مسیر جاری :
تو اولش درخت بودی
«تو اولش درخت بودی» عنوان شعری است در وصف کتاب که منیره هاشمی آن را سروده است.
قصیده ی خون
«قصیده ی خون» عنوان شعری است که زهرا داوری در وصف حادثه کربلا و حزن و اندوه روز عاشورا سروده است.
واقعا راز بزرگیست
اسماعیل اله دادی در شعری با عنوان «واقعا راز بزرگیست» از مخاطبان خود می خواهد که دوست داشتن خود را بدون ترس و خجالت ابراز کنند.
درخت توت و ناظم مدرسه
سیداحمد میرزاده یکی از خاطرات دوران کودکی و مدرسه اش را درباره درخت توت و ناظم و مدرسه در شعر «درخت توت و ناظم مدرسه » به تصویر کشیده است.
اصلاً نباید دور باشد
سمیرا زرقانی در شعر «اصلاً نباید دور باشد» انتظار فرج را به زیبایی به تصویر می کشد.
من کجایی ام؟
عباسعلی سپاهی یونسی در شعر «من کجایی ام؟» این پرسش اساسی را مطرح می کند که اگر ما در نبرد کربلا حاضر می شدیم، برای امام حسین (ع) می جنگیدیم یا یزید؟
آب این شگفت آور محض
مهدی مرادی شاعر شعر «آب این شگفت آور محض» به توصیف آب و شگفتی های آن می پردازد.
من به یاد تو بهار می شوم
تو قلبهای مُرده را
همیشه زنده می کنی
و خانه ی دلِ مرا
پُر از پرنده می کنی
مهمان پذیر
اخم تو مثل آلوچه ترش است
خندههایت ولی هندوانه
صبح سُر میخوری در خیابان
عصر قِل میخوری سمت خانه
من تو را ندیدهام ولی
من اگرچه هیچوقت
چهرهی تو را ندیدهام
لحظههای من
پر است از صدای تو