0
مسیر جاری :
به سوي دريا وصیت‌نامه و دست‌نوشته

به سوي دريا

احسان در وصيت‌نامه خواندني خود كه با «الهي و ربي من لي غيرك» شروع كرده و سه ماه پيش از شهادت در خاك عراق و در جريان عمليات نفوذي فتح يك نوشته، شكوه مي‌كند كه دوري خدا امانش را بريده و چنين ما را به ميهماني...
وصيت نامه ي شهيد علي خاورزاده وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصيت نامه ي شهيد علي خاورزاده

چرا از شهادت مي ترسيد، مگر كودكي را سراغ داريد كه از پستان مادرش بترسد؟ «امام حسين (ع)» اكنون كه با ياد خدا به جبهه آمده ام، نه براي انتقام، بلكه به منظور دينم و تداوم انقلابم و امنيت ميهنم آمده ام و خدا...
ياد ياران وصیت‌نامه و دست‌نوشته

ياد ياران

خداوندا تو را شکر مي کنم که مرا به دين خود هدايت و از نعمت جهاد بهره مندم کردي تا بتوانم تو را بهتر بشناسم و از مشکلات و سختي ها راحتم کردي تا به درگاهت نزديک تر شوم. خدايا اگر در اين راه تقصير و کوتاهي...
وصيت نامه شهيد محمود دايه علي وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصيت نامه شهيد محمود دايه علي

« و لا تحسبن الدين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون.» گمان مبريد کساني که در راه خدا کشته مي شوند، مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزي مي خورند. من محمود دايه علي وصيتنامه ي خود را...
وصيتنامه شهيد حميد رشيدي وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصيتنامه شهيد حميد رشيدي

اي کساني که ايمان آورده ايد جهت چيست که براي جهاد در راه خدا به خاک زمين دل بسته ايد؟ آيا راضي به زندگي دنيا عوض حيات آخرت شديد؟ متاع دنيا در پيش عالم آخرت اندک و ناچيز است. پس از عرض سلام برحسب وظيفه...
سنگر به سنگر وصیت‌نامه و دست‌نوشته

سنگر به سنگر

پروردگارا! ای دوای دردمندان، از کارهایی که کردم به تو پناه می‌برم؛ از این‌که مرگ را فراموش کردم، از این‌که در راهت سستی کردم، از این‌که حقّ والدین را ادا نکرده‌ام. بارالها! تو می‌دانی که این‌بار، خالص‌تر...
وصيتنامه ي شهيد رضا کعبه زاده وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصيتنامه ي شهيد رضا کعبه زاده

بسم الله الرحمن الرحيم اذا جاء نصرالله و الفتح و رايت الناس يدخلون في دين الله افواجا فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابادر اين لحظه که قلم را به دست گرفته ام. نمي دانم چه بنويسم و در اين فکرم که رسالت...
گفتم بمان، خنديد و رفت. . . وصیت‌نامه و دست‌نوشته

گفتم بمان، خنديد و رفت. . .

از همان بچگي متفاوت بود. رفتارش به روزمرگي پرندگان مي ماند. نه ترسي از بلندي داشت و نه نگراني از افتادن. مجتبي آخرين روزهاي زمستاني سال 47 ميهمان جمع خانواده اش شد. در محله سبلان شمالي تهران. پدرش نانوا...
وصيت نامه سردار رشيد اسلام، شهيد محمد سبزي وصیت‌نامه و دست‌نوشته

وصيت نامه سردار رشيد اسلام، شهيد محمد سبزي

خدايا، من شمعم، مي سوزم تا راه را روشن کنم. فقط از تو مي خواهم که وجود مرا تباه نکني و اجازه دهي تا آخر بسوزم و خاکستري از وجودم باقي نماند. خدايا به ميدان مبارزه آمده ام تا با دشمناني که دولت هاي بزرگ...
شهادت نامه يك شهيد وصیت‌نامه و دست‌نوشته

شهادت نامه يك شهيد

راستی خدا! امشب که شب عشقبازی است. چه کسانی را به حضور می پذیری؟ کدامیک از دوستانم را میخواهی از بینمان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر می کرد و این سوال را نمی کرد.