شبهه: از رونقافتادن صنعت درآمدزای توریسم با انقلاب!
مهشکن | شبهات سیاسی (بخش سوم)
از جلوههای جنگ نرم سیل شبهاتی است که از طرق مختلف به صورت بیوقفه، انقلاب و ملت ایران را هدف قرار داده است. در این جا به برخی شبهات سیاسی رایج در فضای مجازی و حقیقی پیرامون انقلاب و ملت ایران میپردازیم.
یکی از جلوههای جنگ نرم سیل شبهاتی است که از طرق مختلف به صورت بیوقفه، انقلاب و ملت ایران را هدف قرار داده است. در این جا به برخی شبهات سیاسی رایج در فضای مجازی و حقیقی پیرامون انقلاب و ملت ایران میپردازیم.
تعداد کلمات: 1552 / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه.
تعداد کلمات: 1552 / تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه.
شبهۀ 35ـ از رونقافتادن صنعت درآمدزای توریسم با انقلاب!
یکی از منابع درآمدزا برای کشور صنعت توریسم هست که بعد از انقلاب به دلیل اینکه با تمام دنیا درافتادیم از رونق افتاد، درحالی که اگر امروز حساسیتهای خودمان نسبت به آمریکا و اروپا و فرهنگ غرب را ( که فرهنگ غالب در تمام کشورهای جهان هست) کنار بگذاریم و بتوانیم با کشورهای دنیا تعامل و رابطه برقرار کنیم و در داخل بر روی صنعت توریسم (که به آن صادرات نامرئی میگویند) سرمایهگذاری حال کنیم، میتوانیم درآمد خوبی داشته باشیم و اقتصادمان را توسعه بدهیم.
آیا ما باید توریسم را در بحث رشد و شکوفایی اقتصادی جزء اولویتهای خودمان قرار دهیم، یا اینکه با اتکا بر دیگر منابع درآمدزا به دنبال رشد اقتصادی باشیم؟
به نظر شما توریسم و گردشگری خارجی و درآمد حاصل از آن مهمتر است یا اصول و ارزشهای اسلامی، آرمانهای انقلاب و استکبارستیزی یا هر دو؟
آیا ما باید توریسم را در بحث رشد و شکوفایی اقتصادی جزء اولویتهای خودمان قرار دهیم، یا اینکه با اتکا بر دیگر منابع درآمدزا به دنبال رشد اقتصادی باشیم؟
به نظر شما توریسم و گردشگری خارجی و درآمد حاصل از آن مهمتر است یا اصول و ارزشهای اسلامی، آرمانهای انقلاب و استکبارستیزی یا هر دو؟
پاسخ شبهه:
خودتان این پرسش را از ابتدا بخوانید و دقت کنید که اولاً داخل آن چه احکام نادرستی علیه ملت و انقلابشان صادر شده و ثانیاً چه چیزهایی در مقابل هم قرار گرفته و متضاد شمرده شده و ثالثاً چند سؤال مطرح شده است؟
الف. البته که صنعت گردشگری، یکی از پر درآمدترین، سودزاترین و ارزآورترین صنایع تجارتی جهان میباشد؛ آن هم برای کشوری مانند ایران، که به لحاظ برخورداری از مناظر طبیعی و ابنیه تاریخی، جزو ده کشور اول دنیا میباشد.
ب. به شما (به ویژه نسل جدید) القاء نکنند که ما پس از انقلاب با دنیا درافتادیم، بلکه جهان استکبار و بالتبع متحدان و جیرهخوارانش با ما درافتادند، چرا که این مملکت غنی را از دست دادند!
ج. خب حالا چه کنیم؟ مملکت را دو دستی تقدیم کنیم که از ما نفت بخرند و برای گردش و تفریح به این کشور بیایند؟! آیا معنای توسعه و رشد اقتصادی این است؟!
مقصود
هیچ تردید ننمایید که مقصود از جوّسازیها در اذهان عمومی (که سابقه طولانی هم دارد) به هیچ وجه رونق صنعت گردشگری و یا سایر امکانات اشتغال و درآمدزایی نمیباشد، بلکه همان مواضع سیاسی جمهوری اسلامی ایران در تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، علمی، اقتصادی، فرهنگی و... میباشد.
