اصل وحدت در میان امت اسلامی فراتر از اینکه موضوعی اجتماعی و حاکمیتی باشد، بحثی علمی و تخصصی در میان اندیشمندان و علمای مذاهب و فرقه های اسلامی است که باید به شیوه خاص خود مورد بررسی و استدلال قرار گیرد. پرواضح است که در میان علوم اسلامی یکی از مهمترین آن ها که به عنوان بنیاد عملی و اجرایی یک گروه اسلامی - اعم از فرقه یا مذهب- محسوب می شود، دانش فقه و استنباط دستورات شریعت می باشد. اهمیت و تأثیر فقه در هر کدام از گروه های اسلامی بر هیچ کس پوشیده نیست آن چنان که می توان گفت منابع استدلالی آن و قواعد مستنبطه فقهی به عنوان مبنا و پایه فکری پیروان آن جریان به حساب می آید.

از سوی دیگر یکسان بودن منابع استدلالی - نظیر قرآن و سنت نبوی- در اکثر مذاهب اسلامی می تواند باعث ایجاد پایه های خلل ناپذیر بنیادی و همچنین مقبول علمی در میان متفکران همه مذاهب گردد. با توجه به اینکه بحث وحدت -فارغ از فواید بیشمار اجتماعی آن- به دنبال ایجاد پیوند مستدل و پایدار بین همه گروه های اسلامی است لذا نشان دادن و پررنگ کردن اصول و مبانی فقهی مشترک و نمایش کثرت مصادیق آن ها، باعث ریشه دار شدن و پایداری بیشتر این مهم می گردد.
 

منابع اصلی و مشترک قابل استدلال در میان همه گروه های اسلامی

الف: قرآن کریم

کتاب مقدس اسلام بالجمله و بدون هیچ گونه تفاوت شکلی و ساختاری -حتی در حروف- مورد قبول همه مذاهب و فرقه ها و گروه هایی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفته اند. این مبنع پراعجاز، به عنوان دلیل اصلی و بدون شبهه ه­ای در استدلالات فقهی میان اندیشمندان اسلامی کاربرد دارد.
 

ب:  سنت و سیره و کلام پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)

به طور قطع وجود مقدس نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بنابر نص صریح خداوند متعال در قرآن کریم، به عنوان بهترین و کامل ترین الگو برای زندگی یک مسلمان به شمار می رود «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَةٌ». به گونه ای که اعمال و سخنان ایشان نه تنها دلیلی بر درستی آن رفتار یا گفتار است بلکه در بسیاری موارد به عنوان دلیل و مبنا و نیز قاعده و اصل کلی در تشخیص حکم فروع مشابه استفاده می شود.

منابع استدلالی دیگر نظیر عقل و اجماع نیز هرچند می توانند اثبات کننده مسائل مهم عنوان وحدت بوده و به عنوان دلیل و سند به کار گرفته شوند، ولی بحث و بررسی آن ها به دلیل اهمیت و نیز اشتراکات بسیار موجود در دو منبع اول -قرآن و سنت- و همچنین نیاز به دقت و بحث بیشتر در این مجمل نمی گنجند.

پیش از بیان برخی ادله و قواعد اثبات کننده این موضوع، لازم به ذکر است که احکام تکلیفی الزامی در شریعت که همان وجوب و حرمت هستند، جزء لوازم اعتقادی به دین بوده، که عدم قبول الزام آن ها در موضوعات خاصی که بر آن وارد می شوند -همچون وجوب نماز و حرمت زنا-،  باعث خروج شخص از دایره افراد ملتزم به دین می گردد. بنابراین هرکس کار واجب یا حرامی را که شرع مقدس الزام به انجام یا ترک آن کرده است، مرتکب شود، از نظر همه دین داران، غیرمتشرع و غیرملتزم به دین محسوب گردیده و مطرود ایشان خواهد بود.

در این نوشتار به دلیل نیاز به اختصار، فقط به ذکر بعضی قواعد و ادله فقهی الزامی، به همراه توضیحی کوتاه و شواهد قرآنی و روایی مورد اتفاق بسنده شده است.

 

 

1- قاعده نفی سبیل

بنا بر این قاعده هرگونه فعلی که موجب سیطره و سلطه کفار بر مسلمانان و از بین رفتن عزت و احترام امت اسلامی در جهان گردد محکوم و مردود است. این قاعده از محکم ترین وصریح ترین قواعد فقهی قابل قبول در میان تمامی مذاهب اسلامی است که دلیلی متقن بر وجوب حفظ عزت امت اسلام در مقابل کفار و دشمنان اسلام است.
 
