حرکتی آرام بر محور قصهای زنانه
فیلم سینمایی "خواب زمستانی" ساخته سیامک شایقی که روی پرده سینماهاست، و کمتر میتواند از جذابیتهای بالقوه این فضا بهرهای مناسب ببرد. شایقی در دهمین فیلم کارنامه خود رویکردی دارد به قصه و فضاهای زنانه که کمتر چنین نمودی در آثارش داشته و به این ترتیب یک جذابیت بالقوه را وارد کار کرده است.
این جذابیت بالقوه میتواند متأثر از فضای حاکم بر سینمای ایران هم باشد که فیلمهایی با این حال و هوا بازخوردی مناسب داشته و البته مورد توجه هم قرار گرفتهاند. اما یک نکته مهم در این بازخورد چگونگی پرداختن به این ایده جذاب است که توانسته همه وجوه این جذابیت بالقوه را بالفعل کند یا نه؟ حضور اصغر عبداللهی از فیلمنامهنویسان قدیمی و پیشکسوت سینمای ایران که فیلمنامهای شاخص چون "خانه خلوت" را در کارنامه دارد و همکاریهای متعدد هم با شایقی داشته، از دیگر نقاط قوت فیلم است که میتواند در کنار ایده بالقوه جذاب، سطح کار را ارتقا داده و ارتباطی مناسب با مخاطب پیدا کند.
فیلم سینمایی "خواب زمستانی" ساخته سیامک شایقی که روی پرده سینماهاست، و کمتر میتواند از جذابیتهای بالقوه این فضا بهرهای مناسب ببرد. شایقی در دهمین فیلم کارنامه خود رویکردی دارد به قصه و فضاهای زنانه که کمتر چنین نمودی در آثارش داشته و به این ترتیب یک جذابیت بالقوه را وارد کار کرده است.
این جذابیت بالقوه میتواند متأثر از فضای حاکم بر سینمای ایران هم باشد که فیلمهایی با این حال و هوا بازخوردی مناسب داشته و البته مورد توجه هم قرار گرفتهاند. اما یک نکته مهم در این بازخورد چگونگی پرداختن به این ایده جذاب است که توانسته همه وجوه این جذابیت بالقوه را بالفعل کند یا نه؟ حضور اصغر عبداللهی از فیلمنامهنویسان قدیمی و پیشکسوت سینمای ایران که فیلمنامهای شاخص چون "خانه خلوت" را در کارنامه دارد و همکاریهای متعدد هم با شایقی داشته، از دیگر نقاط قوت فیلم است که میتواند در کنار ایده بالقوه جذاب، سطح کار را ارتقا داده و ارتباطی مناسب با مخاطب پیدا کند.
"خواب زمستانی" به رابطه سه خواهر در مقاطع سنی مختلف میپردازد که با از دست دادن پدر و مادر در کنار هم زندگی میکنند و درگیر مشکلات و دغدغههای خاص خود و همسازی با شرایط جدید میشوند. به این ترتیب طراحی اولیه داستان قرار است چگونگی رسیدن به آرامش و تعادل را در زندگی این سه خواهر به تصویر بکشد.
انتخاب این سه خواهر از سه مقطع سنی مختلف در طراحی اولیه کمک کرده تا در این نمای کلی به دغدغههایی از جنسهای متفاوت پرداخته شود. اما به نظر میآید امکانی که این طراحی در اختیار نویسنده قرار میدهد، کافی به نظر نیامده که یک سری تعاریف جدید نیز وارد کار شده است.
از جمله این تعاریف طراحی موقعیت فلج بودن برای خواهر بزرگتر (فاطمه معتمدآریا) است که دغدغهها و مسائلی خاصتر را وارد قصه کرده که خاص این فضاهای زنانه نبوده و تمرکز بر این وجه جذاب را کمرنگ میکند. در واقع این موقعیت شرایطی ایجاد کرده تا تلاشهای وی برای قرار گرفتن در قاب خالی مادر و پدر، برجسته و عمدهتر از دغدغههای دیگر شود.
