2 ساواک و البته میتوان مرد همهکاره این دستگاه امنیتی دانست. «فلیکس آقایان» نماینده ارامنه در مجلس شورای ملی در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد، ثابتی معاون سازمان امنیت و نصیری هم در حقیقت یک figurehead (رئیس پوشالی) بود و کارها دست ثابتی بود.
این قدرت ثابتی ناشی از نفوذ بهائیان در دستگاه حکومتی شاه بود. بهگفته فلیکس آقایان «بیشتر کارها به دست بهائیها سپرده شد بهترتیبی که اکثر پستهای مهم را در کانون بهائیها تعیین میکردند و بعد میآوردند پیش شاه که شاه تصویب میکرد و ابلاغ میکردند.» اگرچه ثابتی در کتاب خاطراتش خود را «غیردینی و غیرمذهبی» معرفی میکند اما رسیدن وی به پلکان ترقی در رژیم سابق مرهون انتساب به حزب بهائیت بود. تیمسار ایادی، سرهنگ نصیری، امیرعباس هویدا و بسیاری دیگر از سرسپردگان رژیم سابق بهائی بودند.
در سالهای اخیر وابستگان به فرقه بهائی در ضربات ضدامنیتی به نظام مشارکت مستقیم داشتند و بارها اخباری مبنی بر دستگیری تعدادی از آنها منتشر میشد. وجود کعبه بهائیان (بیتالعدل) در اراضی اشغالی و ارتباطشان با رژیم صهیونیستی آنها را به یکی از دشمنان درجه اول ایران قرار داده است. وین مدسن، خبرنگار آمریکایی سال 93 بعد از بازدید از موزه عبرت در یادداشتی تحلیلی نوشت؛ پرویز ثابتی بعد از خروج از ایران بهعنوان افسر موساد فعالیت خود را در اسرائیل و بعد از آن در فلوریدا ادامه داد.
ثابتی بعد از ماجرای سیاهکل و درگیری چریکهای فدایی خلق با نیروهای شهربانی به تلویزیون آمد و بهعنوان یک مقام امنیتی مصاحبه کرد. ـ ثابتی در مقام ساواک: ثابتی همهکاره ساواک بود و در خشونت ورزیدن گوی سبقت را از همه ربوده بود. راهبرد وی اعمال خشونت حداکثری و سرکوب شدید بود تا جایی که مدعی بود در عرض 48 ساعت میتواند بساط انقلاب را جمع کند. حسن علویکیا، قائممقام ساواک در مصاحبهای میگوید ثابتی به وی گفته است؛ «اعلیحضرت اجازه نمیدهند اگر اجازه بدهند ما در ظرف دو روز کلک همهشان را میکنیم... ، اگر اجازه میداد من در ظرف 48 ساعت به تمام این غائله خاتمه میدادم!»
کریم سنجابی ،رهبر جبهه ملی و وزیر فرهنگ دولت مصدق در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد درباره ساواک و ثابتی چنین میگوید: در زمان قدرت ساواک، یعنی در دوره نصیری و بهخصوص آن عامل فعال و معروفش پرویز ثابتی آنها رعایت هیچ اصولی را نمیکردند و هر آدم ماجراجو و مفسد و دورو و دروغگویی که ممکن بود پیدا بکنند در آن دستگاه وارد میکردند و افراد را از دانشجو گرفته تا کارگر کارخانه و کارمند اداره و روحانی و بازاری و افرادی که کموبیش در سیاست وارد بودند تحت نظر میگرفتند، در این دوران بود که دست به کشتار و تصفیه زدند و عده کثیری از افراد را بهطور آشکار در نتیجه آن محاکمات کذایی یا بهطور مخفی بدون رسیدگی و بدون هیچ گونه محاکمهای به قتل رساندند، نظیر کشتن احمد آرامش در میان پارک شهر، آرامش اولین شخصی بود که در برابر رژیم شاه علنی ایستاد و اعلام جمهوریت کرد...
