مسیر جاری :
#خواجه عبدالله انصاری در راسخون
#خواجه عبدالله انصاری در مقالات
#خواجه عبدالله انصاری در فیلم و صوت
#خواجه عبدالله انصاری پرسش و پاسخ
#خواجه عبدالله انصاری در مشاوره
#خواجه عبدالله انصاری در خبر
#خواجه عبدالله انصاری در سبک زندگی
#خواجه عبدالله انصاری در مشاهیر
#خواجه عبدالله انصاری در احادیث
#خواجه عبدالله انصاری در ویژه نامه
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 215
الهی ذکر تو بهرهٔ مشتاق است و روشنایی دیده و دولتی جان و آیین جهان یک ذرّه فزودن به دوستی از دو جهان است یک لحظه با دوست خوشتر از جان است پس یک نفس با دوست ملک جاودان است، عزیز آن بنده که سزاوار آنست این...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 214
الهی تو به یاد خودی و من بیاد تو، تو بر خواست خودی و من بر نهاد تو :<br />
سر سروران بستهٔ دام تو<br />
دل دلبران دفتر نام تو<br />
بیک دم دو صد جان آزاد را<br />
کند بنده یک دانه از دام تو<br />
بسا...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 213
الهی ای یادگار جانها و یاد رشتهٔ دلها، به فضل خود ما را یاد کن ف و بیاد لطفی ما را شاد کن.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 212
الهی آن کرده را بر سر کوی بلا آوردی و بلا و مُصیبتها را بایشان نمودی، این یک گروه هزار قسم شدند همه روی از بلا برگردانیدند مگر یک گروه اندک که روی گردان نشدند و عاشق وار سر به کوی بلا نهادند و از بلا نیندیشیدند...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 211
الهی نالیدن من در درد از بیم زوال آنست که او که از زخم دوست بنالد در مهر دوست نامرد است، ای جوان اگر زهرهٔ این کار داری قصد راه کن و شربت بلا نوش کن و دوست بر آن گواه دار اگر به عافیت به ناز دار سخن کوتاه...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 210
الهی در ذات بی نظیری در صفات بی مانندی و گناهکاران را آمرزگاری و ایشانرا راز داری زیبا صنع و شیرین گفتاری دانای راز ها، عالم اسرار و معیوبان را خریداری، درمانده را دستگیر وبیچاره را دستیاری.<br />
ای...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 209
الهی هر چه دادی نشان است و آیین فرداست و آنچه یافتیم پیغام است و خلعت بر جاست. خدایا نشانت بیقراری دل و غارت جان است و خلعت وصال در مُشاهدهٔ جلال.<br />
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد<br />
دانم که...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 208
الهی در دل دوستان تو نور عنایت پیداست و جانها در آرزوی وصال تو حیران و شیداست، چون تو مولا کراست ؟ و چون تو دوست کجاست ؟
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 207
الهی نصیب این بیچاره از این کار همه درد است مُبارک باد که مرا این همه درد در خورد است بیچاره آن کس از این درد فرد است، حقا که هر کس بدین درد ننازد نا جوانمرد است.<br />
من گریه به خنده در همی پیوندم<br...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 206
الهی تو آنی که از احاطت ادهام بیرونی و از ادراک عقول مصونی، نه مَدَرک عیونی کار سازهر مفتونی و شاد ساز هر محزونی، در حکم بی چرا و در ذات بی چند و در صفات بی چونی.<br />
تو لاله سُرخ لولو مکنونی<br />
من...