اما در میان این فیلم ها، برخی آنها آمیزه ای از تکنیک و خلاقیت بوده و برخی تکنیک های سینمایی به کار رفته در آن پیش از آن وجود خارجی نداشته است.
'جیمز کامرون' متولد 16 اوت سال 1954 که به تازگی 58 ساله شده، در دو فیلم 'نابودگر 1 و 2' به این فرمول کمیاب دست یافته و دو اثر دیدنی را از خود به یادگار گذاشته است.
این فیلمساز در قسمت نخست، داستانی جذاب را بنیان گذاشته تا در قسمت دوم به سرانجام برساند.
زن جوان بارداری در آمریکا به بهانه ابتلا به بیماری روانی در تیمارستانی مخوف بستری شده تا فرزندش را به دنیا بیاورد. همزمان با آن، رباتی انسان نما برای محافظت از فرزند این زن که در آینده زمین را از نابودی نجات خواهد داد، وارد شهر می شود.
داستانی ساده اما به شدت جذاب که به تقابل ابدی و ازلی خیروشر پرداخته و مخاطب را تا به انتها با خود همراه می سازد.
جیمز کامرون با زیرکی خاصی به آینده کره زمین و سیر تدریجی نابودی آن در آینده ای نه چندان دور پرداخته و مفاهیم مورد نظر خود را به مخاطبان انتقال داده است.
وی برای این امر، تکنیک های سینمایی موجود در نیمه دهه هشتاد هالیوود را به بهترین شکل ممکن به کار گرفت و تماشاگران خود را به خوبی مقهور هنر خویش کرده است. انتخاب بازیگر گمنامی به نام 'لیندا همیلتون' برای نقش زن اول فیلم نیز از نقاط قوت آن است زیرا مخاطب با این روش بهتر با قصه ارتباط برقرار کرده و نقش های پیشین بازیگر یاد شده، تداخلی در پذیرش وی به وجود نمی آورد.
'آرنولد شوارتزینگر' نیز که در ابتدای دهه 80 میلادی با فیلم 'کونان بربر' به شهرت رسید، برای ایفای نقش رباتی انسان نما با کمترین گفت وگوی ممکن، انتخاب فوق العاده بوده که بخش مهمی از موفقیت فیلم مدیون اوست.
اما برگ برنده نهایی 'نابودگر 1' خود جیمز کامرون در مقام خالق اثر است که از کارگردانی صرف گذشته و به تالیف رسیده است.
کامرون فقط شش سال بعد قسمت دوم 'نابودگر' را با عنوان 'نابودگر: روز داوری' به روی اکران فرستاد که از چند جهت دارای اهمیت است.
نخست به لحاظ تکنیکی که انقلابی را با بهره گیری از جلوه های ویژه رایانه ای صورت داده و هزینه هنگفتی را صرف آن کرد که دو دهه بعد به سینمای سه بعدی ختم شد.
دیگر به لحاظ مضمون که با خلق جهانی آخرالزمانی بحث موعود را پیش کشیده و از شخصیت 'جان کانر' نوجوان به عنوان نجات دهنده زمین استفاده ابزاری کرده است.
وی همان جنین قسمت اول است که پس از به قتل رسیدن مادرش، توسط خانواده ای بزرگ شده و اینک جنگی تمام عیار میان ترمیناتور و 'تی 1000' به عنوان دو قطب خیروشر بر سر جان وی درگرفته است.
کامرون که علاقه زیادی به سینمای قصه گو دارد در فیلم یاد شده با بهره گیری از روش خطی، داستان جذاب خود را روایت کرده و مرحله به مرحله پیش برده، بدون آنکه اندکی از هیجان آن کاسته شود؛ کاری که توانایی بالایی را در سینما طلبیده و گروه قوی و یکدستی را می خواهد که در این فیلم کاملا مهیا بوده است.
شخصیت 'آرنولد شوارتزینگر' در اینجا برخلاف قسمت نخست، محوریت بیشتری یافته و تک دیالوگ های وی نیز به جا و گاه دوپهلو است.
مقبول افتادن این شخصیت نزد مخاطبان، مهمترین دستاورد فیلم است که پایه های موفقیت کار روی آن بنا شده و فروشی سرسام آور را برای فیلم به ارمغان آورد.
کامرون سیر حوادث فیلم را به گونه ای چیده که در بخش پایانی آن مخاطب کاملا با 'جان کانر' و 'ترمیناتور' همدل و همراه شده و برای نابودی 'تی 1000' لحظه شماری می کند.
در واقع این دو آرام آرام در کسوت قهرمان فیلم درآمده و به نبرد نهایی فیلم کیفیت متمایزی بخشیده اند که گذشت دو دهه نیز از جذابیت آن نکاسته است.
جیوه ای بودن 'تی 1000' که به مدد جلوه های ویژه رایانه ای، خیره کننده از کار درآمده، در نبرد پایانی بسیار به فیلم کمک کرده و جذابیت های بصری آن را به اوج رسانده است.
فضای تیره و تاریک آخرالزمانی این فصل نیز در کیفیت والای آن بی تاثیر نبوده و بدان اصالتی بخشیده که نمونه های مشابه متاخر آن فاقدش هستند.
پیروزی قطب خیر بر شر و زنده ماندن 'جان کانر' که با افتادن 'تی 1000' داخل کوره مواد مذاب همراه می شود، در لایه های زیرین خود اهداف سیاسی و تبلیغاتی دولت ایالات متحده را دارد.
نجات زمین به دست یک آمریکایی که بعدها به دفعات در فیلم های هالیوودی تکرار شده از همین فیلم 'ترمیناتور' آغاز شده و به نظر هم پایانی را نمی توان برای آن متصور شد./7432
ایرنا