در این میان خط فرعی کمرنگی هم به دغدغههای عاطفی و تنها ماندن وی میپردازد که این وجه در کنار تلاش او برای کنار آمدن با شرایط جدید و قرار گرفتن در نقش پدر و مادر، تصویر این خواهر را پررنگتر میکند. در کنار این خط برجسته، به نظر میآید وارد شدن به جزئیات خطوط قصه دو خواهر دیگر بیشتر برای تک خطی نشدن ماجرا طراحی شده و کمتر میتواند وارد کنش و واکنشهای تعیینکننده شود.
واقعیت این است که خطوط فرعی روابط و مسائل دو خواهر دیگر، هر چند با توجه به مقطع سنی آنها متفاوت از یکدیگر است، اما پتانسیل اداره قصه را ندارد. خواهر دوم (لادن مستوفی) که حسابدار یک کارخانه تولید کاشی است در گیر و دار سامان دادن امور در محیط مردانه کارخانه و در عین حال انتخاب بین خواستگارانش است.
نکته پررنگ در این پرداخت تأثیرگذاری اغراق شده است که حضور این زن میتواند در مناسبات کاری و همچنین رفع اختلافات مالی و اداری داشته باشد. او هم میتواند به طراح جوان کاشی (فرشید منافی) انگیزه و ایده بدهد که چه نوع کاشی میتواند در بورس قرار بگیرد و شرایط کارخانه را بهبود بخشد و هم میتواند با کارگران معترض مشاوره کرده و آنها را به سازش منطقی متمایل کند.
درگیر ماندن وی بین دو خواستگار پر و پا قرص که هنوز از روشی مانند نامه نوشتن برای ابراز علاقه و اعتراف استفاده میکنند و ... نهایت دغدغههایی هستند که برای این خط طراحی شده تا جذابیتهای این گونه نیز برای مخاطب ایجاد کند.
وقتی خط قصه دختر کوچکتر (پگاه آهنگرانی) را نیز در کنار اینها قرار میدهیم که با کششی کمرنگ به تجربهگرایی نسل سوم و ارتباطات آنها میپردازد، در نهایت آنچه این سه خط را به هم پیوند میدهد همان ارتباط خواهرانه در شرایطی است که پدر و مادرشان از دست رفتهاند.
به این ترتیب به نظر میآید آنچه در درجه اول اهمیت قرار میگیرد ترسیم تصویری ساده و صمیمی از فضای جاری میان خواهرهاست که میتواند در همان حضور شبانه آنها کنار هم خلاصه شود. انتخاب ماه رمضان و جمع شدن سر سفره سحری و ... از تمهیداتی هستند که برای رسیدن به این فضا طراحی شده است.
اما واقعیت این است انرژی و پتانسیلی که باید از این فضا و حضور زنانه به مخاطب منتقل شود، آن چیزی نیست که باید باشد. چون نه میتواند از این موقعیت ساده استفادهای ببرد و نه تأثیرگذاری در مخاطب داشته باشد. به این ترتیب میتوان این پرسش را مطرح کرد که امتیاز "خواب زمستانی" را باید در چه وجهی دانست؟
اینکه فیلم در انتها یک سرانجام قطعی برای سه شخصیت زن طراحی نکرده و تنها نقاطی روشن را در این مسیر پیشروی مخاطب قرار میدهد، میتواند نقطه قوت و دلیلی بر پیشرو و متفاوت بودن فیلم باشد؟ این در حالیست که فیلم مایههای مستعد برای جذابیت بیشتر و تأثیرگذاری بر مخاطب ا دارد که به نظر میآید عامدانه روی آنها مانور نداده است.
فیلم "خواب زمستانی" بر محور قصهای زنانه حرکتی آرام دارد و کمتر میتواند از جذابیتهای بالقوه این فضا بهرهای مناسب ببرد. از همین روست که وقتی فیلم تمام میشود نه لحظهای و نه حس و حالی خاص در مخاطب باقی نمیماند.
روايتي مدرن از اتفاقي نه چندان مدرن
فيلم «خواب زمستاني» داستان زندگي 3 خواهر را روايت ميكند كه از نظر سني و جسمي، شرايط و موقعيت متفاوتي دارند. علي رغم اين که با هم خواهرند و اما زندگيشان ربط چنداني به هم ندارد. به دليل ضعف عمده اي که در شخصيت پردازي و ماجراها وجود دارد، بيننده حس هم ذات پنداري با آنها ندارد. در روايت مدرن شايقي از داستان زندگي سه خواهر هيچ گره كوچكي وجود ندارد تا درامي شكل بگيرد و تماشاگر را با خود همراه کند.
