مسیر جاری :
چشم نرگس
خواهم که برزلفت زلفت زلفت هردم زنم شانه هردم زنم شانه
ترسم پریشان کند بسی حال هرکسی چشم نرگست دیوانه دیوانه دیوانه دیوانه
خواهم بر ابرویت رویت هردم کشم وسمه هردم کشم وسمه
افسانه عمر
در كنج دلم عشق كسي خانه ندارد كس جاي در اين خانه ي ويرانه ندارد
دل را به كف هر كه دهم باز پس آرد كس تاب نگه داري ديوانه ندارد
در بزم جهان جز دل حسرت كش ما نيست آن شمع كه مي سوزد و پروانه ندارد
آتش عشق
تا که نشانت در همه جا می جویم در همه دنیا وصف تو را می گویم
از دل شب تا به سحر هر لحظه خاک رهت تا به ثریا می پویم
از دل شب تا به سحر هر لحظه خاک رهت تا به ثریا می پویم
آواز
زاتش پنهان عشق، هركه شدافروخته دود نخيزد از او، چون نفس سوخته
دلبربي خشم وكين، گُلبُن بي رنگ وبوست دلكش پروانه نيست شمع نيافروخته
مايه آرام دل، چشم هوس بستن است از طپش آسوده...