میدانید که ایران عزیز، با این عظمت، قدمت و ثروتش، یک کشور نبود، بلکه فقط یک پادگان نظامی بود؛ به آن «ژاندارم منطقه» میگفتند، و از پادشاهش گرفته تا دولت و ملتش نیز باید به این لقب و جایگاه اهدایی آمریکاییها میبالیدند!
پس مسئله و خواست آنها این است که «تغییر مواضع دهید»، به ویژه نسبت به آمریکا، انگلیس، صهیونیسم بینالملل و استکبار جهانی! این تغییر مواضع نیز در تلطیف شعار و سخن نباشد، بلکه در عمل باشد، و استاندارد مقبولش نیز به این است که مانند گذشته، تسلیم گردید!
حال، یکبار از صنایع نفت و گاز ایران و امکان فروش و ارزآوری آن میگویند؛ یکبار از صنعت گردشگری و پهناوری و قدمت این کشور؛ یکبار از سهولت ویزا برای خروج از کشور... و سایر منابعی که تمامی ملتها به آن نیاز دارند و به مذاقشان خوش میآید! و البته اگر زیربار نرفتند، انواع و اقسام فشارها (جنگ داخلی، جنگ خارجی، ترور، تحریم، توطئه، ناامنی و...) را تحمیل میکنند و میگویند: «اگر شما تغییر مواضع میدادید، این مشکلات نیز بر طرف میشد»!
دشمنان خارجی و ستون پنجم داخلی میدانند که عظیمترین و قدرتمندترین نیروی نظام جمهوری اسلامی ایران، پشتیبانی بیدریغ و صیانت همین مردم است. لذا از یک سو بر مردم فشار وارد میکنند و از سوی دیگر برایشان چنین اشعاری میسرایند و چنین اوهامی میبافند!
انقلاب اسلامی
خب، این مملکت کاملاً وابسته بود. هم حکومتش نوکر بیجیر و مواجب بود، و هم قدرت سیاسی و تصمیمگیری نداشت و هم منابع اقتصادیاش در اختیار و مفید برای سلطهگران بود؛ بنابراین نه جنگی داشت و نه تحریمی، اگر چه ملت در فقر، بدبختی و عقبافتادگی نکبتبار به سر میبردند! توریستهای خارجی هم کم و بیش میآمدند، کمی مصرف میکردند، کلی ضرر مالی و فرهنگی و... میزدند و میرفتند. طبق قانون «کاپیتولاسیون»، حتی اگر یک توریست فاسد و پابرهنه آمریکایی، در کوچه و خیابان به ناموس مردم تجاوز میکرد، اموالشان را به سرقت میبرد و حتی اگر معترض را میکشت، دستگاههای قضایی ما حق دخالت نداشتند!
خب، اگر اینها را میخواستیم که داشتیم، پس چرا انقلاب کردیم؟! بدیهی است که اگر این ملت، هویت دینی، ملی، فرهنگی، تاریخی، فهم، شعور، بصیرت، عزت و غیرت نداشتند، اصلاً انقلاب نمیکردند و این همه شهید هم نمیدادند.
ذلت
این چه دیکتاتوری ظالمانهای است که میگویند: «ما در همین موضع سلطه جنایتکارانه، با سیاستهای تجاوزگرانه میمانیم، شما مواضع خود را تغییر دهید»؟! و از این ذلتآورتر آن است که یک عده ستون پنجمی در داخل، به یک عده عوامِ ساده، القا میکنند که «اگر حکومت و ملت ما تغییر مواضع دهند، و از ترس مرگ خودکشی کنند، دیگر تمامی مشکلات برطرف شده و همه در رفاه و آسایش، زندگی خواهند نمود»!
نفت و گردشگری
میگویند، و درست هم میگویند که صنعت گردشگری، پس از نفت و گاز، از غنیترین منابع اقتصادی یک کشور میباشد؛ خب حالا مگر نفت و گاز ما را میخرند و پولش را میدهند که به فکر بیافتیم که «آیا برای رونق صنعت گردشگری و کسب درآمد، به طور کلی تغییر مواضع دهیم یا خیر»؟ خب اگر قرار بود چنین کنیم، برای همان نفت میکردیم و نه برای جایگزینش.
