مَه، خنجرِ آب دیده را می مانَد شب، یاغیِ آرمیده را می مانَد غلتیده به خون، میانِ گودالِ غروب خورشید، سَرِ بُریده را می مانَد
مَه، خنجرِ آب دیده را می مانَد
شب، یاغیِ آرمیده را می مانَد
غلتیده به خون، میانِ گودالِ غروب
خورشید، سَرِ بُریده را می مانَد
شب، یاغیِ آرمیده را می مانَد
غلتیده به خون، میانِ گودالِ غروب
خورشید، سَرِ بُریده را می مانَد