مسیر جاری :
هر دم صلوات بر جمالش
به به كه چه روز خرم آمد مبعوث نبى اكرم آمد
بس عید فرا رسید بى شك عیدى نبود چنین مبارك
از بعثت او جهان جوان شد گیتى چو بهشت جاودان شد
رسول مهرباني
دُردي كِش بلاي تو ام يا محمدا ديوانة ولاي تو ام يا محمدا
گويند هركه را تو بخواهي بلا دهي مستانة بلاي تو ام يا محمدا
بيمارم و نگاه تو اعجاز مي كند مبهوت چشمهاي تو ام يا محمدا
مدينه بعد پيغمبر
مدينه بعد پيغمبر چه محزون و غم انگيزى بهارت در سفر رفت و تو مهماندار پاييزى
مدينه بعد پيغمبر نديدى روز خوش ديگر امان از بى وفايى ها امان از چرخ بازيگر
مدينه كرده اى پرپر گل دامان زهرا را به ناكامى...
رهبر دين
اى خدا شد قلب زهرا داغدار گشته بابش عازم دارالقرار
كرده روح اطهر خيرالبشر اى خداى من مگر عزم سفر
كاينچنين زهرا گرفتار غم است ديده بازش گهر بار غم است
در سوگ پيامبر رحمت
جهان از بعد تو ماتمسرا شد يارسول اللَّه زمين و آسمانها در عزا شد يارسول اللَّه
سينه از دود آه غم شده سرتاسر عالم به دلها حجله ماتم بپا شد يارسول اللَّه
به عرض تسليت جبريل از اين ماتم عظما حضور...
مصحف غم
آيات توحيد در مصحف غم گشته تلاوت با اشك ماتم
عزم سفر سوى جنان دارد پيمبر گويى به بستر نيمه جان دارد پيمبر
عالم عزا شد ، ماتم سرا شد محراب و منبر در اضطرابند
حضرت محمد(ص)
جاهليت راچو نور حق رسيد از خدا يك جلوه مطلق رسيد
آمد آن مولاى عرش و عرشيان تا نمايد رهنمايى فرشيان
هر زمان بانك رهايى سربداد جان خود را بر سر راهش نهاد
در مدح حضرت محمد(ص)
شرف بخش اورنگ پيغمبري كه در شأن او ختم شد برتري
خدايش چو خود بيمثال آفريد خدايش چه حسن و جمال آفريد
چو كلك ازل خود قضا را نگاشت دو عالم به او يك فلم واگذاشت
در نعت سيد المرسلين
كريم السجايا جميل الشيم نبى البرايا شفيع الامم
امام رسل، پيشواى سبيل امين خدا، مهبط جبرئيل
شفيع الوري، خواجه بعث و نشر امام الهدي، صدر ديوان حشر
بي كسان را كس تويي
بي كسان را كس تويي خواجگي هر دو عالم تا ابد
كرده وقف احمد مرسل احد يا رسول الله بس درمانده ام
باد در كف، خاك بر سر مانده ام بي كسان را كس تويي در هر نفس