گویند مردی خردمند هنگام مرگ تصمیم گرفت درسی به فرزندانش بدهد تا پس از مرگ او هیچگاه یکدیگر را تنها نگذارند و همواره یاور و کمککار هم باشند. ازاینرو، به هر یک از پسرانش که بر بالین او حاضر بودند، چوبی داد که بشکنند. همه فرزندان اطاعت کردند و به آسانی چوبها را شکستند. سپس مرد خردمند دستهای چوب به فرزندانش داد و گفت: اکنون اگر میتوانید این چوبها را بشکنید! هیچکدام از پسرها نتوانستند چوبها را بشکنند!
گویند مردی خردمند هنگام مرگ تصمیم گرفت درسی به فرزندانش بدهد تا پس از مرگ او هیچگاه یکدیگر را تنها نگذارند و همواره یاور و کمککار هم باشند. ازاینرو، به هر یک از پسرانش که بر بالین او حاضر بودند، چوبی داد که بشکنند. همه فرزندان اطاعت کردند و به آسانی چوبها را شکستند. سپس مرد خردمند دستهای چوب به فرزندانش داد و گفت: اکنون اگر میتوانید این چوبها را بشکنید! هیچکدام از پسرها نتوانستند چوبها را بشکنند!