البته داستان خانم ثابتی را هم شنیدهاید که یک وقت در یک مغازهای مشغول خرید بوده و نگهبانی که همراهش بوده علیه شخصی که در آنجا فقط سؤالی کرده و اعتراضی هم نکرده بود هفتتیر میکشد و او را میکشد و بعد هم با آن قاتل کاری نکردند و هیچ ترتیب اثری ندادند و قتل او بهطور کلی لوث شد! پدیدار شدن ثابتی در تجمع ضدانقلاب در آمریکا شاید برای خود او یک مانور تبلیغاتی بود اما برای عقبه سلطنت و حامیان رژیم سابق خبر خوبی نبود چراکه یادآور جنایات یکی از بدنامترین سازمانهای تاریخ ایران است که در عصر پهلوی فعالیت میکرد، سازمانی که رژیم سابق در واپسین روزهای حیات خود برای دوام حکومتش حکم به انحلال آن داد اما دیر شده بود و این سؤال مطرح است؛ چرا ضدانقلاب که مدعی دموکراسی و آزادی هستند، حتی با امثال ثابتی مرزبندی ندارند؟
ـ ثابتی نمادِ نقض حقوق بشرِ آمریکا: ساواک در دوران فعالیت به نقض گسترده حقوق بشر متهم بود؛ در گزارش سازمان عفو بینالملل که در شماره 26 نوامبر 1976 روزنامه واشنگتن پست منتشر شد، نوشته است بین 25 تا 100 هزار نفر بهخاطر دلایل سیاسی در ایران زندانی شدهاند و همچنین پلیس مخفی ایران بههنگام بازجویی آنان را زیر شکنجه مداوم قرار میدهد.
در گزارش مذکور گفته شده است سرکوبی مخالفان سیاسی بهعهده ساواک ـ پلیس مخفی ایران ـ است که با بیرحمی شدید انجام میگیرد. پلیس مخفی ایران دارای یک سیستم خبرچینی است که مأموران آن در تمام سطوح جامعه ایران نفوذ دارند و بنا به گفته مسافرانی که از ایران آمدهاند و همچنین تأکید مخالفان رژیم ایران در خارج کشور ساواک فضایی آمیخته از رعب و وحشت ایجاد کرده است.
در گزارش سازمان عفو بینالمللی نوشته شده بود از آغاز سال 1972 تا زمان انتشار گزارش (1976) دادگاههای نظامی ایران 300 زندانی سیاسی را به مرگ محکوم ساختهاند؛ در 6 ماه اول سال 1976 دولت ایران اعدام 22 زندانی سیاسی را اعلام داشته است. گزارش مذکور ساواک را متهم میسازد که قبل از وارد کردن اتهام و انجام محاکمه مظنونین سیاسی را برای دورههای طولانی در زندانهای مجرد نگه میدارد و با شکنجه مداوم گاهی منجر به مرگ میشود و همچنین با اعدامهای سریع اعلامیه حقوق بشر را نقض میکند. در گزارش مزبور گفته شده است ساواک با تکنیکهایی مثل زدن شلاق، شوکهای الکتریکی، کشیدن ناخن انگشتان دست و شست پا و تجاوز به عنف مظنونین سیاسی را شکنجه میکند.
همچنین در ماه می سال 1976 نوشته شده بود که کمیسیون بینالمللی حقوقدانان که مرکز آن در ژنو قرار دارد طی انتشار گزارشی ساواک را متهم ساخت که با استفاده از وسایل فیزیکی و روانی نسبت به زندانیان سیاسی شکنجه سیستماتیک اعمال میدارد؛ کمیسیون مزبور مرکب از حدود 45000 قاضی حقوقدان و استادان حقوق میباشد. موزه عبرت یا همان کمیته مشترک ضدخرابکاری که زیر نظر ثابتی اداره میشد، سند جنایات رژیم شاه است که بازدید از آن در سالهای اخیر نیز انسان را دچار وحشت میکند.
باتوجه به پیشینه جنایتآمیز ساواک، اقامت یک شکنجهگر در آمریکا و فعالیت اقتصادی او سیاست دوگانه این کشور در قبال حقوق بشر را نشان میدهد. سال گذشته یک عضو سابق دونپایه ساواک بهنام میرزاعلی واعظزاده از کانادا به ایران مسترد شد که از سال 43 تا 49 در ساواک کارمند بوده است؛ اگر بنا به استرداد جنایتکاران است بهتر بود پرویز ثابتی را به ایران مسترد میکردند تا پاسخگوی کشتار مردم به دست ساواک باشد.
ثابتی این سالها در اورلاندوی آمریکا زندگی میکرد؛ فرزند وی پردیس ثابتی متخصص ژنتیک است و در حوزه تخصصی ژنوم انسان فعالیت میکند، همچنین او در راستای انتقال ویروس ابولا از مخزن ژنتیک حیوانات به انسانها فعالیت کرده است. ثابتی شرکتی با نام Paris Enterprises دارد و به کمپین انتخاباتی جورج بوش در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا کمک کرده بود. /رسالت
مقام امنیتیِ معروف رژیم پهلوی پس از 44 سال
خروج شبح از تاریکیهمدلی| در دهه 50 شمسی و در زمانی که برخی از دختران وپسران جوان در گروههای مختلف چریکی راه مبارزه مسلحانه را انتخاب کرده بودند تا با رژیم شاهنشاهی مقابله کنند و هر روزه خبرهایی از درگیری اعضای این گروهها با ماموران ساواک و شهربانی و مرگ و دستگیری آنها در روزنامهها منتشر میشد، به ناگاه چهرهای با نام کلی «مقام امنیتی» در پشت پرده این اخبار قرار گرفت و با شدت درگیریهای ساواک و چریکها، پایش به تلویزیون نیز کشیده شد و در کانون مصاحبههای کنترل شده با خبرنگاران نیز قرار میگرفت.
مقام امنیتی بعدها با اسم و عنوان «پرویز ثابتی» و« مسئول اداره سوم (مهمترین رکن) ساواک و رئیس ساواک تهران» بیشتر شناخته شد. نقش او شاید بیشتر از همه در ماجرای دادگاه خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان دیده شود. او از یک طرح خام برای گروگانگیری خانواده شاه که توسط یکی از جاسوسان ساواک در یک گروه مبارز به او رسیده بود، سناریویی ساخت که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات علیه حکومت پهلوی بود.
برپایی دادگاه گلسرخی ودانشیان
امیرحسین فطانت؛ همان کسی است که خبر این تصمیم را به گوش ثابتی رساند. او در کتاب خاطرات خود با عنوان «یک فنجان چای بیموقع» که سالها بعد منتشر شد، درباره این اتفاق و دیدارش با پرویز ثابتی معاون امنیت داخلی ساواک نوشت و طراحی او برای این عملیات را اینگونه روایت کرده است؛ «مکالمه بین ما بسیار کوتاه بود. تا قرار اصلی وقت زیادی نبود. کمی از سابقه سیاسی و علت دستگیری و زندانی شدنم از من پرسید و آشنایی من با کرامت دانشیان. سوئیچ ماشینی را که قراربود پیکان سفیدرنگی باشد و در همان نزدیکی پارک شده بود را به من داد. قرار شد که من پس از پارک ماشین در فاصلهای تا همان نزدیکیها تا ساعت دو و پانزده دقیقه بایستم و بعد بروم. در ابتدا به من گفته شد هدف این است که یکی از افرادی که در تهران است و عضو گروه گروگانگیری است شناسایی و دستگیر شود.شناخت من از شیفتگی کرامت دانشیان و دیدار چنددقیقهای با یکی دیگر از اعضای گروه و احساس شخصی و تجربه سیاسی من این بود که امکان نداشت هیچچیز و یا آدم جدا خطرناکی پشت طرح گروگانگیری ولیعهد باشد و برای همین هم وقتی ثابتی را در آن محیط با آن فضای وهمانگیز دیدم شوکه شدم. بهنظر من این کار اصلا در حدی نبود که پای ثابتی به میان کشیده شود. برای من تمام این حرفها تنها ناشی از خیالپردازیهای محفلی تعدادی به قول خود ثابتی «سوسیالیست» بود اما اشتباه کرده بودم. تنها حرف خاندان سلطنتی و گروگانگیری ولیعهد به اندازه کافی برای دستگاه و در این مورد برای شخص پرویز ثابتی بااهمیت بود بهخصوص اینکه حرف در حد حرف باقی نمانده بود. حضرات ظاهرا و خیلی هم جدی در جستوجوی اسلحه بودند. آخرین تلاشها به مکالمه من و دانشیان، دو آدم سابقهدار سیاسی منتهی شده بود.»
