مسیر جاری :
نثار خاک رهت نقد جان من هر چند
نثار خاک رهت نقد جان من هر چند<br />
که نیست نقد روان را بر تو مقداری
دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان
دلا همیشه مزن لاف زلف دلبندان<br />
چو تیره رای شوی کی گشایدت کاری
به وصل دوست گرت دست می دهد یک دم
به وصل دوست گرت دست می دهد یک دم<br />
برو که هر چه مراد است در جهان داری
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری<br />
به یادگار بمانی که بوی او داری
ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند<br />
گر از آن یار سفرکرده پیامی داری
نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود
نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود<br />
تویی امروز در این شهر که نامی داری
بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود
بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود<br />
تو که چون حافظ شبخیز غلامی داری
ای که مهجوری عشاق روا می داری
ای که مهجوری عشاق روا می داری<br />
عاشقان را ز بر خویش جدا می داری
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم
تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم<br />
از که می نالی و فریاد چرا می داری
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ
چون تویی نرگس باغ نظر ای چشم و چراغ<br />
سر چرا بر من دلخسته گران می داری