0
مسیر جاری :
حافظ

خوش کرد یاوری فلکت روز داوری

خوش کرد یاوری فلکت روز داوری تا شکر چون کنی و چه شکرانه آوری
حافظ

آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست

آن کس که اوفتاد خدایش گرفت دست گو بر تو باد تا غم افتادگان خوری
حافظ

در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند

در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
حافظ

در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست

در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست آن به کز این گریوه سبکبار بگذری
حافظ

یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است

یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری
حافظ

نیل مراد بر حسب فکر و همت است

نیل مراد بر حسب فکر و همت است از شاه نذر خیر و ز توفیق یاوری
حافظ

حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی

حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری
حافظ

طفیل هستی عشقند آدمی و پری

طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا سعادتی ببری
حافظ

بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش

بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش که بنده را نخرد کس به عیب بی هنری
حافظ

کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن

کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن که زیب بخت و سزاوار ملک و تاج سری