به کوشش: رضا باقریان موحد




 

گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود؟*** پیش پایی به چراغ تو ببینم چه شود؟
یا رب اندر کنف سایه ی آن سرو بلند*** گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود؟
آخر ای خاتم جمشید همایون آثار*** گر فتد عکس تو بر نقش نگینم چه شود؟
واعظ شهر چو مهر ملک و شحنه گُزید*** من اگر مهر نگاری بگزینم چه شود؟
عقلم از خانه به در رفت و گر می این است*** دیدم از پیش که در خانه ی دینم چه شود؟
صرف شد عمر گرانمایه به معشوقه و می*** تا از آنم چه به پیش آید از اینم چه شود؟
خواجه دانست که من عاشقم و هیچ نگفت*** حافظ ار نیز بداند که چنینم چه شود؟


1.ای یار!چنانچه من از باغ وجودت کام دل بگیریم و از گلستان لب هایت بوسه ای بچینم، چه می شود؟ اگر روشنی چهره ی درخشان تو زندگی ام را روشن کند، چه خواهد شد؟
2.خدایا!اگر من عاشق دلسوخته لحظه ای در پناه سایه ی آن معشوق سرو قامت زیبا آرام بگیریم، چه خواهد شد؟
3.ای انگشتری سلیمانی که اثر و نشانه ای خجسته داری!اگر پرتو تو بر نقش نگین من بیفتد و مرا به آرزویم برساند، چه خواهد شد؟ ای معشوق!اگر عکس و تصویر تو بر چشم من عاشق بیفتد و من تو را ببینم، چه اشکالی دارد و چه خواهد شد؟
4.وقتی واعظ شهر، مهر و محبت شاه و داروغه ی شهر را بر می گزیند و با آنها که ارباب قدرتند رفاقت دارد، اگر من هم عشق و محبت معشوق زیبا و دلربا را برگزینم، چه خواهد شد؟
5.شراب نوشیدم و با نوشیدن آن، عقل خود را از دست دادم و دیوانه گشتم و اگر خاصیت می این گونه است، پس پیشاپیش می بینم که بر سر دین و ایمانم چه خواهد رفت؛ آری دین و ایمانم را از دست می دهم.
6.عمر گرانبهای من در راه نوشیدن می و عشق ورزی و دلباختگی به معشوق صرف شد؛ نمی دانم سرانجام به وصال معشوق خواهم رسید یا نه؟ نمی دانم عاقبت این مستی و میگساری چه خواهد شد؟ یعنی هیچ فایده و ثمری برایم نخواهد داشت.
7.آقا و سرورم به راز عاشقی من پی برد و این دلدادگی را به روی من نیاورد و چیزی نگفت.حالا اگر حافظ هم از این راز آگاه شوند، چه خواهد شد؟ اگر دیگران هم بدانند، هیچ مانعی ندارد.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول