0
مسیر جاری :
جان به جانان کي رسد جانان کجا و جان کجا هاتف

جان به جانان کي رسد جانان کجا و جان کجا

ذره است اين، آفتاب است، آن کجا و اين کجا جان به جانان کي رسد جانان کجا و جان کجا ورنه پاي ما کجا وين راه بي‌پايان کجا دست ما گيرد مگر در راه عشقت جذبه‌اي تا در آن وادي مرا از تن برآيد جان کجا ترک...
جواني بگذرد يارب به کام دل جواني را هاتف

جواني بگذرد يارب به کام دل جواني را

که سازد کامياب از وصل پير ناتواني را جواني بگذرد يارب به کام دل جواني را که از قتل کهن پيري چه خيزد نوجواني را به قتلم کوشي اي زيبا جوان و من درين حيرت به اميدي که سازم مهربان نامهرباني را تمام...
به گردون مي‌رسد فرياد يارب ياربم شب‌ها هاتف

به گردون مي‌رسد فرياد يارب ياربم شب‌ها

چه شد يارب در اين شب‌ها غم تاثير يارب‌ها به گردون مي‌رسد فرياد يارب ياربم شب‌ها ز بيم خوي او خاموش و در دل ماند مطلب‌ها به دل صدگونه مطلب سوي او رفتم ولي ماندم به شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لب‌ها...
سوي خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را هاتف

سوي خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را

جان نثار افشان خاک آستان آرم تو را سوي خود خوان يک رهم تا تحفه جان آرم تو را تا پيام طاير هم آشيان آرم تو را از کدامين باغي اي مرغ سحر با من بگوي نالم و از ناله‌ي خود در فغان آرم تو را من خموشم...