آیت الله العظمی میرزای شیرازی (رحمت الله علیه)

یکی از عالمان بزرگِ اسلامی ، آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی است . وی که به سببِ فتوایِ تاریخی تحریم تنباکو ، شهرتِ فراوانی یافته در واقع یکی از مراجع بزرگ تقلید است . او علاوه بر فقه و اصول از علوم عقلی نیز بهره وافر داشت و به سیر و سلوک اخلاقی نیزهمت گماشته بود . وی شخصیتی جامع و عالمی عامل و مرجعی وارسته و مطلق و دور اندیش بود ، اما از آنجا که رهبری یک نهضت بزرگ را عهده دار بود و حکم تاریخی تبناکو را صادر فرمود ، نام او و جنبش تحریم تنباکو چنان در هم آمیخته شد که هرگاه یاد یکی از آنها به میان می آید ، نام دیگری بی درنگ در خاطره ها نقش می بندد ، در حالیکه نهضت تنباکو یکی از جلوه های برکات وجودی او است . در این چندین دهه ای هم که گذشته کم تر به توان علمی ، دانش و تأثیر وی بر عالمان و اندیشمندان عصر خود و شاگردان پرداخته شده است . از این رو ما نیز به لحاظ مخاطبین این مجله به فرازی از زندگانی و حیات سیاسی او می پردازیم .


تولد و دوران کودکی سید محمد حسن میرزا معروف به شیرازی فرزند سید محمود ، در صبح روز پانزدهم جمادی الاولی سال 1230 هجری قمری پا به عرصه وجود نهاد . وی در طفولیت پدرش را از دست داد و سر پرستی او را دائی اش سید میرزا حسین موسوی معروف به « مجد الاشراف » به عهده گرفت . میرزا محمد حسن در دوران کودکی از هوش و استعداد سرشاری برخوردار بود لذا دائی بزرگوارش ، مجد الاشراف بر آن شد تا برنامه خاصی برای تربیت و شکوفا ساختن استعداد های وی بریزد . نخست ، یک آموزگارِ خوش نویس برای تعلیم فن نوشتن انتخاب کرد که ماهانه ده تومان – که در آن زمان مبلغ قابل توجه ای بود – به او می پرداخت .
از جمادی الثانی سال 1234 میرزا تعلیم قرائت و کتابت فارسی و عربی را آغاز کرد . پس از طی دروس مقدماتی در دوازه سالگی در محضر استاد شیخ محمد تقی ، شرح لمعه را شروع کرد . وی همیشه ، پیش مطالعه می کرد و تمام شرحها را مطالعه و یادداشت می کرد ، در ضمن تحصیل ، خود به تدریس لمعه پرداخت . پس از چندی ، وقتی استاد نوشته های او را دید به توان علمی او پی برد و فرمود : « شیراز دیگر کسی را ندارد که تو از وجودش استفاده کنی ، لازم است به اصفهان ، که امروز دارالعلم است ، مهاجرت نمایی .» زیرا استادانی همچون شیخ محمد تقی صاحب « هدایه المسترشدین » و حجه الاسلام سیّد محمّد باقر صاحب « مطالعه الانوار » و حاجی کرباسی صاحب « الاشارات و المنهاج » در آن جا به تدریش اشتغال دارند . از این رو میرزا از شیراز به اصفهان آمد و در مدرسه صدر مستقر شد . وی در 18 سالگی در محضر شیخ محمد تقی صاحب کتاب « هدایه المسترشدین » حاضر می شد ،

سپس به استاد پیش نهاد درس خصوصی داد تا او به همراه سه نفر دیگر از شاگردهای باهوش ، خوش استعداد و فاضل شرکت داشته باشند . شیخ از پیش نهاد میرزا استقبال کرد و یک سال افزون بر شرکت در جلسه درس عمومی به طور خصوصی نیز برای این سه نفر تدریس می کرد . میرزا بعد از فوت استاد در سال 1248 هـ . ق . در جلسه درس سید حسن بید آبادی حاضر شد و قبل از بیست سالگی موفق به کسب اجازه اجتهاد از استاد بزرگوار بید آبادی گردید . میرزا در مدت اقامتش در اصفهان – که ده سال به طول انجامید – افزون بر شرکت در جلسه درس بید آبادی از محضر علامه فقید حاج محمد ابراهیم کرباسی که از مدرسین نامدرا آن زمان بود استفاده کرد و از دریای بی کران علوم آن بزرگواران بهره برد .

هجرت به عتبات عالیات میرزا پس از ده سال کسب علوم عقلی و نقلی و دست یابی به سطوح عالی ، در 29 سالگی قصد عتبات عالیات کرد ؛ این شهرها در آن زمان عالی ترین محل تدریس تعلیم و تربیت بود . در سال 1259 وارد کربلا و سپس نجف اشرف شد . میرزا پس از استقرار در نجف اشرف در حوزه های درس شیخ محمد حسن نجفی صاحب « جواهر » و شیخ حسن آل کاشف الغطاء صاحب « انوار الفقاهه » ، که از اساتید بسیار بزرگ آن زمان بودند ، حاضر شد . وی اجازه دوم اجتهاد خود را از صاحب جواهر دریافت کرد . در روز چهار شنبه اول شعبان4 سال 1266 استاد بزرگوارش صاحب جواهر رخ در نقاب خاک کشید . میرزا تصور می کرد کسی که بتواند عطش وافر او را فرو نشاند و روح تشنه را سیراب سازد وجود ندارد بنابراین تصمیم گرفت به ایران باز گردد . این خبر در بین طلاب و روحانیون پیچید یکی از دوستان میرزا به او پیشنهاد کرد که ولو یک جلسه هم که هست در درس شیخ انصاری شرکت کنید . میرزا در جلسه درس علامه شیخ انصاری شرکت کردو دریافت که شیخ انصاری دارای اندیشه ای نو ، افکاری بلند و تحقیقاتی عمیق است . بدین جهت از باز گشت به ایران منصرف شد و مجدداً قصد اقامت در نجف اشرف نمود ، تا توشۀ بیشتری برچیند . میرزا از آن پس عاشق درس شیخ شد و همت بلند داشت تا با جدیت و پشت کار در راه تکامل خویش و تحقیق عمیق در علوم فقه و اصول از نو آوری های شیخ بهره ببرد .

مرجعیت میرزا میرزا محمد حسن شیرازی نزد شیخ انصاری از منزلت و جایگاه علمی خاصی برخوردار بود و همیشه مورد عنایت شیخ انصاری بود به طوری که شیخ بارها دربارۀ وی گفته بود : « من درسم را برای سه نفر می گویم : میرزا محمد حسن ، میرزاحبیب الله و آقا حسن طهرانی »  وقتی میرزا در درس اشکالی می کرد و مطلبی را می خواست بیان کند شیخ انصاری مجلس را ساکت کرده و به آن ها می گفت : « جناب میرزا سخن می گوید » . میرزای شیرازی شمع محفل شیخ بود و با بودن امثال میرزا مباحثات علمی شیخ انصاری رونق بیش تری می گرفت . میرزا از نفوذ کلام زیادی در حوزه و بین مردم برخوردار بود . او اجازه اجتهاد را از محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهرگرفته بود و شیخ انصاری نیز بارها به اجتهاد میرزا تصریح کرده بود بدین جهت وقتی در سال 1281 روح بلند و ملکوتی فقید یگانه علامه شیخ مرتضی انصاری به سوی معبود پر کشید مردم پیوسته در امر تقلید و مرجعیت درِ خانه شادگردان شیخ را می زدند ، این امر باعث شد تا شاگردان معروف شیخ همانند میرزا حبیب الله رشتی ، آقا حسن نجم آبادی ، میرزا عبدالرحیم نهاوندی و میرزا حسن آشتیانی در منزل میرزا حبیب الله رشتی به شور و مشورت پرداختند و همگی بر مقدّم بودن میرزای شیرازی اتفاق کردند .

از این رو فردی را به محضر میرزا فرستادند تا میرزا در جمع آنان حاضر شد به ایشان گفتند مردم نیاز به مرجع تقلید و زعامت دینی دارند و ما همگی به شایستگی شما اتفاق کرده ایم میرزا در پاسخ گفت : من آمادگی این مهم را در خود نمی بینم و توانایی برآوردن احتیاجات مردم را هم ندارم جناب آقای شیخ حسن [ نجم آبادی ] فقیه زمانه است و شایسته تر از من بدین کار . میرزا آقا حسن [ نجم آبادی ] در جواب گفت : « به خدا سوگند این امر به من حرام است … » . پس از صحبت میرزا آقا حسن [ نجم آبادی] هر کدام از حاضرین به همین شیوه سخن گفتند و به لزوم تصدی این امر از جانب میرزا حکم کردند بالاخره میرزا در پایان گفتارها ، در حالی که سخت می گریست این مهم را پذیرفت . از آن پس هر کس از امر تقلید می پرسید ، اصحاب و شاگردان مرحوم شیخ انصاری ، او را به میرزا ارجاع داده و به اعلمیّت او تصریح می نمودند .» مرجعیت به سراغ میرزا محمد حسن شیرازی آمد اما وی از آن گریزان بود . میرزای شیرازی پس از سفر حج در سال 1282 قمری و اقامت در نجف اشرف و سپس کربلا در نیمه شعبان سال 1290 قمری راهی کاظمین شد و از آن جا به سوی سامرا رفت و اواخر شعبان سال 1291 وارد سامرا شد . عده ای از شاگردان میرزا مانند ملا فتحعلی ، شهید فضل الله نوری و حاج میرزا حسین نوری از اقامت یک ساله میرزا در سامرا در تعجب بودند . میرزای شیرازی دربارۀ اقامت دائم در سامرا یا بازگشت به نجف و یا کربلا سخنی به میان نمی آورد ، بلکه کرسی درس تشکیل داد . شاگردان پس از مشورت با یکدیگر تصمیم گرفتند این مسئله را با استاد درمیان بگذارند از نجف به قصد سامرا حرکت کردند . موضوع در حضور میرزای شیرازی مطرح شد . میرزا پاسخ داد من تا زیارت « مشهد » و امام رضا (علیه السلام) نروم وارد نجف نمی شوم . شاگردان چون می خواستند وظیفۀ خود را بدانند و تصمیم بر اقامت در نجف یا عزیمت به سامرا بگیرند از استاد خواهش کردند تکلیف قضیه را روشن سازد .

میرزا اظهار داشت در حرم مطهر امام (علیه السلام) استخاره می کنم ، پس از استخاره ، میرزا تصمیم بر ماندن در سامرا گرفت . کتاب های وی را از نجف به سامرا آوردند . اکثر شاگردانش از نجف به سوی سامرا سرازیر شدند و حوزه سامرا به برکت قدوم میرزا شکل گرفت . گویا میرزای شیرازی در خصوص مهاجرت به سامرا دو هدف را دنبال می کرد :
1 – اسکان شیعیان در شهر سامرا و تشکیل حوزۀ علیمه در آن شهر در کنار حرم امام علی النقی و امام حسن عکسری (علیهما السلام) .
2 – تقریب بین شیعه و اهل سنت تا گامی جدید در جهت وحدت بین شیعه و سنی برداشته شود . او جزء اولین منادیان وحدت بود . این نکته برجسته ای در اندیشه سیاسی میرزای شیرازی به شمار می آید. او معتقد بود که وحدت بهترین قدرت برای مسلمین است .

فعالیت های اجتماعی میرزای شیرازی در طول عمر با برکت خود و در مدت زعامت بر مسلمین فعالیت های اجتماعی فراوانی انجام داد . و آثار زیادی از خود به یادگار گذارد که به بعضی از آن ها اشاره خواهیم کرد : 1 – تعمیر و اصلاحاتی در حرم شریف امامین علی النقی و حسن العسکری (علیهما السلام) ؛ 2 – تأسیس مدرسه علمیۀ بزرگ در سامرا ؛ 3 – احداث پل بر روی رودخانه بزرگ سامرا ؛ 4 – احداث حمام بهداشتی ؛ 5 – رسیدگی به محرومان و حل مشکلات آنان .

علاقه به شعر و ادب میرزای شیرازی علاقه وافری به شعر و ادب داشت ، از این رو وقتی به سامرا رفت ادبا و شعرا نیز به آن شهر سرازیر شدند و بازار شعر و ادب در آن جا رونق ویژه ای یافت . میرزا محمد حسن شیرازی برای هر قصیده و شعری که در خدمت او خوانده می شد جایزه ای را به سراینده هدیه می کرد . این تشویق ها موجب رشد شعر و ادب در شهر سامرا شد .

