مسیر جاری :
بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز
بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز<br />
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است<br />
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
چون کائنات جمله به بوی تو زنده اند
چون کائنات جمله به بوی تو زنده اند<br />
ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست<br />
ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
دردم از یار است و درمان نیز هم
دردم از یار است و درمان نیز هم<br />
دل فدای او شد و جان نیز هم
چون سر آمد دولت شب های وصل
چون سر آمد دولت شب های وصل<br />
بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست
هر دو عالم یک فروغ روی اوست<br />
گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان
اعتمادی نیست بر کار جهان<br />
بلکه بر گردون گردان نیز هم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند<br />
تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای<br />
ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم