0
مسیر جاری :
حضرت فاطمه علیهاالسلام

می خواستم شعری بگویم دفترم سوخت

می خواستم شعری بگویم دفترم سوخت بر برگ گلها می نویسم مادرم سوخت دیدم قیامش را شکست و گفت بابا طاقت نیاوردم نمازِ آخرم سوخت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

با همان دست شکسته چه دعایی میکرد

با همان دست شکسته چه دعایی میکرد مردمی را که نماندند به پای من و او مردمی را که به این مسئله واقف بودند که دو عالم همه هستند گدای من و او هدف اصلی دشمن من و زهرا بودیم کشته...
حضرت فاطمه علیهاالسلام

با اینکه خسته بودم و بیمار و داغدار

با اینکه خسته بودم و بیمار و داغدار همسایه ها بجای عیادت مرا زدند بعضی برای دلخوشی دخترانشان با تازیانه های حسادت مرا زدند شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

جا ماندگان قافله عصر جاهلی

جا ماندگان قافله عصر جاهلی دیوانه وار ، از سر عادت مرا زدند با علم اینکه کعبه آمال من علیست در طوف کعبه وقت عبادت مرا زدند شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

هرچند که به قصد شهادت مرا زدند

هرچند که به قصد شهادت مرا زدند تا گُم شود مسیر سعادت مرا زدند از کوچه های کینه ی دیرینه آمدند با عقده از مقام سیادت مرا زدند شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

بی تو دلیل زندگیِ من چه می شود؟

بی تو دلیل زندگیِ من چه می شود؟ بی تو نگار این دل محزون که می شود؟ بی فاطمه علی شود آخر خانه خراب سوگند دادمت که مرو جان بوتراب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

ای باعث سرور علی از چه پر غمی؟

ای باعث سرور علی از چه پر غمی؟ باور نمیکنم که همان بانوی منی کشته مرا تمام نفس های پر غمت کشته مرا عزیز دلم این قد خمت شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

خون می چکد از نگاه پُر ابر علی

خون می چکد از نگاه پُر ابر علی این خاک غریب می شود قبر علی در معرکه های خندق و خیبر، نه در کوچه ببین حماسۀ صبر علی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

مولای جوان بگو که پیری سخت است

مولای جوان بگو که پیری سخت است بر مردم بی وفا امیری سخت است خون شد جگر صبر میان کوچه در او‌ج دلاوری اسیر‌ی ‌سخت است شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
حضرت فاطمه علیهاالسلام

لرزید مدینه به خود از ناله ی زهرا

لرزید مدینه به خود از ناله ی زهرا با او همه ی دور و برش خورد به دیوار می خواست که سیلی نخورد صورتش امّا یک مرتبه چرخید سرش خورد به دیوار با دست در آن کوچه به دنبال علی گشت<br...