فضایل اخلاقی میرزا از خصوصیات اخلاقی ویژه ای بر خوردار بود . او که خود معلم اخلاق بود رفتار ، کردار و گفتارش برای همه آموزنده بود . با تمام مردم خوش رفتار بود حتی اگر خطاکاری را نزد او می آوردند با عطوفت و مهربانی به او می نگریست . میرزا در برخورد با هر کس آن چنان که شایسته آن فرد بود با او برخورد می کرد . از سعه صدر زیادی برخوردار بود به طوری که هرگز روی کسی را در هم و تیره نمی ساخت . حکایات بسیاری از حالات روحانی و معنوی ایشان نقل شده که در سازندگی افراد مؤثر بوده است . میرزا با شاگردان هم چون پدری دلسوز و مهربان بود و به اندازه علم آنان به آنان احترام می کرد و جهت رشد علمی شاگردان موضوعاتی جهت تحقیق بیشتر به فراخور استعداد هر یک به آنان ارائه می نمود و رساله های تحقیقی آنان را با دقت مطالعه می نمود و نقاط ضعف را با لطافت و ظرافت به آن ها گوش زد می کرد . میرزای شیرازی در کنار آموزش و پرورش شاگردان به آداب معاشرت و برخوردهای اجتماعی آنان نیز عنایت داشت.

 رفتار ایشان در خانواده با تک تک افراد همراه تدبیر بود با آنان نیز به طور شایسته برخورد می کرد و هر فرد از افراد خانواده با اجازه قبلی با او ملاقات می کردند . میرزا فرزندان خود را با کلمه آقا خطاب می کرد . میرزا در شبانه روز یک وعده غذا می خورد ، اما هر گاه مرحوم میرزا حبیب الله رشتی مهمان او بود میرزا به احترام او بر خلاف همیشه هر سه وعده غذا می خوردند . او همیشه به هنگام خداحافظی مهمانان ، با تواضع خاصی از آنان مشایعت می نمود . و در مجالس دو زانو می نشست . مرحوم میرزای شیرازی انصراف نفسی داشت ؛ یعنی اگر می خواست ذهنش را از چیزی منصرف نماید و فقط متوجه خدا بکند می توانست این کار را انجام دهد . این مقام و منزلت بزرگی است که هر کس به این مقام نمی تواند دست یابد . میرزای شیرازی متواضعانه به مجلس مصیبت ائمه (علیهم السلام) وارد می شد و با کمال تواضع گوشه ای می نشست و هنگام عزاداری با صدای بلند می گریست و بی قرار می شد ،زیرا او در آن هنگام در اختیار خود نبود.
 
شاگردان : میرزای شیرازی در موقعیت بسیار ویژه علمی قرار داشت و در تدریس دارای شیوه خاصی بود لذا شاگردان زیادی در حوزه درس او تربیت شدند . مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی نام 372 تن از آنان رابه همراه گوشه ای از شرح حالشان را ذکر کرده که بسیاری از این شاگردان دارای موقعیت عالی علمی و برخی از مراجع بزرگ ، نام آور و آیات عظام بودند . دراین جا به ده تن از آنان اشاره خواهیم کرد

: 1 – مرحوم آخوند ملاّ محمد کاظم خراسانی 2 – میرزا محمد تقی شیرازی 3 – سید محمّد فشارکی اصفهانی 4 – سید محمد کاظم طباطبایی یزدی 5 – حاج آقا رضا همدانی 6 – سید محمد بروجردی هاشمی 7 – حاج سید علی سیستانی 8 – حاج شیخ فضل الله نوری 9 – شیخ محمد ساروی 10 – حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ( مؤسس حوزۀ علمیه قم ) .

آثار و تألیفات میرزای شیرازی افزون بر کرسی درس و مسئولیت رهبری و مرجعیت جهان اسلام تألیفاتی نیز از خود به یادگار به جای نهاد .
1 . طهارت [ تا وضو ] 2 . رساله ای در باب رضاع 3. فقه [ از مکاسب تا آخر معاملات ] 4 . اصول [ اجتماع امر و نهی ] 5 . تلخیص مباحث اصول شیخ انصاری 6 . اصول [ مشتق ] 7 . حاشیه ای بر نجات العباد [ رساله عملیه شیخ انصاری ] 8 . تعلیقه برکتاب معاملات آقا وحید بهبهانی 9 . تقریرات الاصول 10 . ذخائر الاصول
11 . التعادل و التراجیح 12. صد مسأله از فتاوای میرزا به فارسی که توسط شهید شیخ فضل الله نوری جمع آوری و چاپ شده است . 13 . مجموعه ای ازفتاوی میرزای شیرازی به زبان فارسی حیات سیاسی در دوران میرزای شیرازی کشورهای اسلامی آبستن حوادث بسیار مهمی بود و استعمارگران به فکر غارت سرمایه ها و منابع مسلمانان افتادند که یکی از مهم ترین و حساس ترین آنها قرار داد استعماری تنباکو بین دولت ایران و انگلیس بود .

