مسیر جاری :
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 46
الهی چون تو توانایی کر توان است، در ثناء تو کرا زبان است و بی مهر تو کرا سر و جان است.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 45
الهی تو دوختی من در پوشیدم و آنچه در جام ریختی نوشیدم هیچ نیاید از آنچه کوشیدم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 44
الهی کار آن کس کند که تواند، عطا آن کس بخشد که دارد، پس بنده چه تواند و چه دارد ؟
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 43
الهی چندی به کسب تو یاد تو ورزیدم، باز یک چندی بیاد خود را نازیدم، اکنون که یا د بشناختم خاموشگردیدم، چون من کیست که این مرتبت را بسزیدم، فریاد از یاد باندازهٔ دیدار بهنگام و از آشنایی به نشان و دوستی...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 42
الهی چه یاد کنم که خود همه یادم ف من خرمن نشان خود فرا باد دادم یاد کردن کسب است و فراموش نکردن زندگانی و رای دو گیتی و کسب است چنانکه دانی.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 41
الهی خود کردم و خود خریدم، آتش بر خود، خود افروزانیدم، از دوستی آواز دادم دل و جان را فراناز دادم، اکنون که در غرقابم دستم گیر که گرم افتادم.<br />
هر روز من از روز پسین یاد کنم<br />
بر درد گنه هزار...
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 40
الهی این همه نوازش از تو بهرهٔ ما ست که در هر نفس چندین سوز و نور غایت تو پیداست چون تو مولایی کراست ؟ و چون تو دوست کجاست ؟
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 39
الهی پسندیدگان ترا بتو جستند و به تو پیوستند، نا پسندیدگان تو را بخود جستند و بگسستند نه او که پیوست بشکر رسید، نه او که گسست بعذر رسید.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 38
الهی ما از غافلانیم نه از کافرانیم ف نگاهدار تا پریشان نشویم و در دراه آر تا سگردان نشویم.
مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 37
الهی ادای شکر ترا هیچ زبان نیست و دریای فضل ترا هیچ کران نیست و سر حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست، هدایت کن بر ما رهی که بهتر از آن نیست.<br />
یارب ز رهٔ راست نشانی خواهم<br />
باز بادهٔ آب و خاک جانی...