«خواب زمستاني» داستان سه خواهر از سه نسل مختلف است که با هم زندگي مي كنند و درگير مشكلاتي مي شوند. در شرايطي تلاش مي کنند تا راه آينده خود را انتخاب كنند. فاطمه معتمد آريا، لادن مستوفي، پگاه آهنگراني، شاهرخ فروتنيان، كوروش تهامي، عمار تفتي، فرشيد منافي، مهدي ميامي، مجيد زارع كار و مجيد صفايي هم از بازيگران اين فيلم هستند.
سکانس ابتدايي فيلم با صحنه اي از خواب دو خواهر کوچک تر داستان آغاز مي شود. يعني در ابتدا تکليف تماشاگر مشخص مي شود که واقعاً قرار است با ديدن اين فيلم به خواب زمستاني فرو رود. از ابتدا تا انتها داستان بدون کوچک ترين اوج و فرودي پيش مي رود و در سکانس پاياني هم تماشاگر نه تنها از خواب زمستاني بيدار نمي شود بلکه دوست دارد براي مدتي بيشتر به خواب رود تا تيتراژ پاياني هم تمام شود و آن گاه از خواب زمستاني بيدار شود.
داستان اين فيلم روايت ساده اي از چند روز زندگي سه خواهر است که هر يک دغدغه هاي خاص خود را دارند و به نظر مي رسد مهم ترين دغدغه آنها ازدواج است! در نهايت هم هر سه نفر به مراد دل خود مي رسند. خواهر بزرگتر با عشق سال هاي جواني خود دوباره مرتبط مي شود، خواهر دوم هم به نوعي فرد مورد نظر خود را در بين همکاران شرکتش مي يابد و سومي هم از بين دوست و آشنا مرد روياهايش را انتخاب مي کند. به همين سادگي مانند تمام فيلم هاي ايراني همه چيز ختم به خير مي شود. اما با اين تفاوت که در برخي از فيلم ها حداقل براي لحظه اي هم که شده بيننده با يک اتفاق روبرو مي شود که مي تواند او را ترغيب به ديدن ادامه ماجراها کند.
در «خواب زمستاني» همه چيز به آرامي پيش مي رود و گويي اين سه خواهر هيچ ويژگي رفتاري و اخلاقي در زندگي ندارند که بتوان با خصوصياتشان آشنا و براي ديدن چند روز زندگي شان ترغيب شد. در خواب زمستاني قرار است که تماشاگر داستان سه خواهر از سه نسل متفاوت را نظاره گر باشد که هر يک دغدغه هاي خاص خود را دارند. اما هيچ کدام از اين دغدغه ها نه نمود پيدا مي کند و نه شخصيت ها با ويژگي هايي که دارند آن را به نمايش مي گذارند. در بسياري از صحنه ها که تماشاگر منتظر است تا در جريان زندگي اين سه تن قرار بگيرد، مشکلات زندگي آنها را درک کند، شاهد عکس العمل هاي منطقي از آنها باشد، هيچ اتفاقي رخ نمي دهد.
سکانس ابتدايي فيلم با صحنه اي از خواب دو خواهر کوچک تر داستان آغاز مي شود. يعني در ابتدا تکليف تماشاگر مشخص مي شود که واقعاً قرار است با ديدن اين فيلم به خواب زمستاني فرو رود. از ابتدا تا انتها داستان بدون کوچک ترين اوج و فرودي پيش مي رود و در سکانس پاياني هم تماشاگر نه تنها از خواب زمستاني بيدار نمي شود بلکه دوست دارد براي مدتي بيشتر به خواب رود تا تيتراژ پاياني هم تمام شود و آن گاه از خواب زمستاني بيدار شود.
داستان اين فيلم روايت ساده اي از چند روز زندگي سه خواهر است که هر يک دغدغه هاي خاص خود را دارند و به نظر مي رسد مهم ترين دغدغه آنها ازدواج است! در نهايت هم هر سه نفر به مراد دل خود مي رسند. خواهر بزرگتر با عشق سال هاي جواني خود دوباره مرتبط مي شود، خواهر دوم هم به نوعي فرد مورد نظر خود را در بين همکاران شرکتش مي يابد و سومي هم از بين دوست و آشنا مرد روياهايش را انتخاب مي کند. به همين سادگي مانند تمام فيلم هاي ايراني همه چيز ختم به خير مي شود. اما با اين تفاوت که در برخي از فيلم ها حداقل براي لحظه اي هم که شده بيننده با يک اتفاق روبرو مي شود که مي تواند او را ترغيب به ديدن ادامه ماجراها کند.
در «خواب زمستاني» همه چيز به آرامي پيش مي رود و گويي اين سه خواهر هيچ ويژگي رفتاري و اخلاقي در زندگي ندارند که بتوان با خصوصياتشان آشنا و براي ديدن چند روز زندگي شان ترغيب شد. در خواب زمستاني قرار است که تماشاگر داستان سه خواهر از سه نسل متفاوت را نظاره گر باشد که هر يک دغدغه هاي خاص خود را دارند. اما هيچ کدام از اين دغدغه ها نه نمود پيدا مي کند و نه شخصيت ها با ويژگي هايي که دارند آن را به نمايش مي گذارند. در بسياري از صحنه ها که تماشاگر منتظر است تا در جريان زندگي اين سه تن قرار بگيرد، مشکلات زندگي آنها را درک کند، شاهد عکس العمل هاي منطقي از آنها باشد، هيچ اتفاقي رخ نمي دهد.
«خواب زمستاني» از آن دست فيلم هايي است که اگر تماشاگر دقايقي از فيلم را نبيند، چندان تفاوتي در نوع قضاوتي که دارد، نمي کند و اصلاً چيزي را از دست نمي دهد زيرا داستان بار دراماتيک قوي ندارد که تماشاگر خواهان ديدن آن باشد. اين فيلم قرار بوده زن محور باشد، يعني در کنار خلق يک داستان جذاب، زندگي زناني را به نمايش بگذارد که هر يک نماينده اي از نسل خود هستند، اما هيچ گاه تماشاگر نمي تواند ارتباط درستي بين اين سه خواهر برقرار کند و آنها را به عنوان نماينده نسل خود برگزيند.
خواهران «خواب زمستاني» بجز اين که سحر يا افطار در کنار هم غذا بخورند، هيچ ارتباط ديگري با هم ندارند. در صورتي که آن طور که از زندگي آنها برمي آيد، هر يک براي اداره زندگي سه نفرشان تلاش مي کنند اما اين تلاش ها در هيچ جاي فيلم نمود پيدا نمي کند و تنها بيننده شاهد اين است که خواهر بزرگ دغدغه شام و نهار خانواده را دارد، خواهر کوچک تر هم چندان نقشي در زندگي سه نفره ايفا نمي کند، اما خواهر وسطي که نان آور خانواده هم هست، بيشترين نقش را در زندگي دارد زيرا محور داستان اوست.
لوکيشن ها در اين فيلم هم محدود است، بجز خانه، کارگاه و چند صحنه محدود از خيابان، مکان ديگري در فيلم وجود ندارد که بيننده در آنها گشت و گذاري کند و با شخصيت هاي فيلم و دغدغه هاي آنها آشنا شود. صحنه هاي کارگاه هم چندان کمکي به بيننده براي آشنايي با شخصيت ها نمي کند، در آنجا شخصيت هايي در داستان وجود دارند که هر يک مي توانستند بر بار دراماتيک داستان بيافزايند اما به دليل عدم شخصيت پردازي درست، بيننده چندان اطلاعي از قهرمانان داستان پيدا نمي کند. تمام اتفاق مهم داستان در سکانس مربوط به کارگاه بايد بيافتد، در آنجاست که يکي از شخصيت هاي اصلي تکليف آينده کاري و زندگي شخصي خود را مشخص مي کند. اما ماجراها طوري چيده شده اند که اين حس به بيننده منتقل نمي شود و به راحتي از اين سکانس ها هم مانند بقيه صحنه ها مي گذرد.
