0
مسیر جاری :
مهر علی و زهرا ناصر عبدالهی

مهر علی و زهرا

باز بیا نقره بکوب طلا بریز پولک بپاش طره نور و غزل به گل نشسته خنده هاش پدر خاک به آسمون سپرده دلشو صدای بال فرشته ها میاد یواش یواش قنوت بسته آسمون به قامت ستاره رو بوم کعبه ربنا نفس نفس می باره...
خونه ناصر عبدالهی

خونه

يه جاى امن و راحته يه تكيه گاه مهربون يه سر پناه مطمئن كه ميشناسيمش همه مون اونجا لباى بستمون با خنده پر ثمر ميشه تو سايه سار خلوتش خستگيها به در ميشه هيچ جاي دنيا واسمون مثل خونه صميمي نيست با هيچ...
راز ناصر عبدالهی

راز

یه زخم کهنه روی بالم یه آسمون که چشم به رام نیست به غیر واژه غریبی چیزی توی ترانه هام نیست حتی یه آینه پیش روم نیست که اسممو یادم بیاره تنها ترین مسافر شب تو خلوتم پا نمیزاره ازم نخوا با تو بمونم تو...
يار مرا غار مرا شهرام ناظری

يار مرا غار مرا

يار مرا ، غار مرا ، عشق جگر خوار مرا يار تويي ، غار تويي ، خواجه نگه دار مرا نوح تويي ، روح تويي ، فاتح و مفتوح تويي سينه مشروح تويي ، بر در اسرار مرا نور تويي ، سور تويي ، دولت منصور تويي مرغ که طور...
سفر شهرام ناظری

سفر

به كجا چنين شتابان ؟ گون از نسيم پرسيد دل من گرفته زينجا هوس سفر نداري ز غبار اين بيابان ؟ همه آرزويم اما چه كنم كه بسته پايم به كجا چنين شتابان ؟
سپیده شهرام ناظری

سپیده

هنگام سپیده دم خروس سحری هنگام سپیده دم خروس سحری دانی كه چرا ؟ دانی كه چرا همی كند نوحه گری ؟ یعنی كه نمودند در آیینه ی صبح كز عمر شبی گذشت و تو بی خبری ! كز عمر شبی گذشت و تو بی خبری !
ترانه کو مهران مدیری

ترانه کو

پنجره های بی رمق ترانه های بی صدا رختی از کهنگی سالهای دور ترانه کو؟ ترانه کو؟ حرفای عاشقانه کو؟ ترانه کو؟ ترانه کو؟ حرفای عاشقانه کو؟ ترانه کو؟ ترانه کو؟
پنجره مهران مدیری

پنجره

يه پنجره يه خيابون يه نگاه يه رهگذر تو خم کوچه ی خلوت يه صدای زودگذر پرده ای سفيد و گلدار که حجاب چشم خونه ست واسه گلدونای خالی چشم براه گل پونه ست يه صدا از ته چاه پر زخم حنجره مثه آواز قناری توی گوش...
تیتراژ آغازین سریال مثل هیچ کس احسان خواجه امیری

تیتراژ آغازین سریال مثل هیچ کس

به نابودی کشوندیم تا بدونم همه بود و نبود من تو بودی بدونم هر چی باشم بی تو هیچم بدونم فرصت بودن تو بودی همه دنیا بخواد و تو بگی نه نخواد و تو بگی آره... تمومه همین که اول و آخر تو هستی به محتاج تو...
تب تلخ احسان خواجه امیری

تب تلخ

خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست فقط می ‏خواست هم رو فهمیده باشیم بدونیم نیمه ی ما ، مال ما نیست فقط خواست نیمه ‏مون رو دیده باشیم تموم لحظه‏ های این تب تلخ خدا از حسرت ما با خبر بود خودش ما رو برای هم نمی...