ثابتی اما پس از دستگیری دانشیان وگلسرخی و برخی از دوستان شان معرکهای جنجالی ترتیب داد ودادگاه آنان را به طور مستقیم از تلویزیون پخش کرد و فرصتی به چریکهای متهم داد تا به شکلی مستقیم با مردم سخن بگویند و نظراتشان علیه حکومت پهلوی را در تلویزیون همان حکومت منتشر کنند؛ اگرچه همین معرکه سبب صدور حکم اعدام برای دو نفری شد که نه تنها ابراز پشیمانی نکردند، بلکه به شدت به حکومت پهلوی نیز تاخته بودند.
قتل عام زندانیان اوین
پرویز ثابتی پس از آن با عنوان مرموز«مقام امنیتی» شناخته میشد. او در فرازی دیگر از تاریخ معاصر ایران نیز حضور دارد. واقعه خونین کشتار 9 زندانی سیاسی در تپههای اوین. همان جا که «بیژن جزنی» به همراه «حسن ضیاءظریفی»، «عباس سورکی»، «محمد چوپانزاده»، «احمدجلیل افشار»، «مشعوف کلانتری» و «عزیز سرمدی» از اعضای بنیانگذار چریکهای فدائی خلق و «کاظم ذوالانوار» و«مصطفی جوان خوشدل» از کادرهای رده بالای سازمان مجاهدین خلق از زندان اوین بیرون برده شده و تیرباران شدند تا مقام امنیتی سناریویش را به شکل این خبر در روزنامهها منتشر کند؛ خبر روزنامهها حاکی از این بود که «این افراد در جریان انتقال از زندانی به زندان دیگر موفق به خلع سلاح مامورین اتوبوس شده و پس از خروج از آن، توسط مامورین اسکورتکنندهی اتوبوس هدف قرارگرفته و کشته شدهاند.»
روایت مقام امنیتی از ماجرای سیاهکل
پیش از آن در سال 1349 این مقام امنیتی یک بار دیگر در کانون توجه رسانهها قرار گرفت. روزی که دوماه پس از ماجرای سیاهکل روبه روی خبرنگاران نشست و اتفاقات آن حرکت چریک های فدایی خلق را روایت کرد. دو ماه پس از واقعه سیاهکل، پرویز ثابتی، مدیرکل اداره سوم ساواک، در کنفرانس مطبوعاتی که از او با عنوان «یک مقام امنیتی» یاد شد، به شرح این ماجرا، ریشههای آن، اقدامات پیشین گروه چریکهای فدایی خلق و چگونگی برخورد ساواک با آن پرداخت. در این نشست خبری که ۱۵ فروردین ۱۳۵۰ با حضور خبرنگاران خبرگزاریهای داخلی و خارجی، روزنامهها و رادیو و تلویزیون برگزار شد، این مقام امنیتی «اسرار واقعه سیاهکل» را فاش کرد که در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد. واقعهای که اگرچه با قتل واعدام برخی از چریکهای دخیل در آن ماجرا پایان یافت، اما پرویز ثابتی را در کانون توجهات رسانهای قرار داد.
