مریم مقدس
 
چکیده:
آموزه صعود مریم باکره نه صرفأ تصدیق رویدادی تاریخی که گفته می شد حقیقت دارد، بلکه بنیان مجموعه ای از باورها در مورد او بود؛ خصوصا این باور که وی ملکه آسمان است و نیز شفیع ما، که بین ما و خدا شفاعت می کند.
 
تعداد کلمات: 940 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
 
نویسنده: تونی لِین  
ترجمه: روبرت آسریان

 
باور به صعود مریم باکره به آسمان؛ (یعنی همان گونه که خنوخ و ایلیا به آسمان صعود کردند) نخستین بار در برخی از نگارشهای قرن چهارم مشاهده می شود. به تدریج در اواخر قرن هشتم و بخصوص به واسطه تأثیر آثار یوحنای دمشقی  این باور در کلیسای شرق مقبولیت عام یافت، اما مدت زمان زیادی سپری شد تا این باور در کلیسای غرب نیز مقبولیت عام یابد. در اعصار جدید، یعنی از قرن هفدهم به بعد، در کلیسای غرب فشار زیادی برای تعریف این باور به عنوان یک اصل ایمانی وجود داشت تا اینکه در سال ۱۹۵۰ پاپ پیوس دوازدهم در مرامنامه رسالتی خود که Munificentissimus Deus نام داشت، این باور را جزء اصول ایمانی تعریف کرد. به این موضوع باید اشاره کرد که در این فرمان پاپی، مشخص نمی شود که آیا حضرت مریم بدون اینکه با تجربه مرگ روبه رو شده باشد به آسمان صعود کرده یا اینکه پس از مرگ قیام نموده و به آسمان صعود کرده است. اکثر عالمان الهی کاتولیک و نه همه آنها، بر این باورند که وی پس از مرگ به آسمان صعود کرده است.
 
از آنجا که عیسی مسیح قادر بوده حضرت مریم را چنان مکرم بدارد که وی را از فساد قبر محفوظ نگاه دارد، ما باید ایمان داشته باشیم که وی عملا چنین کرده است... مادر شوکتمند خدا...... در نهایت به عنوان تاجی که مکمل امتیازهای او بود، برای اینکه از فساد قبر در امان ماند؛ همچون پسر خود که قبل از وی چنین شد، برای غلبه بر مرگ، باید با بدن و جان خود، به جلال الاهی ملکوتی برافراشته می شد تا در آنجا، بر دست راست پسر خود، پادشاه نامیرای همه اعصار، همچون ملکه حکمروایی کند.

  بیشتر بخوانید :   نقش محوری صلیب

آموزه صعود مریم باکره نه صرفأ تصدیق رویدادی تاریخی که گفته می شد حقیقت دارد، بلکه بنیان مجموعه ای از باورها در مورد او بود؛ خصوصا این باور که وی ملکه آسمان است و نیز شفیع ما، که بین ما و خدا شفاعت می کند. در قرون گذشته، نقش و اهمیت مریم باکره در تفکر مسیحی در جهان معاصر کاتولیسیسم به شکل فزاینده ای بیشتر شده است، اما در شورای دوم واتیکان با ارائه آموزهای دیگر در این مورد، مقاومت شد. در سال ۱۸۹۱ پاپ لئوی سیزدهم در یک بخشنامه پاپی چنین اظهار داشت: «همانگونه که خدا خود اراده کرده است، هیچ چیزی جز به وسیله مریم از سوی او به ما بخشیده نمی شود. بنابراین، همان طور که هیچ کس جز به وسیله پسر نمی تواند به پدر اعلی نزدیک شود، به همین صورت نیز هیچ کس جز توسط مادر مسیح، نمی توانند به پسر نزدیک شود.»
 
این آموزه نیز همچون آموزه لقاح مطهر که در سال ۱۸۵۴ در حکم پاپی Ineffabilis Deus  بیان شده بود، نتایج و استلزاماتی در پی داشت. در کتاب مقدس قسمتی وجود نداشت که این آموزه را تصدیق نماید. در سنت کلیسایی نیز شواهدی دال بر وجود این آموزه دیده نمی شد. اما در حکم پاپی ادعا شده بود که بنیان غایی این اصل، ریشه در کتاب مقدس و سنت کلیسایی دارد. در مرام نامه رسالتی بیشتر بر «شایسته بودن این آموزه از جهت الهیاتی» و اتفاق نظر در مورد آن در کلیسای کاتولیک معاصر تأکید شده بود. همانگونه که در مورد تعریف آموزه لقاح مطهر چنین بود، تعریف آموزه صعود مریم نیز بیانگر توانایی کلیسا در طرح کردن اصول ایمانی بر اساس مرجعیت خود و جدا از شواهدی بود که در کتاب مقدس و سنت کلیسای اولیه باید جستجو شوند.
 از آنجا که عیسی مسیح قادر بوده حضرت مریم را چنان مکرم بدارد که وی را از فساد قبر محفوظ نگاه دارد، ما باید ایمان داشته باشیم که وی عملا چنین کرده است... مادر شوکتمند خدا...... در نهایت به عنوان تاجی که مکمل امتیازهای او بود، برای اینکه از فساد قبر در امان ماند؛ همچون پسر خود که قبل از وی چنین شد، برای غلبه بر مرگ، باید با بدن و جان خود، به جلال الاهی ملکوتی برافراشته می شد تا در آنجا، بر دست راست پسر خود، پادشاه نامیرای همه اعصار، همچون ملکه حکمروایی کند.
ما ایمان داریم به یک خدا، پدر قادر مطلق، خالق آسمان و زمین و همه چیزهای دیدنی و نادیدنی، و نیز ایمان داریم به یک خداوند. عیسی مسیح، پسر یگانه خدا، به وجود آمده از پدر پیش از خلقت جهان، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، به وجود آمده و نه خلق شده، همذات با پدر (Homoousios). توسط او همه موجودات خلق شدند. به خاطر ما انسانها و برای نجات ما، وی از آسمان نزول کرد و از روح القدس و مریم با کره جسم گردید و انسان شد. در دوران حکمرانی پنطیوس پیلاطس" به خاطر ما مصلوب شد، رنج کشید و دفن شد. در روز سوم، بر حسب کتب مقدس، از مردگان قیام کرد و به آسمانها صعود نمود. وی بر دست راست پدر نشسته است و مجددا با جلال ظهور خواهد کرد تا زندگان و مردگان را داوری کند. ملکوت او را انتهایی نیست.
 
این اصل و آموزه های دیگری که به مریم مربوط هستند، به نحوه ادراک از عیسی مسیح مربوط می شوند. مباحثه های مسیح شناسی قرون چهارم و پنجم منجر به تصدیق صریح الوهیت عیسی مسیح شد. از لحاظ نظری، در این مباحث، انسانیت کامل او نیز تصدیق شد (برای مثال، در شورای کلسدون)، اما در عمل همواره این گرایش وجود داشت که انسانیت او در الوهیت وی مستحیل گردد؛ و به وی، دیگر به دیده شخصی که همچون ما واقعا وسوسه شد بدون اینکه گناه کند (عبرانیان ۱۷ : ۲ و ۱۸، ۱۴۰۴-۱۶) نگریسته نمی شد. وجود زهد و تقوا در توده مردم باعث می شد تا آنان احساس کنند در آسمان نیاز به کسی دارند که واقعا بتواند با ضعف و سستی انسانی آنها همدرد شود. به عبارت دیگر، چون انسانیت کامل عیسی مسیح اغلب نادیده گرفته شده است، این امر باعث شده تا آموزه هایی افراطی در مورد مریم مطرح شود.
 
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)

  بیشتر بخوانید :
  شورای ترنت
  اعتراف نامه دوم لندن
  مذهب رومانتیک