0
مسیر جاری :
بد نه نیکست بی‌خلافت ولیک سعدی

بد نه نیکست بی‌خلافت ولیک

بد نه نیکست بی‌خلافت ولیک<br /> مرد خالی نباشد از بد و نیک
با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق سعدی

با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق

با هر کسی به مذهب وی باید اتفاق<br /> شرطست یا موافقت جمع یا فراق
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف سعدی

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف

مکن عمر ضایع به افسوس و حیف<br /> که فرصت عزیزست و الوقت سیف
گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ سعدی

گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ

گر خود همه عالم بگشایی تو به تیغ<br /> چه سود که باز می‌گذاری به دریغ؟
به کین دشمنان باطل میندیش سعدی

به کین دشمنان باطل میندیش

به کین دشمنان باطل میندیش<br /> که این حیفست ظاهر بر تن خویش
کوته‌نظران را نبود جز غم خویش سعدی

کوته‌نظران را نبود جز غم خویش

کوته‌نظران را نبود جز غم خویش<br /> صاحبنظران را غم بیگانه و خویش
یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش سعدی

یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش

یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش<br /> ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش
زنده‌دل از مرده نصیحت نیوش سعدی

زنده‌دل از مرده نصیحت نیوش

زنده‌دل از مرده نصیحت نیوش<br /> مرده‌دل از زنده نگیرد به گوش
جایی نرسد کس به توانایی خویش سعدی

جایی نرسد کس به توانایی خویش

جایی نرسد کس به توانایی خویش<br /> الا تو چراغ رحمتش داری پیش
به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش سعدی

به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش

به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش<br /> نظر دریغ مدار از مسافر درویش