سابقه خانوادگی ثابتی
پرویز ثابتی اما کیست؟ او دربارهی خود میگوید: «از بدو تولد تا تاریخ مهرماه ۱۳۲۸ در سنگسر از بخشهای سمنان در محلهای به نام تپهسر در خانوادهای بهایی به دنیا آمدم. دوران ابتدایی را از ۱۳۳۲ الی ۱۳۲۸ در سنگسر و دوران دبیرستان را از ۱۳۲۸ الی ۱۳۳۴ در تهران گذراندم. سال ۱۳۳۴ در دانشکدهی حقوق دانشگاه تهران به ادامهی تحصیل مشغول شدم و در خرداد سال ۱۳۳۷ موفق به اخذ لیسانس در رشتهی قضایی گردیدم و از تاریخ مهر ۱۳۲۸ برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشتهام و از مهر ۱۳۳۱ خانوادهام نیز به تهران آمدند و در همان منزل سکونت گزیدند تا اسفندماه ۱۳۳۴ که منزل تهیه نمودیم و به آنجا عزیمت نمودیم. از ۱۳۳۶ در تهران به شغل آموزگاری اشتغال داشتهام.»
صعود در مراتب اداری ساواک
او در بهمنماه ۱۳۳۷ به استخدام ساواک در آمد و خیلی زود در تشکیلات ساواک ترقی کرد. ابتدا با حمایت فردوست، قائم مقام ساواک و ناصر مقدم، مدیرکل ادارهی سوم در سال ۱۳۴۵ رئیس ادارهی یکم ادارهی کل سوم شد. در همین سال ناگهان به اعتبار یک برنامهی تلویزیونی به شخصیتی سرشناس بدل شد و به تدریج ابعاد قدرتش فزونی گرفت.
فرار از کشور وسکونت در خارج
او که رئیس ساواک تهران نیز بود با شدت گرفتن انقلاب توانست با یک پاسپورت جعلی از کشور خارج شود. /فته شده که او بنا به خصوصیات شغلیاش صاحب چندین پاسپورت به اسامی مختلف بود. در اواخر حکومت ازهاری، ده روز قبل از انقلاب اسلامی به ژنو گریخت و از آنجا به اتفاق همسرش به اسرائیل رفت. او سپس در شهر سانفرانسیسکو ساکن شد.
سکوت طولانیمدت مرد مرموز
پرویز ثابتی اما برخلاف بسیاری از چهرههای حکومت شاهنشاهی در دوران تبعید خود سکوتی طولانیمدت را برگزید. او حتی با پروژه معروف «تاریخ شفاهی دانشگاه هاروارد» نیز حاضر به مصاحبه نشده بود، تا اینکه در سال 1390 متن گفتوگوی بلند او با عرفان قانعیراد در کتابی تحت عنوان«در دامگه حادثه» منتشر شد و به سکوت سی و چندساله یکی از مرموزترین ومخوفترین مقامات امنیتی رژیم پهلوی پایان داد. او البته کمی بعد در یک گفتگو با صدای امریکا نیز شرکت کرد وبخشی دیگر از ادعاهای خود در کتاب فوق را تکرار کرد.
ثابتی؛ مرد بیچهره
پرویز ثابتی در این دوره طولانی اگرچه دوبار سکوت خود را شکست، اما ترجیح داد که تصویری از خود منتشر نکند. نه در کتاب خاطراتش «در دامگه حادثه» و نه در گفتوگویی که سال ۱۳۹۰ با «صدای آمریکا» داشت. تنهغ تصوایری که از او در فضای رسانه وجود داشت، منحصر به عکسهایی بود که از او در موقعیت «مقام امنیتی» در رسانههای قبل از انقلاب منتشر شده بود.