دلیل قرآنی قاعده نفی سبیل:
آیات قرآن به صراحت به قاعده نفی سبیل اشاره کرده است و یا بهتر این است بگوئیم قاعده نفی سبیل به درستی از ظاهر صریح قرآن گرفه شده و از محکمات قرآن است که آیاتی مثل آیات زیر به آن دلالت دارند.

« وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً » (نساء – 141)
وخداوند هرگز کافران را بر مؤمنان، تسلطی نداده است.

« وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ »(منافقون - 8)
... در حالی که عزت و اقتدار از آن خدا و رسول او و مؤمنان است.

« یا أَیَّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَتَتَّخِذُواْ الْکَافِرِینَ أَوْلِیاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ ... »(نساء - 144)
ای کسانی که ایمان آورده اید! غیر از مؤمنان ، کافران را ولّی و تکیه گاه خود قرار ندهید.

ذکر این نکته لازم است که مراد از مؤمن در این آیات، تمامی افرادی است که اقرار به شهادتین کرده و قول یا فعلی که مقتضی کفر باشد از ایشان صادر نشود. لذا پیروان تمامی فرق ومذاهب اسلامی را شامل می شود.
 
دلیل روایی قاعده نفی سبیل:
این قاعده در روایات نقل شده از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و سایر ائمه معصومین(علیهم السلام) به صراحت بیان شده است. به عنوان مثال نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایتی مشهور می فرمایند:

«الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَى عَلَیْهِ»
اسلام شأن و منزلتش والاتر و بالاتر است و چیزی با آن برابری نمی‌کند.[1]
 
تبیین دلیل:
دلالت این قاعده بر مسأله وحدت، به این صورت است که با وجود کفار و دشمنان معاند اسلام، که به دنبال از بین بردن اسلام هستند، هر عملی که کمک کننده این هدف پلید و موجب برتری کفار بر مسلمین باشد، مردود بوده و نشانه نفاق و کفر است. بدیهی است ایجاد اختلافات بین مذاهب به سبب وجود تفاوت های ممکن و نیز تفرقه افکنی بین گروه های اسلامی یکی از اسباب مهم در ایجاد ضعف امت اسلامی و دستیابی دشمنان اسلام در رسیدن به اهداف شیطانی آن هاست.

در تایید و اثبات حداکثری این قاعده در فقه اسلامی، استفاده از آن در احکامی مانند عدم ارث بری کافر از مسلمان یا عدم صحت ازدواج با کفار و بسیاری احکام دیگر، نشان دهنده شدت توجه دین مبین اسلام به اهمیت عزت یک مسلمان، حتی در مواردی جزئی و به ظاهر کوچک است، حال آنکه به طریق أولی حفظ عزت و اقتدار جامعه اسلامی در درجه اهمیت بسیار بالاتری قرار دارد.

مطابق دلالت واضح و تام آیات شریف قرآن و روایات، هر نوع عمل و رابطه‌ای که موجب سلطه و استیلای کفار و ولایت آنان بر مسلمانان گردد، نامشروع و حرام می باشد. به بیان دیگر، اعتلای غیرمسلمان بر مسلمان حرام است.
 

 

2- قاعده احترام

در دین مقدس اسلام، جان تمام انسان ها اصالتا محترم بوده و قتل نفس حرمت شدیده دارد تا جایی که قرآن در حکم کلی خود قتل را از بزرگ ترین گناهان و به مثابه کشتن همه انسان ها ذکر می کند. اصل احترام افزون بر جان، حتی در مال و عِرض(آبرو و ناموس) نیز وارد می شود. این قاعده به طور خاص در مورد مسلمانان دارای اولویت بوده و همچنین مورد اتفاق تمامی مسلمین است.
 
 دلیل قرآنی قاعده احترام:
قرآن کریم به صراحت مسئله حرمت جان انسان ها را مطرح کرده و می فرماید:

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْس أَوْ فَساد فِی الاْ َرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً» (مائده - ۳۲)
هر کس نفسی را بدون حق و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده، بکشد مثل آن باشد که همه مردم را کشته است.

«وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» (نساء – 93)
و هر کس فرد باایمانی را از روی عمد به قتل برساند ، مجازاتِ او دوزخ است .
 
دلیل روایی قاعده احترام:
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به صراحت به این حرمت اشاره کرده و می فرمایند:

«کل المسلم علی المسلم حرام دمه وماله وعرضه»
هر مسلمانى خون، مال و آبرویش بر مسلمان حرام است. [2]
 
تبیین دلیل:
حکم این قاعده (حرمت)، در هر کدام از عناوین جان و مال و عِرض مسلمان مورد قبول تمامی فقهای مسلمان است و تنها اختلاف ممکن، در تعیین مصداق عنوان مسلمان می باشد.

بنابر روایات و گواهی تاریخ و سیره پیامبر اکرم(ص) هر شخصی که اقرار به شهادتین نماید -ولو صرفا به زبان- در زمره مسلمین قرار می گیرد و اصل بر مسلمان بودن اوست. همچنین اثبات اینکه شخصی از عنوان کلی «مسلمان» خارج شده است، نیازمند دلیل و شاهد است.

« وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا ... » : (نساء - 94)
 و به کسی که اظهار صلح و اسلام می کند نگویید: «مسلمان نیستی».
 

 

3- حرمت فسادگری در زمین

در قرآن کریم فسادگری در زمین (إفساد فی الأرض)، بدترین عمل و از صفات کافران شمرده شده است. در مقابل، افراد دین دار، به دنبال إصلاح جامعه و ایجاد فضایی سالم و آرام برای بشر، در جهت اطاعت و بندگی خداوند متعال هستند. بدیهی است کسانی که در پی اختلاف افکنی و ایجاد مشاجرات ناسالم در بین گروه های مختلف مردم هستند از دایره متقین خارج می گردد و افرادی که وحدت و زندگی برادرانه را مبنای زندگی خود قرار می دهند، مورد رضایت خداوند متعال هستند.
 

دلیل قرآنی حرمت إفساد:

فراوانی آیات نهی از فساد در قرآن، نشان دهنده شدت مغضوب بودن این مسأله در پیشگاه خداوند متعال است:

« وَ إِذا تَوَلَّی سَعی‏ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ »(بقره - 205)
 هنگامی که روی برمی گردانند، در راه فساد در زمین کوشش می کنند و زراعتها و چهارپایان را نابود می سازند و خدا فساد را دوست نمی دارد.

« وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا»(اعراف- 56)
و در روی زمین، بعد از آنکه (در پرتو ایمان و دعوت انبیاء) اصلاح شده است، فساد نکنید.
 

‏تبیین دلیل:

اختلافات مذهبی و دینی، به گواهی تاریخ، به تنهایی عامل اصلی بسیاری از جنگ ها و کشتارهای بشری بوده و باعث ایجاد نمونه های تاسف باری از نابودی نسل و آبادانی گردیده است. در حالی که در سایه وحدت و با ایجاد فضایی سالم و آرام در بین مذاهب و فرق مختلف، می توان علاوه بر ایجاد فضاهای پرمنفعت علمی، گام های بلندی در جهت تعمیق و ارتقای علمی و ایمانی امت اسلامی برداشت. در کتب فقهی، ایجاد کنندگان اختلاف در اجتماع به عنوان یکی از مصادیق افساد فی‌الارض و ذکر شده است.[3]

لذا دوری از وحدت و تفرقه افکنی، به عنوان مقدمه ای برای به وجود آمدن عملی حرام - فساد در زمین- ، نیز حرام خواهد بود.
 

نتیجه:

با توجه به استنادات و ادله بیان شده، ایجاد وحدت و تلاش برای تداوم آن در بین مسلمانان به مثابه یک واجب شرعی بوده و التزام به حفظ و تقویت آن از جزء وظایف شرعی هر مسلمانی به حساب می آید و کسانی که به دنبال تفرقه و برهم زدن وحدت میان مسلمانان هستند، از منظر فقه اسلامی در مقام ارتکاب عناوین متعدد حرام قرار دارند.
 


پی‌نوشت:
[1] صحیح البخاری، ج ۲، ص۹۶؛ سنن الدارقطنی، ج ۳، ص۱۷۷
[2] مسند احمد، ج۲، ص۲۷۷. صحیح مسلم، ج۴، ص۱۹۸۶
[3] زحیلی،  الفقه الاسلامی و ادلته، ج 7، صص 5594 ـ 5595