0
مسیر جاری :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 164 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 164

الهی تا یگانگی بشناختم، در آرزوی بگداختم، کی باشد که گویم پیمانه بینداختم و از علایق وا پرداختم و بود خویش جمله در باختم<br /> کی باشد کین قفس بپروازم<br /> در باغ الهی آشیان سازم
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 163 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 163

الهی تا آموختن را آموختم، آموخته را جمله بسوختم، اندوخته را بر انداختم و انداخته را بیندوختم نیست را بفروختم تا هست را بیفروختم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 162 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 162

الهی از کَرَم تو همین چشم داریم و از لطف تو همین گوش داریم بیامُرز ما را که بس آلوده ایم به کردار خویش بس درمانده ایم به وقت خویش بس مغروریم به پندار خویش بس محبوسیم در سرای خویش باز خوان ما را بکَرم خویش...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 161 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 161

الهی عنایت تو کوه است و فضل تو دریا، کوه کی فرسود و دریا کی کاست، عنایت تو کی جست و فضل تو کی وا خواست، پس شادی یکی است که دوست یکتاست.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 160 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 160

الهی آتش یافت با نور شناخت آمیختی و از باغ وصال نسیم قرب بر انگیختی با آتش دوستی آب گل سوختی تا دیدهٔ عارف را دیدار خود آموختی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 159 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 159

الهی کشیدید آنچه کشیدیم همه نوش گشت چون آوای قبول شنیدیم دانی که هرگز در مهر شکیبا نبودیم و بهر کوی که رسیدیم حلقهٔ در دوستی تو گرفتیم و بهر راه که رفتیم بر بُوی تو آن راه بُریدیم، دل رفت مبارک باد، گر...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 158 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 158

الهی نزدیک نفسهای دوستانی، حاضر دل ذاکرانی، از نزدیک نشانت میدهند و بر تر از آنی در دورت میجویند و تو نزدیکتر از جانی، ندانم که در جانی یا جانرا جانی نه این و نه آنی، جان را زندگانی مییابد تو آنی. خدایا...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 157 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 157

الهی از دو دعوی به زینهارم و از هر دو به فضل تو فریاد خواهم، از آنکه پندارم بخود چیزی دارم، یا پندارم که بر تو حقی دارم. خداوندا از آنجا که بودیم برخاستیم لیکن به آنجا نرسیدیم که خواستیم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 156 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 156

الهی از سه چیز که دارم در یکی نگاه کن : اول بیخودی که جُز تو را از دل نخاست، دوم تصدیقی که هر چه گفتم راست، سوم چون با ذکرم خاست دل و جان جُز تو را نخواست.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 155 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 155

الهی اگر این آه از ما دعوی است تو سزای آنی، اگر لاف است بجای آنی اگر صدقست وفای آنی. خدایا اگر دعوی است سُخن راست است اگر صدق است کار راست است اگر دعوی است نه بیداد است.