پایان سکوت خبری
تحرکات رسانهای اخیر برخی چهرههای مخالف جمهوری اسلامی به ویژه پس از بروز ناآرامیهای چندماه گذشته سبب شد تا برخی از سایه سکوت بیرون بیایند. در این میان رضا پهلوی فرزند محمدرضا آخرین شاه ایران نیز بر تحرکات رسانهای خود افزود ودر چندین تجمع و نشست خبری حاضر شد. موضوعی که سبب شد تا بالاخره چهره یکی از کلیدیترین مقامات امنیتی محمدرضا پهلوی که بیش از چهار دهه خود را پنهان کرده بود، نیز رسانهای شود. پردیس ثابتی دختر پرویز ثابتی چند روز پیش پس از ۴۴ سال عکسی از او در تجمع اپوزیسیون جمهوری اسلامی در آمریکا منتشر کرد که واکنش های بسیاری را برانگیخت. خبرگزاری تسنیم در این باره نوشت: پرویز ثابتی شکنجهگر معروف ساواک بعد از سالها زندگی در انزوا و دوری از رسانهها، در تجمع دیروز ضدانقلاب در لسآنجلس بههمراه خانوادهاش شرکت کرد. به نوشته تسنیم ثابتی از چهرههای معروف ساواک و رئیس اداره سوم این سازمان بهشمار میرفت که زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری (موزه عبرت فعلی) هم از زیرمجموعههای آن بهشمار میرفت و شکنجه زندانیان و مبارزان پیش از انقلاب زیر نظر وی صورت میگرفت.
وقتی جنایتکاران آفتابی میشوند
در این روزها تصویری در شبکههای اجتماعی منتشر میشود که برای نسل جدید شاید چندان آشنا نباشد، اما مبارزان قبل انقلاب او را میشناسند. مردی با نام «پرویز ثابتی» جمعی از عناصر ضدانقلاب همزمان با سالروز پیروزی انقلاب اسلامی در لسآنجلس تجمع کردند. حضور پرویز ثابتی، مسئول اداره سوم (مهمترین رکن ساواک) طی سالهای 1352 تا 1357و رئیس ساواک تهران در این نشست قابل تامل بود. اما او کیست؟ ثابتی متولد فروردین 1315 در سنگسر سمنان است و اینک 86 سال از عمرش میگذرد. ثابتی تحصیلات ابتدایی را در شهر محل تولدش و تحصیلات متوسطه را در تهران گذراند و وارد دانشگاه تهران شد. با اخذ مدرک رشته حقوق، پس از مدتی بهعنوان تحلیلگر سیاسی در اداره نهم ساواک استخدام شد.او رفتهرفته از مُهرههای اصلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور شد و با نوشتن بولتنهای محرمانه و فوقسری، علاوه بر نخستوزیر و رئیس کل ساواک، برای دفتر مخصوص شاه از اوضاع داخلی کشور، تحلیل سیاسی مینوشت. پرویز ثابتی با حضور در تلویزیون ملی ایران بهعنوان «مقام امنیتی» معرفی شد تا ابهت ساواک را به رخ بکشد. این نخستین مرتبه بود که چهره یک مأمور امنیتی از رؤسای ساواک از تلویزیون ملی ایران پخش میشد و همین، عامل مهمی در شهرت وی بین افکار عمومی بود. پرویز ثابتی در سال 1345 به ریاست اداره یکم از اداره کل سوم رسید. سال 1349 معاون دوم اداره کل سوم بود و سال 1352 مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به امنیت داخلی شد.
اداره کل سوم، جدا از دفتر و بخش مستقل بازجویی، هفت اداره مجزای دیگر را نیز دربرمیگرفت و هرکدام بخشهای عریض و طویل داشت. پرویز ثابتی مسئول نخست اداره کل سوم ساواک بود و زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری هم از زیرمجموعههای آن بهشمار میرفت. زندانیان بسیاری شکنجههای هولناک و شوک الکتریکی را در آن زندان شهادت دادهاند. معروف است در دوران ریاستجمهوری جان اف کندی، وی مقامات ایرانی را به انتخابات آزاد سفارش کرد. شاه از تیمسار پاکروان خواست از اوضاع مملکت تحلیل جامعی ارائه دهد تا او به جمعبندی برسد و پاکروان، این وظیفه را به ثابتی سپرد.
