مسیر جاری :
#شعر وداع با ماه رمضان در راسخون
#شعر وداع با ماه رمضان در مقالات
#شعر وداع با ماه رمضان در فیلم و صوت
#شعر وداع با ماه رمضان پرسش و پاسخ
#شعر وداع با ماه رمضان در مشاوره
#شعر وداع با ماه رمضان در خبر
#شعر وداع با ماه رمضان در سبک زندگی
#شعر وداع با ماه رمضان در مشاهیر
#شعر وداع با ماه رمضان در احادیث
#شعر وداع با ماه رمضان در ویژه نامه
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
آخرين درجه فساد به کار بردن قوانين براي ظلم است. «ولتر»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان...
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
ای ماه تنزل ملائک! بدرود
ای ماه تنزل ملائک! بدرود
نور ملکوتِ جان سالک! بدرود
ای خواهش عارفان، بهار قرآن!
ای مطلع فجر «َامرِ رَبِّک»! بدرود
بر سفره روزه، ما مُکرم گشتیم
بر سفره روزه، ما مُکرم گشتیم
در خلوت انسِ دوست، مَحرم گشتیم
از دخمه نَفس، سر برون آوردیم
در مکتب صبر روزه، آدم گشتیم
اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور
اگر رفتی ای مه رمضان، همره شهدا، محضر داور
مبر ای ماه آبروی مرا، جان آل عبا، پیش پیغمبر
مکن شکوه از معاصی من، روح عاصی من در بر حیدر
مکن شرم و روسیاهی من آشکارا بر دیدۀ کوثر
ز آینه ی دل گرفت ماه خداوند، زنگ
ز آینه ی دل گرفت ماه خداوند، زنگ
سلسله ی زلف وصل، بود سحرها به چنگ
عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ
یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ
ناله ی العفو ما از رمضان دل ربود
ناله ی العفو ما از رمضان دل ربود
گاه دعای سحر، گاه ابوحمزه بود
محفل قرب خدا کوی علی بود و بس
روی جمیل خدا روی علی بود و بس
ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما
ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما
دست خداوندگار بود به همراه ما
نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما
ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما
زمزمه ی افتتاح، سر زد از آوای ما
بود به روی خدا، چشم تماشای ما
خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما
هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما
زمزمه ی افتتاح، سر زد از آوای ما
ماه خدا رفت رفت، جلوه بدرش به خیر
ماه خدا رفت رفت، جلوه بدرش به خیر
زمزمه های شب و لیله قدرش به خیر
حیف که مانند برق، این مه معبود رفت
دیر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت
رمضان، عقده گشا بود گنه کاران را
رمضان، عقده گشا بود گنه کاران را
وای اگر او رود حل نشود مشکل ما
وای بر ما اگر از این همه نعمت نبوَد
جز یکی جرعه آب و لب نان حاصل ما
رمضان می رود و می برد از کف ما
رمضان می رود و می برد از کف ما
آن که سی روز صفا یافت از او محفل ما
رمضان رفت و دریغا که به امضاء نرسد
طاعت ناقص ما، روزه ناقابل ما