0
مسیر جاری :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 154 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 154

<br /> الهی مران کسی را که خود خواندی، ظاهر مکن جُرمی را که پوشیدی، کریما میان ما و تو داور تویی، آن کن که سزاوار آنی نه آن چنان که سزاوار ماست.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 153 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 153

الهی جُز از شناخت و تو شادی نیست و جُز از یافت تو زندگانی نه، زندهٔ بی تو چون مُردهٔ زندانی است و زنده به تو زندهٔ جاودانی است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 152 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 152

الهی چه یاد کنم که خود همه یادم، من خرمن نشان خود همه را فرا باد نهادم، ای یادگار جانها و یاد داشتهٔ دلها و یاد کردهٔ زبانها، بفضل خود ما را یاد کن و بیاد لطیفی ما را شاد کن.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 151 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 151

الهی گرفتار آن دردم که داروی آنی، بندهٔ آن ثنایم که توت سزاوار آنی، من در تو چه دانم ؟ تو دانی. تو آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی آنی، تو آنی که مصطفی(ص) گفت من ثنای تو را نتوانم شمرد و آن گونه که تو...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 150 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 150

الهی ای سزاوار ثنای خویش، ای شکر کنندهٔ عطای خویش ای شیرین نمایندهٔ بلای خویش، بنده به ذات خود از ثنای تو عاجز و بعقل خود از شناخت منّت تو عاجز و به توان خود از سزای تو عاجز.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 149 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 149

الهی چه خوش روزگاری است روزگار دوستان تو با تو، چه خوش بازاری است بازار عارفان در کار تو، چه آتشین است نَفسهای ایشان در یاد تو، چه خوش دردی است دَرد مشتاقان در سُوز شوق و مهر تو، چه زیباست گفت و گوی ایشان...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 148 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 148

الهی مشتاق کُشتهٔ دوستی و کُشتهٔ دوست دیدار ترا کفن است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 147 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 147

الهی غریب تو را غربت وطن است، کی هرگز بخانه رسد کسی که غربت او را وطن است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 146 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 146

الهی مشرب می شناسم اما وا خوردن نمی یارم، دل تشنه و در آرزوی قطرهٔ میزارم سقایه مرا سیراب نکند، من در طلب دریایم، بر هزار چشمه گذر کردم تا که دریا دریابم، در آتش عشق غریقی دیدی ؟ من چنانم، در دریا تشنه...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 145 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 145

الهی پهنای عزت تو جای اشارت نگذاشت و قدم و حدانیت تو راه اضافت برداشت تا رهی گم کرد آنچه در دست داشت و نا چیز شد هر چه می پنداشت.