اقتصاد نفتی و غیر نفتی
چرا افتخار میکنیم که تولید نفت را از 2میلیون به 3میلیون رساندیم (تا مبادا قیمت نفت بالا رود)؛ چرا خامفروشی میکنیم؛ چرا صنایع پاییندستی را به جای تقویت، به ورشکستگی کشاندیم؛ چرا وارادات بیرویه داریم؛ چرا چرخه قاچاق، گرمتر و قویتر از چرخه تولید است... و بسیار چراهای اساسی دیگر.
گردشگری
منطقه شمال کشور ما، سالانه بیش از بیستمیلیون گردشگر دارد و مناطق مرکزی و جنوب نیز نزدیک به همین مقدار و شرق و غرب نیز خالی از گردشگر نمیباشد.
شهرهایی چون رم و پاریس، به عنوان رتبه اول در جذب گردشگر، سالانه نزدیک به شش میلیون گردشگر داخلی و خارجی را جذب میکنند، در حالی که مشهد مقدس، فقط در دو هفته نوروز، میزبان بیش از سیزده میلیون گردشگر میباشد!
حال بفرمایید: زیرساختهای گردشگری ما، مانند راههای هوایی، زمینی و ریلی چگونه است؟ وضعیت اقامتگاهها (هتل، متل، هتل آپارتمان، مسافرخانه و...) چگونه است؟! فرهنگسازی رسمی و عمومی ما در این صنعت چگونه است؟!
به غیر از ملل مسلمان منطقه، فقط در اروپا نزدیک به 10میلیون مسلمان زندگی میکنند که بسیاری از آنها امکان سفر دارند و هر ساله به کشوری میروند و بسیار هم راغب سفر به ایران هستند. اما کدام مسافری حاضر است و میتواند که شبی 150 تا 250 دلار پول هتل (آن هم با استانداردها و نحوه اسکان و پذیرایی ما) بدهد؟! برای جذب آنها چه کردیم؟!
مشکل اساسی ما
مشکل اساسی ما، مسلمانی ملت، غیرت ملی هموطنان (اعم از مسلمان و غیر مسلمان)، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران نمیباشد، حتی تحریمها و توطئههای داخلی و منطقهای هم نمیباشد (اگر چه اثرات بسیاری داشته باشند)، بلکه مشکل اصلی ما سوء تدبیرهای عمدی و سهوی و ضعف در سیاستگذاریها، برنامهریزیها و عدم انجام به موقع و صادقانه تکالیف، و گاه جنگ نیابتی اقتصادی علیه کشور و ملت میباشد.
مشکل اساسی ما، تداوم روحیه ذلتبار غربزدگی و خودناباوری در برخی از نهلههای فکری، مسئولان و البته اقشار کمی از مردم است. هر کجا مسئولان و مردم، این روحیه را کنار گذاشتند و به این فرهنگ غلط پشتپا زدند، مشکلات برطرف شد و تا رتبههای اول تا دهم و گاهی تا پنجم جهان پیش رفتیم، و در هر برههای که این باور، روحیه و فرهنگ ضعیف، موقعیت جولان و فرافکنی پیدا کرد، با سرعتی وحشتناک عقب رفتیم.
مشکل اساسی ما این است که گاهی برخی از مسئولان، به ظرفیتهای داخلی، سرمایههای مادی و معنوی داخلی، استعدادهای داخلی، امکانات داخلی، تولید و نیروی کار داخلی، حتی میوه و پوشاک داخلی و... چنان بیتوجه و بیرغبت هستند که حتی میگویند: «باید مانند واردات کالا، مدیر نیز وارد کنیم»! یکی نیست بگوید: رأس این مدیران خودت هستی که وزیری، پس کنار برو.
تضمین
چه کسی گفته و چه تضمینی دارد که اگر نظام جمهوری اسلامی ایران، تغییر هویت و ماهیت بدهد، همه مشکلات برطرف خواهد شد و نظام سلطه، با دست گل و شیرینی به استقبال خواهد آمد؟! یک عقبنشینی، در مذاکرات هستهای بود؛ خب چه شد؟! [البته از منظر واقعبینانه مقام معظم رهبری(مدظله)، ملت و واقعیتهای موجود، نه از منظر مدیران غربزده و غربپرست]!
بفرمایند -به قول مقام معظم رهبری(مدظله)- مرز این تغییر سیاستها و عقبنشینیهای مطلوب آنها تا کجاست؟!