خواهر وسطي(لادن مستوفي) در محيط كار از طرف رئيسش با يك پيشنهاد ازدواج روبهرو ميشود كه به خاطر شرايط دو خواهر ديگرش نمي تواند جواب درستي به وي بدهد. در عين حال در محيط کار او جواني هست که از حرکات و رفتار او چندان نمي توان حدس زد که به اين زن علاقه مند شده است اما در پايان فيلم به ناگاه اين جوان گرافيست و طراح شركت را بدون مقدمه، سر سفره افطار سه خواهر مي بينيم. سوالي که در ذهن بيننده نقش مي بندد اين است که عشق اين 2 نفر از كجا سرچشمه گرفته است؟
خواهران «خواب زمستاني» بجز اين که سحر يا افطار در کنار هم غذا بخورند، هيچ ارتباط ديگري با هم ندارند. در صورتي که آن طور که از زندگي آنها برمي آيد، هر يک براي اداره زندگي سه نفرشان تلاش مي کنند اما اين تلاش ها در هيچ جاي فيلم نمود پيدا نمي کند و تنها بيننده شاهد اين است که خواهر بزرگ دغدغه شام و نهار خانواده را دارد، خواهر کوچک تر هم چندان نقشي در زندگي سه نفره ايفا نمي کند، اما خواهر وسطي که نان آور خانواده هم هست، بيشترين نقش را در زندگي دارد زيرا محور داستان اوست.
لوکيشن ها در اين فيلم هم محدود است، بجز خانه، کارگاه و چند صحنه محدود از خيابان، مکان ديگري در فيلم وجود ندارد که بيننده در آنها گشت و گذاري کند و با شخصيت هاي فيلم و دغدغه هاي آنها آشنا شود. صحنه هاي کارگاه هم چندان کمکي به بيننده براي آشنايي با شخصيت ها نمي کند، در آنجا شخصيت هايي در داستان وجود دارند که هر يک مي توانستند بر بار دراماتيک داستان بيافزايند اما به دليل عدم شخصيت پردازي درست، بيننده چندان اطلاعي از قهرمانان داستان پيدا نمي کند. تمام اتفاق مهم داستان در سکانس مربوط به کارگاه بايد بيافتد، در آنجاست که يکي از شخصيت هاي اصلي تکليف آينده کاري و زندگي شخصي خود را مشخص مي کند. اما ماجراها طوري چيده شده اند که اين حس به بيننده منتقل نمي شود و به راحتي از اين سکانس ها هم مانند بقيه صحنه ها مي گذرد.
خواهر وسطي(لادن مستوفي) در محيط كار از طرف رئيسش با يك پيشنهاد ازدواج روبهرو ميشود كه به خاطر شرايط دو خواهر ديگرش نمي تواند جواب درستي به وي بدهد. در عين حال در محيط کار او جواني هست که از حرکات و رفتار او چندان نمي توان حدس زد که به اين زن علاقه مند شده است اما در پايان فيلم به ناگاه اين جوان گرافيست و طراح شركت را بدون مقدمه، سر سفره افطار سه خواهر مي بينيم. سوالي که در ذهن بيننده نقش مي بندد اين است که عشق اين 2 نفر از كجا سرچشمه گرفته است؟
«خواب زمستاني» قرار است يك روايت مدرن و بيحادثه باشد اما به هر حال بايد چيزي منطقي براي پذيرش اتفاقات مدرن وجود داشته باشد. روايت بي حادثه از زندگي افراد زماني باور پذير است که بتوان ارتباطي منطقي براي آدم ها، روابطشان، ويژگي هاي اخلاقي، ارتباطشان با سايرين بدت آورد اما در اين فيلم هيچ چيز سر جاي خودش نيست. نه خواهر، ارتباط درست و منطقي به عنوان سه خواهر دارند و نه آدم هايي که با آنها در ارتباط هستند، جايگاه درستي در زندگي آنها. شخصيت ها در «خواب زمستاني» درست تعريف نشده اند و تماشاگر در پايان شناخت درستي از قهرمانان قصه اي کسب نمي کند. مردان داستان هم شخصيت هاي ملموس و آشنا نيستند که بتوانند تماشاگر را با خود همراه کنند.
