گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟*** پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود؟
یا رب اندر کنف سایه ی آن سرو بلند*** گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار*** گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود؟
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گُزید*** من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود؟
عقلم از خانه به در رفت و گر می این است*** دیدم از پیش که در خانه ی دینم چه شود؟
صرف شد عمر گرانمایه به معشوقه و می*** تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود؟
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت*** حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود؟
1.ای یار!چنانچه من از باغ وجودت کام دل بگیریم و از گلستان لب هایت بوسه ای بچینم، چه می شود؟ اگر روشنی چهره ی درخشان تو زندگی ام را روشن کند، چه خواهد شد؟
2.خدایا!اگر من عاشق دلسوخته لحظه ای در پناه سایه ی آن معشوق سرو قامت زیبا آرام بگیریم، چه خواهد شد؟
3.ای انگشتری سلیمانی که اثر و نشانه ای خجسته داری!اگر پرتو تو بر نقش نگین من بیفتد و مرا به آرزویم برساند، چه خواهد شد؟ ای معشوق!اگر عکس و تصویر تو بر چشم من عاشق بیفتد و من تو را ببینم، چه اشکالی دارد و چه خواهد شد؟
4.وقتی واعظ شهر، مهر و محبت شاه و داروغه ی شهر را بر می گزیند و با آنها که ارباب قدرتند رفاقت دارد، اگر من هم عشق و محبت معشوق زیبا و دلربا را برگزینم، چه خواهد شد؟
5.شراب نوشیدم و با نوشیدن آن، عقل خود را از دست دادم و دیوانه گشتم و اگر خاصیت می این گونه است، پس پیشاپیش می بینم که بر سر دین و ایمانم چه خواهد رفت؛ آری دین و ایمانم را از دست می دهم.
6.عمر گرانبهای من در راه نوشیدن می و عشق ورزی و دلباختگی به معشوق صرف شد؛ نمی دانم سرانجام به وصال معشوق خواهم رسید یا نه؟ نمی دانم عاقبت این مستی و میگساری چه خواهد شد؟ یعنی هیچ فایده و ثمری برایم نخواهد داشت.
7.آقا و سرورم به راز عاشقی من پی برد و این دلدادگی را به روی من نیاورد و چیزی نگفت.حالا اگر حافظ هم از این راز آگاه شوند، چه خواهد شد؟ اگر دیگران هم بدانند، هیچ مانعی ندارد.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}