میرزای شیرازی در این مورد نیز خدمات برجسته ای به جهان تشیع ، به خصوص مملکت و ملت مظلوم ایران ، انجام داد . دریکی از مسافرتهای ناصرالدین شاه به انگلستان که در شعبان 1306 قمری انجام شد پیش نهاد اعطای امتیاز توتون و تنباکوی ایران به انگلستان مطرح می شود و ناصرالدین شاه می پذیرد . دولت انگلیس یکی از اتباع خود به نام « ماژور تالبوت » را برای انعقاد قرارداد به ناصرالدین شاه معرفی می کند ، او نیز درماه رجب 1307 قمری به ایران آمد و قرار داد امتیاز انحصار توتون و تنباکوی ایران به انگلستان را در 15 ماده به مدت پنج سال امضا کرد ، هم چنین کمپانی تالبوت موظف شد سالانه مبلغ پانزده هزار لیره7 انگلیس و نیز یک چهارم سود سالانه به ایران بپردازد . ماژور تالبوت مبلغ 25 هزار لیره انگلیس به صورت نقد به ناصرالدین شاه8 و مبالغی به امین السلطان صدر اعظم ، که کار ساز قرار داد بود ، و مبالغی هم به درباریان به عنوان پیش کش پرداخت کرد . این قرارداد خطر عمده ای به همراه داشت و آن انتقال فرهنگ و اندیشه استعمار گران از راه حضور آنان به کشور ایران بود که شیخ کربلایی صاحب کتاب « رسالۀ ذخانیه » این عده را دویست هزار تن ذکر می کند و می گوید پس از سرازیر شدن این جماعت ، ایران به صورت « فرنگی بازار » درآمد .

سیاست مداران پیر انگلیس برای رسیدن به اهدافشان پس از ورود به ایران تحت عنوان اجرای قرارداد ، دست به احداث و تأسیس مهمان سرا ، عشرتکده ، فرهنگ سرا و میخانه های ویژه زدند . رفتار ناهنجار و استعمارگرانه انگلیسی های عضو کمپانی نشان می داد امپراطوری بریتانیای کبیر با کسب امتیاز تبناکو در واقع قصد دارد ایران را نیز به سرنوشت هند دچار سازد و آن را به صورت یکی از مستعمرات خود در آورد . پس از انتشار خبر انعقاد قرار داد روحانیان ، علما و مردم شدیداً عکس العمل نشان دادند و حرکت هایی در تهران که توسط میرزا حسن آشتیانی و در تبریز میرزا جواد آقا مجتهد تبریزی و در اصفهان حاج شیخ محمد تقی آقا نجفی و در شیراز فال اسیری و بسیاری از علما و روحانیون دیگر هدایت می شد آغاز گردید و نامه هایی از علمای شیراز ، اصفهان ، تبریز ، سامرا ... جهت بازداری ناصر الدین شاه از اجرا قرار داد برای وی فرستاده شد . » ناصرالدین شاه نه تنها از ارشاد علما اندرز نگرفت بلکه عصبانی شد وبا کمال وقاحت اعلام کرد : « به عهده دولت واجب و لازم است که ، در همچو مقام ، آن چه لازمه کیفر و مجازات است به مردم نادان بدهد و بفهماند که خلاف احکام دولت را کسی نمی تواند .» امین السلطان بیگانه پسند نیز به تبعیت از شاه گفت : « ... محال است این امتیاز را به هم بزنند و ابداً به هم نخواهد خورد و امضای یک پادشاه قاجار مستقل ، تا قیامت به قوت خود باقی است ، شما هم نمی توانید به زور پس بگیرید .»

مردم که چنین سرسختی و بی اعتنایی و وقاحت را از شاه و امین السلطان می بینند ، عزم خود را جزم نموده و خود را آماده یک قیام رو در رو با شاه می کنند . شیراز که مرکز تنباکو بود همزمان با ورود مأموران روژی تالبوت ، مردم بازار و مغازه ها را بستند و به سوی مسجد روانه شدند ، عالم مجاهد سید علی اکبر فال اسیری در حالی که شمشیری بر دست داشت به منبر رفت و گفت : موقع جهاد عمومی است ای مردم بکوشید تا جامه زنان نپوشید ، من یک شمشیر و دو قطره خود دارم ، هر بیگانه ای را که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید ، شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد . رژیم شاه بلافاصله عالم مجاهد فال اسیری را دستگیر و به بوشهر و سپس به بصره تبعیدکرد . مردم با تجمع در شاه چراغ به این برخورد عمّال شاه اعتراض کردند . حکومت قوام الملک شیراز با گلوله به معترضین پاسخ داد و آنان را به خاک وخون کشید. مردم غیور تبریز به رهبری حاج میرزا جواد آقامجتهد تبریزی به مقابله با قرار داد برخاستند و آن قدر استقامت کردند که دولت وقت به ناچار تصمیم می گیرد که موقتاًٌ از آذربایجان صرف نظر کند . مردم متعهد اصفهان نیز به رهبری علما در مقابل کمپانی تالبوت ایستادگی کردند . ظل السلطان حاکم جبار اصفهان گروهی از علما را تبعید می کند تا بلکه این سر وصداها را خاموش کند ولی مردم ، مقاومت بیشتری از خود نشان دادند و حتی بعضی از تجّار و مردم ، تنباکو ها را به آتش می کشیدند . مردم شریف تهران نیز به حرکت خود به رهبری میرزا حسن آشتیانی مجتهد بزرگ تهران ادامه دادند . سایرشهرها کم و بیش دست خوش قیام و حرکت علیه قرارداد تنباکو وآثار بسیار بد آن بودند ، اما ناصر الدین شاه و درباریان نه تنها به این خواست مردم وقعی ننهادند بلکه با جسارت و وقاحت به اجرای قرار داد پرداختند ، از این رو علما تنها راه حل را دخالت میرزای شیرازی ، مرجع بزرگ جهان تشیع ، دیدند . میرزا که از قبل در جریان انعقاد قرار داد و اوضاع داخل کشور و قیام علما و مردم بود ورود به نهضت و رهبری آن را وظیفه الهی خود دانست .

وی تلگرافی را اول ذی الحجه سال 1308 که حدوداً یک سال و نیم از زمان انعقاد قرار داد گذشته بود به شاه فرستاد و در آن اظهار داشت : « نظر به تواصل اخبار ، به وقوع وقایعی که سکوت از آن برخلاف رعایت حقوق ملت و دین و دولت است ، معروض می دارد که اجازۀ مداخلۀ اتباع خارجه در امور داخلۀ مملکت و مخالطه و تردد آن ها با مسلمین و اجرای عمل ( انحصار ) بانک و راه آهن و غیرها ، از جهاتی چند ، منافی صریح قرآن مجید و نوامیس الهیه و موهن استقلال دولت و مخّل نظام مملکت و موجب پریشانی عموم رعیت است . چنان چه واقعۀ شیراز و قتل جماعتی از مسلمانان در حمای حضرت احمد بن موسی (علیه السلام) و هتک آن بقعۀ مبارک و تبعید جناب شریعتمدار حاج سّید علی اکبر - سلّمه الله تعالی – به طبعی نا شایسته ، نمونه ای از نتایج این امور است .»

ناصر الدین شاه بلافاصله از میرزا محمود خان مشیر الدوله که کار پرداز دولت ایران در بغداد بود می خواهد تا میرزا را نسبت به اهمیت قرار داد توجیه نماید . او نیز به محضر میرزای شیرازی می رود اما میرزا در پایان به مشیر الوزرا گفت : « اگر دولت از عهده [ فسخ قرار داد ] تنباکو با کمپانی روژی تالبوت ] بر نمی آید ، من به خواست خدا آن را بر هم می زنم .» ناصر الدین شاه با سیاست وقت کشی که از سوی انگلیسی ها دیکته شده بود ، جواب نامه میرزا را فرستاد اما میرزای بزرگ سرانجام انتظار را به سر رساند و حکم تحریم استعمال تنباکو را در عبارتی کوتاه امّا شیوا ، مؤثر ، محرک و حساب شده در یک خط صادر کرد : « بسم الله الرحمن الرحیم الیوم استعمال تنباکو و توتون ، بایّ نحو کان ، در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است .» « حرره الاقل محمد حسن الحسینی »
حکم تحریم ، مانند بمب در بین مردم منفجر شد و سراسر وجود مردم ایران را شور و هیجان مبارزه و جهاد فرا گرفت ، بلافاصله قلیان ها شکسته و توتون و تنباکو ها به آتش کشیده می شد و سیگارها خورد می شد . دیگر دود آن ها در جایی دیده نمی شد ، حتی در اندرون کاخ شاه نیز کسی لب به دخانیات نمی زد ، تمام خواجه ها و غلامان – حرم سرایِ ناصرالدین شاه قلیان ها و سر قلیان ها را شکستند و برای اطلاع شاه همۀ آن ها را جلو خواب گاه جمع کردند . روزی ناصر الدین شاه به اندرون نزد انیس الدوله [ملکه ] وارد شد در حالیکه کلفت های انیس الدوله مشغول پیاده کردن قلیان های نقره ای و طلایی مرصع بودند و خود انیس الدوله ، ناظر به عمل خدمت کاران بود . شاه از انیس الدوله پرسید خانم چرا قلیان ها را ازهم جدا و جمع می کنند ؟ انیس الدوله جواب داد : برای ان که قلیان حرام شده است . ناصرالدین شاه روی در هم کشید و گفت : کی حرام کرده ؟ انیس الدوله گفت : همان کسی که مرابه تو حلال کرده است . این کار برای شاه بسیار سنگین بود .

اما وی که می دید رسوا شده و نه تنها شخصیتی برای او باقی نمانده بلکه به زودی تخت و تاج را هم از دست می دهد ناگزیر به فکرتسلیم و لغو امتیاز افتاد در حالی که بیش از دو هفته از صدور حکم تحریم میرزا نگذشته بود مسئولان کمپانی تالبوت و کار گزار سفارت انگلیس ناصر الدین شاه را از این کار بر حذر می داشت و او را متوجه خطرهای بعدی و عواقب کار ( لغو امتیاز انحصار تنباکو ) کرد . اما سرانجام ناصرالدین شاه به لغو انحصار داخله توتون و تنباکو پرداخت ولی عالمان و مردم آرام نگرفته و مانند موج دریا در خروش بودند و خواهان لغو کامل امتیاز شدند ، در تهران اعلامیه پخش کردند و اعلام نمودند بر حسب حکم جناب میرزای شیرازی اگر تا 48 ساعت دیگر امتیاز دخانیات لغو نشود یوم دوشنبه آتیه جهاد است مردم مهیا شوید .

شاه میرزا آشتیانی را که رهبر نهضت تهران می دانست ، مخیر می کند بین تبعید و اخراج ایشان از تهران و یا کشیدن قلیان در مجامع عمومی یکی را انتخاب کند . میرزای آشتیانی خروج از تهران را ترجیح می دهد . همان روز را مهلت می خواهد تا وسیله حرکتش را فراهم سازد . این خبر ولوله ای در میان مردم ایجاد می کند . مردم تصمیم گرفتند تا صبح دوشنبه با میرزا آشتیانی از تهران خارج شوند آن روز [ سوم جمادی الثانی 1309 هجری قمری ] شهر تهران چهره دیگری داشت . یک پارچه تعطّیل شد و بازار نیز تعطیل بود ؛ و به حمایت از روحانیت : زنان نیز در این تظاهرات عظیم شرکت داشتند . جمعیت چون موجی روانه ارک بود . بالاخره وعده الغای امتیاز از طرف ناصرالدین شاه که به نایب السلطنه نوشته بود [ نایب السلطنه امتیاز داخله را که برداشته بودیم ، حال امتیاز ازخارجه را هم برداشتیم و مردم مجبور به کشیدن قلیان نیستند تا حکم از جناب میرزای شیرازی برسد ] توسط عبدالله خان به میرزای آشتیانی رسید . مردم ، علما و شخص میرزا امیدی به وعده ناصرالدین شاه نداشتند لذا میرزای آشتیانی اصرار کرد تا شرکت طرف قرار داد [ تالبوت انگلیس ] رأساً لغو انحصار را اعلام کند . شاه بی قید و شرط این شرط را پذیرفت و تسلیم شد و از کار گزار [ سفیر ] انگلیس خواست تا به این خواسته جامه عمل بپوشد . رئیس کمپانی طی اعلامیه ای رسمی نوشت : اعلان : چون دولت انحصار دخانیات را کلیّتاً از داخله و خارجه موقوف فرمودند وبه من رسماً نوشتند ، لهذا به عموم تجّاری که به اداره مرکزی ، تنباکو و توتون فروخته اند اعلان می نمایم هر کس بخواهد تنباکو و توتون خود را پس بگیرد ، به اداره دخانیات رفته و قیمتی را که برای آن دریافت نموده رد کنند و جنس خود را تحویل بگیرند .

