مسیر جاری :
تا بهار دلنشین
تا بهار دلنشین ...... آمده سوی چمن
ای بـــــهار آرزو ...... بر سرم سایه فکن
چون نسیم نو بهار ...... بر آشــیانم کن گذر تا که گلباران شود ...... کـــــلبه ویران من
خزان
شد خزان گلشن آشنایی, بازم آتش به جان زد جدایی عمر من ای گل طی شد بر تو, وز تو ندیدم جزء بد اهلی و بی وفایی
با تو وفا کردم تا به تنم جان بود, مهر و وفا داری با تو چه دارد سود آفت خَرمن مهر و وفایی, نو...
کودکان خیابانی
دو تا چشم بی تکلّف یه صدای خشک زخمی یه نگاه بی ستاره
دو تا دست پینه بسته دو تا پای خرد و خسته که دیگه رمق نداره
صدای پا
صدای پاتو میشناسم که مژده ی شکفتنه یه آشتیه دوباره ی زمونه با دل منه صدای پات صدا که نیست
ترانه ی بهاریه قدم بزار رو قلب من که وقت بی قراریه
ندیم اطلسی ها
آینه از عطر تو لبریز کوچه از خاطره سرشار خونه با یاد تو روشن خونه با خواب تو بیدار
با تو بیداره ستاره بی تو بی برگه اقاقی تو نباشی نه درختی نه گلی مي مونه باقي
مهر دلبر
کار عاقل نیست در دل مهر دلبر داشتن جان نگین مُهر مِهر شاخه بی برگ داشتن
از پی سنگین دل نامهربانی روز و شب بر رخ چون زر نثار گنج گوهر داشتن
چون نگردی گرد معشوقی که روز وصل تو بر تو زیبد شمع مجلس مهر انور...
منو ببخش
منو ببخش كه نديده مي گرفتم التماس اون نگاه نگرونو منو ببخش كه گرفتم جای دست عاشقتو دست عشق ديگرونو لايق عشق بزرگ تو نبودم
خورشيد بانو غافل از معجزه تو شد وجودم
تنها
نه صدای پا میاد نه زنگ در ، نه تلفن صبر من تموم شده دیر نشده کاری بکن دل این کُلونِ دَر می زنه ، اما بی صدا
دلهره یه عالمه نَفَس یه آهِ بی هوا دم به دم یه حرفی باز
فصل بهار
نارِت ز يادُم اُو لحظه ئوني كه با تو بودُم آتش عشقت تو دامن ايزه به تار و پودُم وقتي كه تُمدي نگاهت اُمكه عاشقت بودُم تير نگاهت ايخا تو قلبُم لَرزي وجودُم
نارِت ز يادُم اُو لحظه ئوني كه با تو بودُم آتش...
بهت نگفتم
بهت نگفتم تا حالا اینکه چقد دوست دارم اما حالا بهت می گم بی تو دارم کم میارم بهت نگفتم تاحالا که بدجوری عاشقتم
بهت نگفتم تا حالا اما حالا بهت می گم