جمعه، 2 بهمن 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

از عارفی در حال احتضار سؤالی شد. چشمان او پر از اشک شد و گفت: ای فرزند! نود و پنج سال است دری را می‌کوبم، حال آن در به روی من باز شد. نمی‌دانم این در سعادت است که به رویم باز شد یا در شقاوت؟ آن قدر می‌دانم که وقت پاسخ گفتن فرا رسیده است.

از عارفی در حال احتضار سؤالی شد. چشمان او پر از اشک شد و گفت: ای فرزند! نود و پنج سال است دری را می‌کوبم، حال آن در به روی من باز شد. نمی‌دانم این در سعادت است که به رویم باز شد یا در شقاوت؟ آن قدر می‌دانم که وقت پاسخ گفتن فرا رسیده است.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.