پس فریب این معادلات درآمدی از نفت، گردشگری و... را نخوریم، مقصود این نظام و استقلال کشور و هویت ملی ما میباشد.
حال به نظر خودتان، آیا مملکت، ملت، هویت، دین، دنیا و آخرت فروشی است و به چند بفروشیم ضرر نمیکنیم؟!
اساساً کالای این بازار چیست و چه چیزی را باید بفروشیم؟ مملکت را؛ استقلال را؛ تمامیت ارضی را؛ هویت دینی، فرهنگی و ملی را؛ امنیت را؛ یا دین و دنیا و آخرت را؟ به راستی چند؟! به قیمت ورود چند گردشگر خارجی؟! اگر اینجا عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و... شد و باز هم گردشگری نیامد چه؟! اگر با این تغییر ماهیت و سیاست، ایران ظرف یک هفته به اغتشاش کشیده شد و ظرف مدتی کوتاه به چند (حداقل پنج) ایالت جداگانه تجزیه شد چه؟!
پس بصیر باشیم.
الف. البته که صنعت گردشگری، یکی از پر درآمدترین، سودزاترین و ارزآورترین صنایع تجارتی جهان میباشد؛ آن هم برای کشوری مانند ایران، که به لحاظ برخورداری از مناظر طبیعی و ابنیه تاریخی، جزو ده کشور اول دنیا میباشد.
ب. به شما (به ویژه نسل جدید) القاء نکنند که ما پس از انقلاب با دنیا درافتادیم، بلکه جهان استکبار و بالتبع متحدان و جیرهخوارانش با ما درافتادند، چرا که این مملکت غنی را از دست دادند!
ج. خب حالا چه کنیم؟ مملکت را دو دستی تقدیم کنیم که از ما نفت بخرند و برای گردش و تفریح به این کشور بیایند؟! آیا معنای توسعه و رشد اقتصادی این است؟!
مقصود
هیچ تردید ننمایید که مقصود از جوّسازیها در اذهان عمومی (که سابقه طولانی هم دارد) به هیچ وجه رونق صنعت گردشگری و یا سایر امکانات اشتغال و درآمدزایی نمیباشد، بلکه همان مواضع سیاسی جمهوری اسلامی ایران در تمامیت ارضی، استقلال سیاسی، علمی، اقتصادی، فرهنگی و... میباشد.
میدانید که ایران عزیز، با این عظمت، قدمت و ثروتش، یک کشور نبود، بلکه فقط یک پادگان نظامی بود؛ به آن «ژاندارم منطقه» میگفتند، و از پادشاهش گرفته تا دولت و ملتش نیز باید به این لقب و جایگاه اهدایی آمریکاییها میبالیدند!
پس مسئله و خواست آنها این است که «تغییر مواضع دهید»، به ویژه نسبت به آمریکا، انگلیس، صهیونیسم بینالملل و استکبار جهانی! این تغییر مواضع نیز در تلطیف شعار و سخن نباشد، بلکه در عمل باشد، و استاندارد مقبولش نیز به این است که مانند گذشته، تسلیم گردید!
حال، یکبار از صنایع نفت و گاز ایران و امکان فروش و ارزآوری آن میگویند؛ یکبار از صنعت گردشگری و پهناوری و قدمت این کشور؛ یکبار از سهولت ویزا برای خروج از کشور... و سایر منابعی که تمامی ملتها به آن نیاز دارند و به مذاقشان خوش میآید! و البته اگر زیربار نرفتند، انواع و اقسام فشارها (جنگ داخلی، جنگ خارجی، ترور، تحریم، توطئه، ناامنی و...) را تحمیل میکنند و میگویند: «اگر شما تغییر مواضع میدادید، این مشکلات نیز بر طرف میشد»!
دشمنان خارجی و ستون پنجم داخلی میدانند که عظیمترین و قدرتمندترین نیروی نظام جمهوری اسلامی ایران، پشتیبانی بیدریغ و صیانت همین مردم است. لذا از یک سو بر مردم فشار وارد میکنند و از سوی دیگر برایشان چنین اشعاری میسرایند و چنین اوهامی میبافند!