این عقب نشینیِ بزرگ ، لکه ننگی در تاریخ استعمار گران و عمّال آنان و برگ سبزی در تاریخ ملت غیور و مسلمان ایران بود و این برگ سبز نتیجۀ حکم میرزای شیرازی و حاصل اطاعت مسلمانان ایران از روحانیت و ناشی از اسلام خواهی آنان بود این پیروزی در تاریخ این مردم و این سرزمین ثبت و ضبط گردید و سرمشقی است برای ملت های مسلمان که اگر اتحاد و یک پارچگی را حفظ کنند هیچ ابرقدرتی نمی تواند آنان را شکست دهد بلکه خود قوی تر و با شوکت تر از او عمل خواهند کرد و همیشه سرافراز و با عزت و پیروز خواهند بود . اقدام نجات بخش میرزای شیرازی سرآغاز حرکت ها و نهضت های اسلامی مردم مسلمان به رهبری روحانیت در قرن اخیر بود ؛ از آن جلمه : ظهور قیام های اسلامی هم چون قیام علما برای نجات مردم مسلمان عراق از سلطه استعمار پیر انگلیس ، نهضت مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران به رهبری روحانیت و سایر نهضت های اسلامی در یک صد سال اخیر که مبدأ آن از نهضت میرزای بزرگ نشأت گرفت .

روشن فکران غرب زده ، بیگانگان و بیگانه پسندانی که به فکر ایجاد تضاد بین روحانیت و مردم هستند بدانند ، عالمان و روحانیان هرجا نیاز به قیام و حرکت باشد با انگیزه وظیفه و تکلیف وارد صحنه مبارزه می شوند که صفحات تاریخ گویای این واقعیت است و تاریخ پر افتخار روحانیت روشن تر از آن است که بتوانند آن را پنهان و یا تحریف نمایند و کارنامه آنان به قیام و مبارزه علیه استعمار ، استثمار ، استبداد و ایثار خون و شهادت در راه معبود و معشوق مزین است و همیشه در حوزه های اندیشه ، اخلاق و سیاست پرچمدار بودند . همگان به این اذعان دارند جز کوتاه فکران وبیگانه پسندان . وفات و سرانجام آفتاب عمر پر برکت مرجع عالیقدر شیعه میرزای بزرگ در شب چهارشنبه 24شعبان13 1312 هجری قمری در 82 سالگی غروب کرد و وصیت کرده بود تا در نجف دفنش کنند . بدنش را در روز چهار شنبه کنار شط سامرا غسل دادند . جنازه او با احترام و شکوه فراوان تشییع شد و به کاظمین بردند ، در حرم طواف دادند ، سپس در کربلا و در حرم حضرت عباس (علیه السلام) برده و آن را طواف دادند و سپس به طرف نجف حرکت دادند و سپس به طرف نجف حرکت داده شد . جمعیت عظیمی پشت سر جنازه را قرار داشتند . در بین راه قبایل زیادی با پرچم های سیاه به جمعیت می پیوستند و جنازه را از قبیله قبلی تحویل می گرفتند وبه دوش می کشیدند تا به نجف رسیدند و در حرم امام علی (علیه السلام) طواف دادند و در شب آخر ماه شعبان سال 1312 حضرت آیت الله العظمی میرزای شیرازی بزرگ را در قبری که کف آن پوشیده ازتربت جد بزرگوارش امام حسین (علیه السلام) بود قرار دادند و به خاک سپردند و مجالس فاتحه زیادی تا حدود یک سال پس از وفات مرجع جهان تشیع میرزای شیرازی ادامه داشت .

نویسنده:سیّد محمد رضا حسینی