رسانه ملی تعداد شبکههای تلویزیونی را از 8 به 21 رسانده و امیدوار است با توسعه شبکههای داخلی، مخاطب را از کنجکاویهای رسانهای دور کند؛ اما این سیاستها تا چه اندازه موفق بوده است؟
به گزارش راسخون به نقل از خبرگزاری فارس، وحید یامینپور در وبلاگ شخصی خود آورده است: تلقیهای نخستین از میزان تأثیر رسانه بر مخاطبان خوش بینانه و اغراق آمیز بوده است؛ برخی محققان تا آن اندازه به اثر گذاری رسانهها مطمئن بودند که از تعبیر «تزریق» برای فرآیند انتقال پیام استفاده میکردند؛ ولی چندی است محققان عرصه ارتباطات و رسانه از نظریههای «تأثیر عمیق» فاصله گرفتهاند.
با نضج گرفتن مطالعات فرهنگی به نقش مخاطبان در فرآیند انتقال پیام بیشتر توجه شده است؛ مخاطبان دیگر کنش پذیرهایی منفعل دانسته نمیشوند؛ آنها توان مقاومت در برابر پیام را دارند و علاوه بر رسانههای مرجح از مراجع فکری دیگر نیز تأثیر میپذیرند.
در رهیافت مطالعات فرهنگی، مصرف متن اتفاقی یک طرفه و از پیش تعیین شده نیست؛ به عبارتی نزاع بر سر معنایی که متون رسانهای منتشر میکنند بالا گرفته است و اقتدار رسانهها متزلزل شده است. پیش فرض این رهیافت این است که امکان استنباط بیش از یک برداشت از یک متن واحد وجود دارد. این زمینه های اجتماعی فرهنگی متفاوت هستند که تفسیرهای متفاوت را رقم میزنند.
در نگرشهای متأخر محققان درباره «تقابل» برخی خرده فرهنگها با برخی نشانههای رسمی تحقیق میکنند؛ وضعیت نزاع یا مقاومت در برابر پیامها و نشانههای رسمی به خصوص در خرده فرهنگهای جوانان قابل مشاهده است.
به طور مثال هنوز چند روز بیشتر از روی کار آمدن دولت اعتدال نگذشته بود که انبوهی از طعنههای اجتماعی یا مطایبههای مینی مالیستی با موضوع «کلید» یا «من سرهنگ نیستم» و… به فضای عمومی سرازیر شد؛ این مواجههها نوعی رمزگشایی متفاوت از اراده و اقتدار رسمی رسانههای پرشمار دولتی را نشان میدهد؛ این تأمل در خصوص نظام رمزگذاری - رمزگشایی کلان نظام جمهوری اسلامی هم وجوددارد.
بنا نیست لزوماً شبیه «استوارت هال»، رمزگذاری را همیشه از موضع ایدئولوژی مسلط ببینیم و یا معتقد باشیم تقابل مخاطبان در برابر پیامهای رسانهای به دلیل انقطاع آنها از نظام ارزشی پیشین است؛ مستقل از این فهم نئومارکسیستی از نظام رسانهای، باز هم کار فرهنگی را باید فراتر از صدور پیام و تولید متن ببینیم؛ چراکه تجربه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مخاطبان رسانه، امکان تفسیر و رمزگشاییهایی متفاوت از اراده صاحبان رسانه را فراهم میکند.
رسانه ملی (به خصوص چون رسانهای انحصاری است) بیش از همه در معرض پس زدن پیام توسط مخاطبان است.
مدیران ارشد رسانه به خوبی میدانند که اکنون بیش از 50 درصد مخاطبان شان، غیر از رسانه ملی مخاطب شبکههای فارسی زبان ماهوارهاند و این یعنی تمرین مخاطبان رسانه ملی برای رمزگشاییهای تقابلی و مقاومت در برابر متنها و پیامهای رسمی تلویزیون جمهوری اسلامی؛ در مقابل از سوی رسانه ملی در راستای رمزگشاییهای تقابلی متون رسانههای معاند کمتر اتفاق میافتد.
رسانه ملی امیدوار است با توسعه شبکههای داخلی، مخاطب را از کنجکاویهای رسانهای دور کند؛ اما این سیاستها تا چه اندازه موفق بوده است؟
رسانه ملی تعداد شبکههای تلویزیونی را از 8 به 21 رسانده است؛ در مدیریت رسانه مفهومی وجود دارد با عنوان «شبکه آشیانه» که محبوبترین شبکه برای مخاطبان است؛ غالباً تلویزیون ها روی این شبکه روشن و خاموش میشوند و مخاطبان عادت دارند بعد از چرخیدن در شبکههای مختلف نهایتاً به شبکه آشیانه برگردند.
رستورانها، فرودگاهها، ترمینالها، بیمارستانها و سایر اماکن عمومی هم عموماً تلویزیون شان را روی شبکه آشیانه تنظیم میکنند.
مدیران رسانه میدانستند به طور مثال اگر برنامهای در ساعتهای 8 تا 11 شب از شبکه سه سیما پخش میشد، عموم مخاطبان تلویزیون آن را میدیدند و آن برنامه امکان جریان سازی پیدا میکرد؛ با افزایش شبکههای داخلی که اغلب واجد جذابیتهای حداقلی برای طیفی از مخاطبان هستند، «شبکه آشیانه» از میان رفته یا دست کم در مورد آن تردید وجود دارد.
برخی محققان معتقدند میزان مخاطبان تلویزیون تقریباً ثابتاند بنابراین با افزایش شبکهها بر تعداد آنها افزوده نشده بلکه انها از شبکهای به شبکهای دیگر کوچ کردهاند ضمن اینکه دیگر هیچ شبکهای آنقدر پرمخاطب نخواهد بود که تبدیل به آشیانه بشود.
رسانه ملی چندی است با شعار رسانه تعاملی از مخاطبان میخواهد در برنامههای تلویزیونی مشارکت کنند؛ رسانه تعاملی (Interactive) راهبرد عموم رسانههای برتر دنیا برای حفظ مخاطبان و فعال کردن آنهاست؛ اما تا کنون تلویزیون به شیوههای حداقلی در تعاملی کردن مخاطب اکتفا کرده است.
مثلاً از آنها میخواهد فیلمها یا عکسهای شخصیشان را بفرستند تا در تلویزیون نمایش داده شود، یا نام یک کارگردان را به خاطر بسپرند و آنوقت در مسابقهای تلفنی بگویند؛ تعامل مخاطبان با رسانه فعلاً در حد نمایش «تصویر» است و نه مشارکت در فکر و نظر؛ تعامل باید به سطح ارزشهای مشترک فرهنگی ارتقاء یابد.
رسانه تعاملی در واقع تلاشی برای رفع موقعیتهای تقابلی مخاطبان است؛ مخاطبان باید نظر و سلیقه خود را در مسیر و بیان تفاسیر و رمزگشاییها و تحلیلها مؤثر ببینند؛ شبکههای جریان اصلی در دنیا به طور گستردهای افکار و ابهامات مخاطبان خود را در تولید پیام رسانهای مشارکت میدهند؛ به این وسیله آنها موفق میشوند سطح نزاع و مقاومت در برابر رسانه خود را کاهش دهند.
به طور مثال برنامههای گفتوگو محور همزمان از چند شبکه اجتماعی بازخورد میگیرند؛ نظرات مخالف در لحظه در کنار تصویر اصلی به نمایش در میآید و مدیران برنامه بدون هراس خط سیر گفتوگو را با استفاده از مصاحبهگران معتبر و مسلط مطابق ابهامها و پرسشها تعیین میکنند.
ممکن است درباره از بین رفتن محتوای پیام نگرانیهایی وجود داشته باشد، اما باید بدانیم برای یک شبکه پیشرو، اصل ارتباط مهمتر از پیامی است که قرار است منتقل شود؛ مخاطب باید بداند که رمزگشایی در انحصار کسی نیست و او هم این امکان را دارد که نظرش را به اشتراک بگذارد؛ این معنای درست رسانه تعاملی است.
شبکههای فارسی زبان ماهواره یکی از اصلیترین مأموریتهایشان ایجاد موقعیتهای تقابلی در برابر قرائتهای رسمی نظام جمهوری اسلامی است؛ آنها با رصد مواضع رسمی نظام جمهوری اسلامی، رمزگشایی های مورد نظر خود را پیش از شکلگیری تفسیر توسط مخاطبان ارائه میکنند.
ولی متأسفانه رسانههای رسمی ایران غالباً به انتقال خام پیام اکتفا میکند و یا رمزگشاییهای دیر هنگام را ارائه میکند.
به طور مثال سخنرانیهای رهبر انقلاب که حاوی مواضع مهم نظام در عرصه بین المللی است بلافاصله از تلویزیون پخش میشود و از همان لحظه شبکههای معاند به ارائه تفسیرهای متعدد از این سخنان اقدام میکنند.
حتی برخی تفاسیر دچار تناقض است ولی مهم این است که آنها به شدت متوجه سازوکار رمزگشایی مخاطبان ایرانی از مواضع رهبریاند.
انباشت این رمزگشاییها به تدریج نوعی نظام جدید ارزشی و فرهنگی را بطور بین الاذهانی موجب میشود که برای مدت مدیدی مخاطبان ایرانی را همگرای با رسانههای معاند و مقاوم در برابر پیامهای رسمی میسازد. رسانه ی ملی باید در رمزگشایی به هنگام از اتفاقات مهم و مواضع سیاسی و بین المللی به میزان بازپخش مواضع و ساختن کلیپ و سرود و نشانههای ایدئولوژیک بانشاط باشد.
7432