تنها نقطه قوتي که براي «خواب زمستاني» مي توان تصور کرد، بازي خوب فاطمه معتمدآريا در اين فيلم است. علي رغم ضعف هاي زيادي که در فيلم نامه و شخصيت پردازي ها وجود دارد، او به خوبي از عهده نقش خود برآمده و توانسته يک شخصيت قابل لمسي را به تماشاگر ارائه دهد. او در نقش زني فلج که با عصا راه مي رود، بازي کرده که دغدغه اصلي اش مراقبت از خواهرانش مانند يک مادر است و در وهله دوم به عشق از دست رفته سال هاي دور خود فکر مي کند. اما شخصت هاي دو خواهر ديگر هيچ ويژگي و جذابيتي براي همراهي تماشاگر با آنها ندارند و اصلاً نمي توانند نماينده هاي خوبي براي نسل هاي خود باشند.
روايت مدرن از يک اتفاق بي حادثه اگر درست به آن پرداخته نشود، حاصل آن فيلمي خواهد شد که تماشاگر را واقعاً به خواب زمستاني فرو مي برد.
تنها نقطه قوتي که براي «خواب زمستاني» مي توان تصور کرد، بازي خوب فاطمه معتمدآريا در اين فيلم است. علي رغم ضعف هاي زيادي که در فيلم نامه و شخصيت پردازي ها وجود دارد، او به خوبي از عهده نقش خود برآمده و توانسته يک شخصيت قابل لمسي را به تماشاگر ارائه دهد. او در نقش زني فلج که با عصا راه مي رود، بازي کرده که دغدغه اصلي اش مراقبت از خواهرانش مانند يک مادر است و در وهله دوم به عشق از دست رفته سال هاي دور خود فکر مي کند. اما شخصت هاي دو خواهر ديگر هيچ ويژگي و جذابيتي براي همراهي تماشاگر با آنها ندارند و اصلاً نمي توانند نماينده هاي خوبي براي نسل هاي خود باشند.
روايت مدرن از يک اتفاق بي حادثه اگر درست به آن پرداخته نشود، حاصل آن فيلمي خواهد شد که تماشاگر را واقعاً به خواب زمستاني فرو مي برد.
فیلمنامه این فیلم از اصغر عبداللهی و شایقی است که داستان زندگی مشترک سه خواهر و درگیری آنها با مشکلات روزمره و شخصی می باشد.
شایقی نام این فیلم را از شعر نیما یوشیج انتخاب کرده و آن را برداشتی آزاد از این شعر میداند. این فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران بیست و ششمین جشنواره فجر به نمایش درآمد.
شایقی نام این فیلم را از شعر نیما یوشیج انتخاب کرده و آن را برداشتی آزاد از این شعر میداند. این فیلم در بخش مسابقه سینمای ایران بیست و ششمین جشنواره فجر به نمایش درآمد.
"خواب زمستانی" دهمین فیلم سیامک شایقی است. در کارنامه سیامک شایقی کمتر میتوان به مولفه مشترک اشاره کرد. جز اینکه گرایش اجتماعی او در مقاطع مختلف نمودی متفاوت داشته است.
شایقی فارغالتحصیل رشته کارگردانی از مدرسه عالی تلویزیون و سینماست. او فعالیت سینمایی را در سمت کارگردان فنی در تلویزیون آغاز کرد و سابقه فعالیت مطبوعاتی هم دارد.
این فیلمساز پس از دستیار کارگردانی در چند پروژه سینمایی اولین فیلم مستقل خود را سال 66 با عنوان "جهیزیه برای رباب" ساخت. در کارنامه 10 فیلمی شایقی کمتر میتوان به مولفه مشترک یا تفکر مرکزی اشاره کرد جز اینکه گرایشهای اجتماعی در مقاطع مختلف نمودی متفاوت در آثارش داشته است.
گرایشی که در تنها مجموعه تلویزیونی کارنامه شایقی نمودی بارز داشت و در لایههای مختلف کار خودنمایی میکرد. "سیاه، سپید، خاکستری" مجموعهای اپیزودیک با محوریت جوانان بود که از ترکیب شدن با مولفههایی چون همسرایی و ... به معضلات و مشکلات اجتماعی طبقههای مختلف میپرداخت.
"جهیزیه برای رباب" با فیلمنامهای از اصغر عبدللهی اولین ساخته شایقی و محصول سال 66 است. فیلم با توجه به سال ساخت و سوژههای رایج در آن مقطع به سنتهای قومی منطقه جنوب کشور پرداخته و تلاش میکند در قالب قصهای دراماتیک به آسیب شناسی شرایط موجود توجه داشته باشد.
فیلم داستان مصائب خانواده یک صیاد مروارید برای فراهم کردن جهیزیه دخترشان رباب است. بیماری پدر و شرایط موجود موجب میشود پسر نوجوان خانواده نیز برای صید مروارید به دریا برود. فیلم از جهت پرداختن به مناسبات قومی خاص اهمیتی ویژه دارد و میتواند بدون سیاهنمایی تصویری ملموس از شرایط موجود ارائه دهد.
مرواریدی که در پایان رباب از برادرش هدیه میگیرد و در آن یک مروارید است، وجهی از دید متعادل و روشن نویسنده و فیلمساز است که فیلم را از نگاه یک وجهی نجات میدهد. حضور فاطمه معتمدآریا در یکی از اولین نقشآفرینیهای سینمایی یکی از نقاط عطف فیلم است که در کنار پروانه معصومی و مرحوم هادی اسلامی ترکیبی حرفهای از بازیگران را ثبت میکند.
"ستاره و الماس" با فیلمنامهای از داود مسلمی محصول سال 67 است. فیلمی مهجور با حضور نعمتالله گرجی، حمید جبلی، ثریا قاسمی و فاطمه معتمدآریا که به حاشیههای جنگ و جنگزدگان میپردازد و چندان تأثیرگذاری در روند فیلمسازی شایقی ندارد.
"رنو تهران 29" با فیلمنامهای از خسرو دهقان محصول سال 69 است. فیلم با اقتباسی آزاد از فیلم "دزد دوچرخه" ویتوریو دسیکا تلاش میکند به تصویری ایرانی از روابط یک خانواده بپردازد که گم شدن خودرو محبوب مرد شرایط آنها را دگرگون میکند. مرحوم حسین سرشار، فرزانه کابلی و مهدی فخیمزاده از بازیگران این فیلم هستند که رگههای طنز و اجتماعی پررنگ دارد.
"راه و بیراه" با فیلمنامهای از قاسم هاشمینژاد محصول سال 70 است. فیلم با محور قرار دادن چهار جوان که روابطی تو در تو دارند، قرار گرفتن جوانان در بحران اقتصادی و اقدام به سرقت را در قالبی خاص روایت میکند. مشکل هم از جایی ایجاد میشود که موضع فیلمساز و لحن فیلم مشخص نیست.
در واقع فیلم بین یک اثر اجتماعی، طنز، درام و ... سرگردان است و کارگردانی شایقی هم نتوانسته شاخصهای به آن بدهد. به این ترتیب همراهی مخاطب با سرنوشت خاص این چهار جوان به همین دلیل ناتمام میماند. "راه و بیراه" از جهت انتخاب بازیگر رویکردی خاص دارد و از ترکیبی ناآشنا که در سایر تخصصها حضور داشتند استفاده کرد. بازیگرانی چون علی سرتیپی، فتانه یعقوبی، ژرژ هاشمزاده و سعید ذهنی.
"در کمال خونسردی" با فیلمنامهای مشترک از اصغر عبدالهی، فریدون جیرانی و شایقی در سال 73 ساخته شد. فیلمی که از حضور ابوالفضل پورعرب به عنوان ستاره آن سالها، آتنه فقیهنصیری و آتیلا پسیانی در قالب قصهای معمایی- پلیسی بهره میبرد.
فیلم داستان یک وکیل دعاوی است که بعد از دست دادن همسرش درگیر پرونده پیچیده دوستش میشود. در واقع قرار گرفتن قهرمان فیلم میان درگیریهای کاری و وظیفه، عشق و عاطفه از موقعیتهای نمایشی آشناست که در قالب قصهای پلیسی- معمایی که در جامعه ما چندان ملموس نیست، فیلم را به نسخهای از آثار خارجی تبدیل کرد.
"مادرم گیسو" با فیلمنامهای از شایقی محصول سال 74 ساخته شد. فیلمی که به درگیریهای یک دختر نوجوان میپردازد که پدرش قصد دارد پس از مرگ مادر ازدواج کند. رضا کیانیان، یاسمن ملکنصر و کتایون ریاحی از بازیگران این فیلم هستند که بیش از هر چیز بر محوری قابل پیشبینی از اتفاقها و کنش و واکنشهای شخصیتها حرکت میکند.