انقلاب اسلامی
خب، این مملکت کاملاً وابسته بود. هم حکومتش نوکر بیجیر و مواجب بود، و هم قدرت سیاسی و تصمیمگیری نداشت و هم منابع اقتصادیاش در اختیار و مفید برای سلطهگران بود؛ بنابراین نه جنگی داشت و نه تحریمی، اگر چه ملت در فقر، بدبختی و عقبافتادگی نکبتبار به سر میبردند! توریستهای خارجی هم کم و بیش میآمدند، کمی مصرف میکردند، کلی ضرر مالی و فرهنگی و... میزدند و میرفتند. طبق قانون «کاپیتولاسیون»، حتی اگر یک توریست فاسد و پابرهنه آمریکایی، در کوچه و خیابان به ناموس مردم تجاوز میکرد، اموالشان را به سرقت میبرد و حتی اگر معترض را میکشت، دستگاههای قضایی ما حق دخالت نداشتند!
خب، اگر اینها را میخواستیم که داشتیم، پس چرا انقلاب کردیم؟! بدیهی است که اگر این ملت، هویت دینی، ملی، فرهنگی، تاریخی، فهم، شعور، بصیرت، عزت و غیرت نداشتند، اصلاً انقلاب نمیکردند و این همه شهید هم نمیدادند.
ذلت
این چه دیکتاتوری ظالمانهای است که میگویند: «ما در همین موضع سلطه جنایتکارانه، با سیاستهای تجاوزگرانه میمانیم، شما مواضع خود را تغییر دهید»؟! و از این ذلتآورتر آن است که یک عده ستون پنجمی در داخل، به یک عده عوامِ ساده، القا میکنند که «اگر حکومت و ملت ما تغییر مواضع دهند، و از ترس مرگ خودکشی کنند، دیگر تمامی مشکلات برطرف شده و همه در رفاه و آسایش، زندگی خواهند نمود»!
نفت و گردشگری
میگویند، و درست هم میگویند که صنعت گردشگری، پس از نفت و گاز، از غنیترین منابع اقتصادی یک کشور میباشد؛ خب حالا مگر نفت و گاز ما را میخرند و پولش را میدهند که به فکر بیافتیم که «آیا برای رونق صنعت گردشگری و کسب درآمد، به طور کلی تغییر مواضع دهیم یا خیر»؟ خب اگر قرار بود چنین کنیم، برای همان نفت میکردیم و نه برای جایگزینش.
اقتصاد نفتی و غیر نفتی
چرا افتخار میکنیم که تولید نفت را از 2میلیون به 3میلیون رساندیم (تا مبادا قیمت نفت بالا رود)؛ چرا خامفروشی میکنیم؛ چرا صنایع پاییندستی را به جای تقویت، به ورشکستگی کشاندیم؛ چرا وارادات بیرویه داریم؛ چرا چرخه قاچاق، گرمتر و قویتر از چرخه تولید است... و بسیار چراهای اساسی دیگر.
گردشگری
منطقه شمال کشور ما، سالانه بیش از بیستمیلیون گردشگر دارد و مناطق مرکزی و جنوب نیز نزدیک به همین مقدار و شرق و غرب نیز خالی از گردشگر نمیباشد.
شهرهایی چون رم و پاریس، به عنوان رتبه اول در جذب گردشگر، سالانه نزدیک به شش میلیون گردشگر داخلی و خارجی را جذب میکنند، در حالی که مشهد مقدس، فقط در دو هفته نوروز، میزبان بیش از سیزده میلیون گردشگر میباشد!
حال بفرمایید: زیرساختهای گردشگری ما، مانند راههای هوایی، زمینی و ریلی چگونه است؟ وضعیت اقامتگاهها (هتل، متل، هتل آپارتمان، مسافرخانه و...) چگونه است؟! فرهنگسازی رسمی و عمومی ما در این صنعت چگونه است؟!
به غیر از ملل مسلمان منطقه، فقط در اروپا نزدیک به 10میلیون مسلمان زندگی میکنند که بسیاری از آنها امکان سفر دارند و هر ساله به کشوری میروند و بسیار هم راغب سفر به ایران هستند. اما کدام مسافری حاضر است و میتواند که شبی 150 تا 250 دلار پول هتل (آن هم با استانداردها و نحوه اسکان و پذیرایی ما) بدهد؟! برای جذب آنها چه کردیم؟!
