مسیر جاری :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 93
الهی بحرمت ذاتی که تو آنی، بحرمت صفاتی که چنانی و بحرمت نامی که تتو دانی بفریاد رس که میتوانی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 92
الهی روی بنما تا در روی کسی ننگریم و دری بگشی تا بر در کس نگُذریم.<br />
پیوسته دلم دم ار رضای تو زند<br />
جان در تن من نفس برای تو زند<br />
گر بر سر خاک من گیاهی روید<br />
از هر بر گی بوی وفای...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 91
الهی از کُشتهٔ تو خون نیاید و از سوختهٔ تو درد، کُشتهٔ تو بکُشتن شاد است و سوختهٔ تو بسوختن خوشنود
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 90
الهی اگر خامم پخته ام کن و اگر پخته ام سوخته ام کن.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 89
الهی بروز کار آمدم بنده وار با لب پُر توبه و زبان پُر استغفار، خواهی بکرم عزیز دار خواهی خوار که من خجلم و شرمسار و تو خداوندی و صاحب اختیار.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 88
الهی بر عجز خود آگاهم و بر بیچارگی خود گواهم ف خواست خواست تو است من چه خواهم.<br />
گر درد دهد بما و گر راحت دوست<br />
ا ز دوست هر آنچیز که آید نیکوست<br />
ما را نبود نظر بخوبی و بدی<br />
مقصود...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 87
الهی در سر خمار تو داریم در دل اسرار تو داریم و بزبان اشعار تو داریم ف اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 86
الهی اگر مستم و اگر دیوانه ام از مقیمان این آستانه ام، آشنایی با خود ده که از کاینات بیگانه ام
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 85
الهی تا بتو آشنا شدم، از خلق جدا شدم، در دو جهان شیدا شدم، نهان بودم و پیدا شدم<br />
نی از تو حیات جاودان می خواهم<br />
نی عیش و تنعم جهان می خواهم<br />
نی کام دل و راحت جان می خواهم<br />
هر چیز...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 84
الهی مرا دل بهر تو در کار است وگر نه مرا با دل چکار است، آخر چراغ مرده را چه مقدار است ؟