0
مسیر جاری :
طلایه‌دار انتظار شعر

طلایه‌دار انتظار

هنوز آسمان تو پر از غبار ماتم است پر از نوای اشک و آه پر از نجابت غم است
اشتباه شعر

اشتباه

اشتباه آمدی جای تو زمین نبود سرنوشت تلخ تو آه این‌چنین نبود
دستخط شعر

دستخط

انگار دستی توی قلبم یک جمله‌ی زیبا نوشته با خط سبز و صاف و روشن این آدم از اهل بهشته
طلوع کن! شعر

طلوع کن!

بهانه‌ها گلایه‌ها سکوت‌ها و سایه‌ها نگاه‌ها و اخم‌ها غرورها و زخم‌ها
گهواره‌ی خورشید شعر

گهواره‌ی خورشید

ایران قشنگ ما غرق گل و ریحان است هر شهر و دِهَش پر از بوی خوش قرآن است
هفتاد و دو شعر خونین شعر

هفتاد و دو شعر خونین

دیشب برایت سرودم هفتاد ودو شعر غمگین از نیزه و زخم و خنجر خونین، خونین، خونین
خواب شعر

خواب

خسته‌ام ولی خواب توی چشم من نمی‌رود تا هزار هم شمرده‌ام صد دفعه دروغکی چشم را به هم فشرده‌ام نمی‌شود!
ساحل دور شعر

ساحل دور

می‌افتم بلند می‌شوم می‌افتم بلند می‌شوم می‌افتم بلند می‌شوم موج کوچکی هستم
روزی که تو آمدی شعر

روزی که تو آمدی

آمدی از دشت نور غنچه‌ی هر گل شکفت بر دل سرد زمین لاله و سنبل شکفت
ماه بهمن ماه توست شعر

ماه بهمن ماه توست

گرچه این‌جا نیستی ای مهربان ای امام خوب ما هست اما قاب عکس کوچکت توی دست بچه‌ها عکس تو هر روز پر گل می‌شود روی دیوار کلاس