0
مسیر جاری :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 186 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 186

الهی این بوده و هست و بودنی، من بقدر شآن تو نادانم و سزای تو را نتوانم در بیچارگی خود گردانم، روز– بروز بر زیانم، چون منی چون بود ار نگریستن در تاریکی بفغانم که خود بر هیچ چیز هست ماندنم ندانم، چشم بر...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 185 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 185

الهی چند نهان باشی و چند پیدا ؟ که دلم حیران گشت و جان شیدا، تا کی در استتار و تجلی کیبود آن تجلی جاودانی. خداوندا چند خوانی ورانی، بگداختم در آرزوی روزی که در آن روز تو مانی، تا کی افگنی و بر گیری، این...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 184 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 184

الهی اگر تو فضل کنی، دیگران چه داد و چه بیداد، و اگر تو عدل کنی فضل دیگرا چون باد. خداوندا گفتار تو راحت دل است و دیدار تو زندگی جان، زبان بیاد تو نازد و دل بهر جان به عیان.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 183 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 183

الهی بهر صفت که هستم بر خواست تو موقوفم، به هر نام که مرا خوانند به بندگی تو معروفم، تا جان دارم رخت از این کوی بر ندارم، هر کس که تو آن ادیی بهشت او را بنده است و آن کس که تو در زند گانی او هستی زنده...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 182 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 182

الهی دعوی صاقانی، فرزندهٔ نفسهای دوستانی، آرام دل غریبانی، چون در میان جان حاضری از بیدلی میگویم که کُجایی، زندگانی را جانی و آیین زیاد به خود از خود ترجمانی، به حق تو بر توت که ما در سایهٔ غرور ننشانی...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 181 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 181

الهی ای گشایندهٔ زبان مناجات گویان و انس افزای خلوتهای ذاکران و حاضر نفسهای راز داران. خداوندا در حاجت کسی نظر کن که او تو را یک حاجت بیش نیست
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 180 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 180

الهی کریما دل من کان حسرت است و تن من مایهٔ درد و غم نیارم گفت که اینهمه چرا بهمره من نه دست رسد مرا چاره من.<br /> مرا تا باشد این درد نهانی<br /> تو را جویم که درمانم تو دانی
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 179 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 179

الهی این چه بد تر روزی است ترسم که مرا از تو جُز حسرت نه روزی است، خداوندا از بخت خود چون بپرهیزم و از بودنی کُجا گریزم ؟ و ناچاره را چه آمیزم ؟ و در هامون کجا گریزم
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 178 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 178

الهی از وجود تو هر مفلسی را نصیبی از کَرَم تو هر دردمندی را طبیبی است از سعت رحمت تتو هر کسی را بهره ای و از بسیاری بخشش تو هر نیازمندی را قطره ایست بر سر هر مومن از تو تاجی است و در دل هر محب از تو سراجی...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 177 عارفانه

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 177

الهی تو جانها اسیر پیغام تو، عارف افتاده بدام تو مشتاقان مست مهر از از جام تو خوشا بحال کسی که از این جام شربتی چشید یا در این راه منزلی بُرید، دل وی بنور حق افروخته و بروح انس زنده و بفروصال فرخنده، گهی...