0
مسیر جاری :
بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز حافظ

بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز

بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز<br /> آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم
ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است حافظ

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است<br /> ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم
چون کائنات جمله به بوی تو زنده اند حافظ

چون کائنات جمله به بوی تو زنده اند

چون کائنات جمله به بوی تو زنده اند<br /> ای آفتاب سایه ز ما برمدار هم
چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست حافظ

چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست

چون آب روی لاله و گل فیض حسن توست<br /> ای ابر لطف بر من خاکی ببار هم
دردم از یار است و درمان نیز هم حافظ

دردم از یار است و درمان نیز هم

دردم از یار است و درمان نیز هم<br /> دل فدای او شد و جان نیز هم
چون سر آمد دولت شب های وصل حافظ

چون سر آمد دولت شب های وصل

چون سر آمد دولت شب های وصل<br /> بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست حافظ

هر دو عالم یک فروغ روی اوست

هر دو عالم یک فروغ روی اوست<br /> گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان حافظ

اعتمادی نیست بر کار جهان

اعتمادی نیست بر کار جهان<br /> بلکه بر گردون گردان نیز هم
بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند حافظ

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند

بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند<br /> تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای حافظ

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده ای<br /> ما آن شقایقیم که با داغ زاده ایم