مشکل اساسی ما
مشکل اساسی ما، مسلمانی ملت، غیرت ملی هموطنان (اعم از مسلمان و غیر مسلمان)، انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران نمیباشد، حتی تحریمها و توطئههای داخلی و منطقهای هم نمیباشد (اگر چه اثرات بسیاری داشته باشند)، بلکه مشکل اصلی ما سوء تدبیرهای عمدی و سهوی و ضعف در سیاستگذاریها، برنامهریزیها و عدم انجام به موقع و صادقانه تکالیف، و گاه جنگ نیابتی اقتصادی علیه کشور و ملت میباشد.
مشکل اساسی ما، تداوم روحیه ذلتبار غربزدگی و خودناباوری در برخی از نهلههای فکری، مسئولان و البته اقشار کمی از مردم است. هر کجا مسئولان و مردم، این روحیه را کنار گذاشتند و به این فرهنگ غلط پشتپا زدند، مشکلات برطرف شد و تا رتبههای اول تا دهم و گاهی تا پنجم جهان پیش رفتیم، و در هر برههای که این باور، روحیه و فرهنگ ضعیف، موقعیت جولان و فرافکنی پیدا کرد، با سرعتی وحشتناک عقب رفتیم.
مشکل اساسی ما این است که گاهی برخی از مسئولان، به ظرفیتهای داخلی، سرمایههای مادی و معنوی داخلی، استعدادهای داخلی، امکانات داخلی، تولید و نیروی کار داخلی، حتی میوه و پوشاک داخلی و... چنان بیتوجه و بیرغبت هستند که حتی میگویند: «باید مانند واردات کالا، مدیر نیز وارد کنیم»! یکی نیست بگوید: رأس این مدیران خودت هستی که وزیری، پس کنار برو.
تضمین
چه کسی گفته و چه تضمینی دارد که اگر نظام جمهوری اسلامی ایران، تغییر هویت و ماهیت بدهد، همه مشکلات برطرف خواهد شد و نظام سلطه، با دست گل و شیرینی به استقبال خواهد آمد؟! یک عقبنشینی، در مذاکرات هستهای بود؛ خب چه شد؟! [البته از منظر واقعبینانه مقام معظم رهبری(مدظله)، ملت و واقعیتهای موجود، نه از منظر مدیران غربزده و غربپرست]!
بفرمایند -به قول مقام معظم رهبری(مدظله)- مرز این تغییر سیاستها و عقبنشینیهای مطلوب آنها تا کجاست؟!
پس فریب این معادلات درآمدی از نفت، گردشگری و... را نخوریم، مقصود این نظام و استقلال کشور و هویت ملی ما میباشد.
حال به نظر خودتان، آیا مملکت، ملت، هویت، دین، دنیا و آخرت فروشی است و به چند بفروشیم ضرر نمیکنیم؟!
اساساً کالای این بازار چیست و چه چیزی را باید بفروشیم؟ مملکت را؛ استقلال را؛ تمامیت ارضی را؛ هویت دینی، فرهنگی و ملی را؛ امنیت را؛ یا دین و دنیا و آخرت را؟ به راستی چند؟! به قیمت ورود چند گردشگر خارجی؟! اگر اینجا عراق، افغانستان، سوریه، لبنان، فلسطین و... شد و باز هم گردشگری نیامد چه؟! اگر با این تغییر ماهیت و سیاست، ایران ظرف یک هفته به اغتشاش کشیده شد و ظرف مدتی کوتاه به چند (حداقل پنج) ایالت جداگانه تجزیه شد چه؟!
پس بصیر باشیم.
مطالب مرتبط
مهشکن | شبهات سیاسی (بخش دوم)
مهشکن | شبهات سیاسی (بخش اول)
مه شکن | شبهات اعتقادی (بخش سوم)
مهشکن | شبهات اعتقادی (بخش دوم)
مهشکن | شبهات اعتقادی (بخش اول)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش نهم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش هشتم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش هفتم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش ششم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش پنجم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش چهارم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش سوم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش دوم)
مهشکن | شبهات فرهنگی و اجتماعی (بخش اول)
مهشکن | شبهات اقتصادی (بخش اول)
مهشکن | شبهات اقتصادی (بخش دوم)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}