ابتی در گزارشی که تهیه کرد نوشت که مردم ایران برای دموکراسی آمادگی ندارند و اینکه شاه برایشان جذبه دارد و محبوب آنها باشد، کافی است؛ دادن آزادی و درانداختن انتخابات آزاد، دست حکومت را میبندد و کار دست ما خواهد داد! سال 91 کتاب خاطرات وی با نام «در دامگه حادثه» منتشر شد که به شکل گفتوگو بود بسیاری از فعالان سیاسی داخل و خارج کشور به مطالب آن انتقاد کردند و ثابتی را به تطهیر ساواک و تحریف تاریخ جنایات ساواک متهم کردند. 198 نفر از زندانیان ساواک نیز در نامهای با استناد به «عهدنامه بینالمللی منع شکنجه و مجازاتهای اهانتآمیز و غیرانسانی» (مصوب مجمع عمومی سازمان ملل متحد در دهم دسامبر 1984)، خواستار پیگرد حقوقی ثابتی و اخراج وی از آمریکا شده بودند.
تصویری که دختر ثابتی منتشر کرد
یک روز پس از 22 بهمن پردیس ثابتی، دختر پرویز ثابتی رئیس اداره امنیت داخلی ساواک، پس از 44 سال عکسی از او منتشر کرد. از پرویز ثابتی هیچ تصویر جدیدی پس از انقلاب منتشر نشده بود، نه در کتاب خاطراتش «در دامگه حادثه» و نه در گفتوگویی که سال 1390 با «صدای آمریکا» داشت. حالا 44 سال پس از انقلاب، در تجمع اپوزیسیون در آمریکا، عکسی از ثابتی 86 ساله کنار دخترش منتشر شده است. سال 1393 خبرگزاری «تسنیم» در گزارشی نوشت که او در شهر اورلاندو ایالت فلوریدا زندگی میکند. گفتنی است مدیر امنیت داخلی مخوفترین دستگاه اطلاعاتی منطقه در اورلاندو بهعنوان یک سهملیتی ایرانی، اسرائیلی و آمریکایی زندگی میکند و شرکتی اقتصادی بهنام Paris Enterprises دارد. او از حامیان مالی کمپین انتخاباتی «جرج بوش» و کمیته ملی جمهوریخواهان بوده است.
واکنش به حضور ثابتی
ناصر کنعانی، سخنگوی وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران دیروز دوشنبه 24 بهمنماه در نشست هفتگی با خبرنگاران درباره حضور پرویز ثابتی، رئیس ساواک در تجمع ضدانقلاب در آمریکا که سؤال یکی از خبرنگاران بود، گفت: دولتهای مدعی حقوق بشر تبدیل به مأمن و ملجأ جنایتکاران شدند. وی افزود: فرد جنایتکاری با چنین سابقهای در قلب کشور مدعی حقوق بشر حضور دارد و اگر پرونده اقدامات ضدایرانی دولت آمریکا را فهرست کنیم فهرست عریض و طویلی خواهد بود. این هم یکی دیگر از نمادهای دشمنی دولت آمریکا با دولت و ملت ایران است. رئیس دفتر رئیسجمهور دوران اصلاحات به انتشار عکس پرویز ثابتی از روسای معروف ساواک بعداز 44 سال واکنش نشان داد.
در نهایت
پدیدارشدن ثابتی در تجمع ضدانقلاب در آمریکا شاید برای خود او یک مانور تبلیغاتی بود اما برای عقبه سلطنت و حامیان رژیم سابق خبر خوبی نبود، چراکه یادآور جنایات یکی از بدنامترین سازمانهای تاریخ ایران است که در عصر پهلوی فعالیت میکرد. «الف» نوشت: سازمانی که رژیم سابق در واپسین روزهای حیات خود برای دوام حکومتش حکم به انحلال آن داد اما دیر شده بود و این سوال مطرح است که چرا ضدانقلاب که مدعی دموکراسی است، حتی با امثال ثابتی مرزبندی ندارد؟
منابع:
فارس
روزنامه رسالت
روزنامه همدلی
روزنامه آرمان ملی