"شراره" با فیلمنامهای از شایقی و بهروز تورانی محصول سال 78 است. هر چند فیلم و روند ماجرا دچار پیچیدگیهای خاص است اما از وجه حضور بازیگران جوان که آن زمان چهره نبودند اهمیتی خاص دارد. بهناز نازی، سروش صحت، شاهرخ فروتنیان، شبنم طلوعی، کوروش تهامی و لاله اسکندری از جمله این بازیگران هستند. بخصوص که "شراره" سکوی پرتاب اسکندری به سینما و تلویزیون شد.
"باغ فردوس پنج بعد از ظهر" با فیلمنامهای از شایقی محصول سال 84 است. فیلمساز در این کار به پختگی و تمرکزی خاص بر موضوع محوری رسیده و توانسته مشکل نبود تمرکز را در چند فیلمش اخیرش حل کند. پرداختن به مشکل بیماران روحی روانی از جمله مواردی است که توانسته در بافت دراماتیک فیلم وارد شود و علاوه بر آن از حضور بازیگرانی چون رضا کیانیان، حامد بهداد، آزیتا حاجیان و لادن مستوفی بهرهای مناسب در خدمت فیلم ببرد.
این بار او یک خطی جذابی را دستمایه کار قرار داده که به نوعی احیاء مثلثی عشقی است: دو ضلع مثلث یک مادر و دختر هستند و ضلع سوم مردی که عشق دوران جوانی مادر بوده و حالا از پس گذر سالها تبدیل به عشق دختر او شده است. مشکل اصلی نبود لحنی مشخص در مقاطعی از فیلم است که تکلیف مخاطب را نامعلوم میگذارد.
"ارتفاع 45/6" با نام قبلی "آینه" بر اساس فیلمنامهای از شایقی محصول سال 85 است. فیلم با مضمونی پلیسی و اجتماعی داستان یک روز از زندگی افسر مجرب اداره آگاهی را بیان میکند که همسرش به عنوان مدیر مدرسه مشغول به کار است و این زوج درگیر پرونده سرقت عتیقه از یک خانواده میشوند. دانیال حکیمی، فریبا کامران، روناک یونسی، کاوه کاویان، آتش تقیپور و سعید ابراهیمیفر در این فیلم بازی میکنند که به سفارش سیمافیلم ساخته شده است.
"خواب زمستانی" از چهارشنبه اول آبانماه در گروه سینمایی فرهنگی به اکران سینماهای تهران و شهرستانها درآمده است.
عوامل فیلم:
کارگردان: سیامک شایقی
بازيگران:
فاطمه معتمد آريا
لادن مستوفي
پگاه آهنگراني
شاهرخ فروتنيان
كوروش تهامي
عمار تفتي
فرشيد منافي
مهدي ميامي
مجيد زارع كار
مجيد صفايي
فیلمنامه: اصغر عبداللهی، سیامک شایقی
تهيه كننده: سيامك شايقي
مدير فيلمبرداري: داريوش عياري
صدابردار: مازيار شيخ محبوبي
طراح صحنه و لباس: غزاله متعهد، سيامك شايقي
مدير توليد: حميد مولوي
چهرهپردازان: عليرضا باقربيگي،عطيه مهرپيوند
عكاس:علي نيك رفتار
جلوههاي ويژه: عباس شوقي
سال ساخت: 1386
کارگردان: سیامک شایقی
بازيگران:
فاطمه معتمد آريا
لادن مستوفي
پگاه آهنگراني
شاهرخ فروتنيان
كوروش تهامي
عمار تفتي
فرشيد منافي
مهدي ميامي
مجيد زارع كار
مجيد صفايي
فیلمنامه: اصغر عبداللهی، سیامک شایقی
تهيه كننده: سيامك شايقي
مدير فيلمبرداري: داريوش عياري
صدابردار: مازيار شيخ محبوبي
طراح صحنه و لباس: غزاله متعهد، سيامك شايقي
مدير توليد: حميد مولوي
چهرهپردازان: عليرضا باقربيگي،عطيه مهرپيوند
عكاس:علي نيك رفتار
جلوههاي ويژه: عباس شوقي
سال ساخت: 1386