آنچه در سیره مهم است، این است که بتوانیم کالبد رفتار را از روح آن تفکیک کنیم و روح رفتار را که می‌تواند ثابت و پایدار باشد کشف کنیم. این معنا از سیره، به مفهومی‌ که امروزه تحت عنوان «سبک زندگی» به کار می‌رود، بسیار نزدیک است. هنگامی‌ که از سبک زندگی صحبت می‌کنیم، مقصود همان سبک و سیاق رفتارهاست که در یک زندگی اعمال می‌شود و نحوه زندگی یک فرد را از دیگری متمایز می‌کند. معنای دوم سیره، از نکات مهمی‌ است که در پیروی ما از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید مورد توجه قرار گیرد. به طور مثال، مسواک زدن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک رفتار بود و می‌دانیم که به آن تأکید زیادی شده و خود ایشان فرمودند که اگر بر امت من دشوار نمی‌آمد، مسواک زدن به هنگام هر نماز را بر آنان واجب می‌کردم (و لو لا أشق على امتی لأمرتهم بالسواک عند کل صلاة) .
 
 پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای انجام این کار، از چوب‌های مخصوص گیاهی که در مکه می‌رویید استفاده می‌کرد. این به یک معنا، سبک و سیاق انجام کار است که همان معنای نخست سیره است. می‌دانیم که امروزه برخی از مسلمانان برای مسواک کردن از همان چوب‌هایی استفاده می‌کنند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده می‌کرد و در واقع، سیره را به معنای نخست آن دنبال می‌کنند. اما این جنبه از رفتار ایشان، یک مسئله تاریخی و جغرافیایی است و وابسته به زمان بوده و ضرورتی وجود ندارد که برای الگو گرفتن از رفتار ایشان، از همان چوب برای مسواک زدن استفاده کنیم. امروزه مسواک‌هایی هست که بسیار دقیق‌تر و بهتر می‌تواند دهان را پاکیزه کند و اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این روزگار ظهور می‌کرد، بی تردید از آن‌ها‌‌ استفاده می‌نمود، زیرا مقصود از این کار را که بهداشت دهان و دندان است، بهتر انجام می‌دهند. توجه به این مقصود، ما را به معنای دوم سیره نزدیک می‌کند.
 
بر اساس معنای دیگر سیره، در این رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منطقی وجود دارد و به عبارت دیگر، در آن روحی وجود دارد و جسدی. جسد رفتار، همان ظاهر است که وابستگی‌های زمانی و مکانی‌اش روشن است و روح آن پا کیزگی دهان است. بر این اساس، کسی که می‌خواهد از ایشان پیروی کند، باید این روح یا منطق رفتار را تحقق ببخشد، هرچند که شکل آن به طور طبیعی، متناسب با زمان و مکان دیگرگون خواهد بود.
 
عدم تفکیک میان ظاهر و باطن یا جسد و روح رفتار ممکن است ما را گرفتار ظاهرگرایی کند و گاه به نقض غرض منجر شود، و ما به واقع با رفتار خویش، وهنی نسبت به ایشان روا داریم. بنابراین، در پیروی از سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید بتوانیم منطق رفتارها را بشناسیم و در صورت لزوم آن را به صورت فرا زمانی و فرامکانی تحقق بخشیم.
 
نمونه‌های دیگری نیز برای این نوع تفکیک می‌توان در نظر گرفت. به طور مثال، می‌توان به رفتار محترمانه با دیگران اشاره کرد. یکی از سبک‌های رفتاری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) احترام کردن نسبت به دیگران و حتی افراد کوچکتر بود. اما می‌دانیم که احترام یک بعد اجتماعی - فرهنگی نیز دارد که آن را وابسته به زمان و مکان می‌کند. بر این اساس، چگونه احترام کردن، و چه رفتاری را حاکی از احترام دانستن، همیشه ثابت نیست.
 
هرچند برخی از رفتارهای احترام آمیز، مانند سلام کردن، ثابتند، اما همین رفتارها نیز ممکن است شکل متفاوتی پیدا کند. در روستاهای کشور خود ما این رسم وجود دارد که هر کس از اتاق بیرون رفت، هنگام بازگشتن باز هم باید سلام کند، هرچند به دفعات از اتاق بیرون برود و فاصله آن‌ها‌‌ نیز از هم بسیار‌ اند‌ک باشد. احترام کردن در این روستاها چنین راه و رسمی‌ دارد و هر کس آن را مراعات نکند، حاکی از بی احترامی‌ خواهد بود. این جنبه از رفتار مذکور، وابستگی زمانی - مکانی - فرهنگی دارد، اما عنصر حرمت گذاری آن فرازمانی است. آداب اجتماعی می‌تواند متفاوت باشد، اما اصول اخلاقی ثابت است. مسئله حرمت گذاری به انسآن‌ها‌‌ امری اخلاقی است. انسان شریف است و رعایت این شرافت امری اخلاقی است. اما این که چگونه حرمت گذاری کنیم ممکن است از جایی به جایی متفاوت باشد.
 

[تفکیک میان ثابت و متغیر]

مسئله تفکیک میان ثابت و متغیر، در احکامی‌ هم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده و مسلمانان از آن‌ها‌‌ پیروی می‌کنند، مطرح است. اصطلاح «تنقیح مناط» که در بررسی‌های اجتهادی فقه به کار می‌رود و به معنای «مشخص کردن معیار» در یک حکم دینی است، ناظر به همین تفکیک میان ثابت و متغیر است. اگر فقیهی بتواند در بررسی یک حکم معیار آن را مشخص سازد، آنگاه می‌تواند آن معیار را متناسب با زمان و مکان خود به کار گیرد و حکم مورد نظر را توسعه بدهد. مانند این که مشخص شود حرمت شراب به خاطر سکرآور بودن آن بوده و آنگاه بر هر مادۂ سکرآور دیگری هم که نامش در قرآن ذکر نشده، توسعه یابد. این خود، نوعی درگذشتن از حدود زمانی و مکانی احکام پیشین است.
 
اما درگذشتن از این حدود می‌تواند حتی عمیق‌تر باشد، به طوری که در ظاهر حکم تفاوت ایجاد کند، چنانکه در ظاهر، امر حرامی‌ حلال شود یا مضمون حکمی‌ دگرگون شود. به طور مثال، هنگامی‌ که امام خمینی رحمه الله فتوا دادند که شطرنج امروزه حکم حرمت ندارد، چنین تغییری را مطرح کردند. درحالی که پیش از آن تصور بر این بود که بازی شطرنج به طور مطلق حرام است، ایشان با بررسی فقهی و مشخص کردن معیار حرمت آن، به این نتیجه رسیدند که امروزه آن معیار مطرح نیست و این بازی شکل قمار ندارد و بنابراین حرام محسوب نمی‌شود.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی‌ ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص65-63، شرکت انتشارات علمی‌ و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389