0
مسیر جاری :
نردبان شیرمردی در چشم چمران گفتگو

نردبان شیرمردی در چشم چمران

روزهایی که حسین دانش‌جوی دانشگاه مشهد بود، برای بسیاری از اقوام، دوستان، برادران و خواهران خود نامه می‌نوشت و در نامه‌‌‌های خود، آن‌ها را به فکر، مطالعه و اندیشیدن دعوت می‌کرد.
آن‌جا بوي شكلات هم رنگ مرگ داشت گفتگو

آن‌جا بوي شكلات هم رنگ مرگ داشت

از اوايل جنگ تحميلي مسأله‌ي مقابله با حمله‌ي شيميايي مطرح بود. حتي در دوره‌هاي آموزشي بسيج، آموزش داده مي‌شد؛ ولي تا زمان بمب‌باران شيميايي سردشت، امکانات و آموزش‌هاي آن فراگير نبود. از‌آن‌به‌بعد ماسک...
تركيه را فراموش كردم، با هر گلوله يازهرا(س) مي‌گفتم گفتگو

تركيه را فراموش كردم، با هر گلوله يازهرا(س) مي‌گفتم

دفاع مقدس وسعت بي‌نهايتي است که هنوز ناشناخته‌هاي بسياري از آن در گوشه‌گوشة ذهن و دل اهل جبهه مانده است و کسي را مي‌خواهد که دل به اين دريا بدهد، بکاود و بکاود و پيدا کند، آن‌چه که بايد پيدا کند. دفاع...
از نجف تا شلمچه گفتگو

از نجف تا شلمچه

سنّم براي جبهه رفتن كم بود. براي جور كردنِ سنّم، تنها فكري كه به ذهنم رسيد اين بود كه سال تولدم را ـ كه در گذرنامه به انگليسي نوشته شده بود ـ به فارسي، ۱۳۴۷ بنويسم؛ يعني يك سال بزرگ‌تر. بايد براي ثبت‌نام...
متولد کربلا، شهيد راه زيارت امام حسين(ع) گفتگو

متولد کربلا، شهيد راه زيارت امام حسين(ع)

اي کاش اين مصاحبه با حضور پدر اين شهيدان برگزار مي شد، اين بار هم دير رسيديم و حسرت «زيارت» يک پدر آسماني ديگر بر دل مان ماند. اصلا هميشه خيلي زود دير مي شود. اگرچه از هجران پدر شهيدان مهدي، صادق و حسن...
هنرمند انقلاب گفتگو

هنرمند انقلاب

هر تصوير، گوشه چشمي به بخشي از واقعيت دارد. صحنه هايي كه سرشار از زندگي، دفاع و حماسه هستندو چشمي كه بر اين وقايع مي نگرد و آن را براي ثبت در تاريخ به ما مي سپارد،يقين را نظاره گر بوده است. خوبان خواسته...
جانباز پژوهشگر گفتگو

جانباز پژوهشگر

«در جرگه عشاق به سلسله مستان پيوست و در سماع سرخ جبهه ها، دستار به سرخي خون آغشته كرد. بازگشت او از اين شور و شيدايي، خود هنگامه اي بود. او كه سپيد رفته بود، سرخ باز آمد تا گواهي باشد در خيل بي شمار زمينيان،...
تقویت خودباوری جانبازان گفتگو

تقویت خودباوری جانبازان

قلم بر روي كاغذ جز نقش دوست نتواند كشيد. دريا تمامي اين نقش ها را بر دل ساحل به زيبايي ترسيم مي كند وخورشيد از آن سوي افق، چشم بر اين زيبايي مي دوزد و كودك ساحل با گامهايي تند از ميان اين نقوش مي دود....
گفتگوی صمیمی با فرزند شهید گفتگو

گفتگوی صمیمی با فرزند شهید

روستا بوي غم و هجر مي داد. دلها شكسته بود. بيرق عزا و ماتم بر فراز همه خانه هاي كوچك و ساده برافراشته شود. مردان به پشت دست اشك از گونه مي ستردند و زنان لب مي گزيدند. روستا كوچك بود ودور، در حاشيه داغ...
فرزند شهید موفق گفتگو

فرزند شهید موفق

«در دامنه سكرآميز «آبيدر»، در سنندج، شهر دفها و مولوديها، ديده به جهان گشود. پدرش دليرمردي كُرد، از تبار صلاح الدين ايوبي بود و سعيد نام داشت. او بر سر پيمان خويش، پايمردي ورزيد و در هنگامه سالهاي مبارزه...