مسیر جاری :
#شعر وداع با ماه رمضان در راسخون
#شعر وداع با ماه رمضان در مقالات
#شعر وداع با ماه رمضان در فیلم و صوت
#شعر وداع با ماه رمضان پرسش و پاسخ
#شعر وداع با ماه رمضان در مشاوره
#شعر وداع با ماه رمضان در خبر
#شعر وداع با ماه رمضان در سبک زندگی
#شعر وداع با ماه رمضان در مشاهیر
#شعر وداع با ماه رمضان در احادیث
#شعر وداع با ماه رمضان در ویژه نامه
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
یازده ذیقعده آمد روز میلاد رضا
منتظر مانده ام از اول شب تا حالا
دوست دارم کز غمت یا فاطمه! تنها بگریم
زمان رفتن تو نیست استخاره نکن
فردا گدا برای گدایی کجا رود؟
فردا گدا برای گدایی کجا رود؟
پایان کار شاه و گدا می رسد رفیق
این گریه های ما به خدا بی نتیجه نیست
برگ ضمانتی ز رضا می رسد رفیق
ماه خدا تجلی پرواز بنده است
ماه خدا تجلی پرواز بنده است
پایان پر زدن به هوا می رسد رفیق
قطع یقین بدان که در این ماه؛ عاقبت
با افتخار عیدی ما می رسد رفیق
ای ماه مخصوص خدا رفتی برون از دست ما
ای ماه مخصوص خدا رفتی برون از دست ما
آیا زما هستی رضا؟ ماه مبارک الوداع
کردی تو چون عزم سفر، ما را نمودی خون جگر
ای همدم شام و سحر ماه مبارک الوداع
ای رمضان ای مه خاص خدا
ای رمضان ای مه خاص خدا
سخت بود ازتو بمانم جدا
با تو کمی آدم دیگر شدم
شیفته ی رسم تو دلبر شدم
تا می توانی توشه گیر از ماه پر فیض خدا
تا می توانی توشه گیر از ماه پر فیض خدا
یکسال دوری تو و این ماه ایمان می رسد
ای کاش فیض ماه حق در جان ما مانا شود
بینیم یکسال دگر این مه فروزان می رسد
خوان الهی می شود برچیده از روی زمین
خوان الهی می شود برچیده از روی زمین
پایان برخورداری مهمان یزدان می رسد
یاد سحرهایش بخیر یاد نماز و روزه ها
هر روزه داری در وداع با چشم گریان می رسد
دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق
دارد غروب ماه خدا می رسد رفیق
پایان اشک و سوز و نوا می رسد رفیق
تا اینکه ماه لطف خدا می شود تمام
اتمام کار اهل بکا می شود رفیق
الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها میشوم
امشب این العفوها بوی جدایی میدهد
الوداع ای ماه، دلتنگ سحرها میشوم
چهرهام از فرطِ معصیت غبارآلوده شد
با چنین وضعیتی عبد تو آیا میشوم؟
امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است
حال و روزم مثل حال و روز عبدی مذنب است
چارهای دیگر نمانده رو به صحرا میشوم
امشب از درد فراق اشکم به راه افتاده است
میل گریه دارم و راهیِ دریا میشوم
میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست
دست شیطان بسته بود و دست سلطان باز بود
تا ابد ممنون این الطاف مولا میشوم
میهمانی رو به پایان است و حالم خوب نیست
میزبانم که رود من عبد هرجا میشوم