معاشران گره از زلف یار باز کنید
معاشران گره از زلف یار باز کنید *** شبی خوش است بدین قصّه اش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند *** و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند می گویند *** که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
به جان دوست که غم پرده بر شما نَدَرد *** گر اعتماد بر الطاف کار ساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است *** چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است *** که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که درین حلقه نیست زنده به عشق *** بر او نمرده به فتوی من نماز کنید
و گر طلب کند انعامی از شما حافظ *** حوالتش به لب یار دلنواز کنید
1.ای دوستان!حلقه های پر پیچ و تاب زلف یار را باز کنید و با قصّه ی باز کردن زلف یار، شب خوش عاشقان را طولانی تر کنید.ای عاشقان!بیایید امشب را در کنار معشوق آسوده بنشینیم.امشب شب خوبی است، بیایید تا دیرگاه از قصّه ی زلف معشوق و از عشق، سخن بگوییم.
2.محفل انس و صفای دوستان همدل و یکرنگ مهیّا است و یاران همگی جمعند، «و اِنْ یکاد»بخوانی و در را ببندید تا کسانی که همدل و همزبان نیستند و با محفل عاشقان بیگانه می باشند، وارد نشوند و به این خلوت انس را نیابند.
3.چنگ و رباب با آواز بلند و دلسوزانه می گویند که پیام و سخن عارفان و صاحبدلان را با گوش دل بشنوید و به آن عمل کنید.بانگ سازها آشکارا به حاضران خلوت انس می گویند:به صخن صاحبدلان و آزادگان گوش بسپارید تا سعادتمند شوید.
4.سوگند به جان دوست که اگر به لطف و عنایت پروردگار تکیه کنید، به یقین غم عشق، شما را به فریاد نخواهد آورد و راز شما برملا نخواهد شد و قابل تحمل خواهد گردید.
5.میان عاشق و معشوق فاصله و تفاوت بسیاری است.اقتضای عاشقی این است که هرگاه معشوق ناز کرد، شما ناز و غرور او را تحمل کنید و با تمام وجود آن را بخرید و به او ابراز نیاز و تمنّا کنید.
6.نخستین پند و اندرز پیر مجلس انس و یک دوست با تجربه و خیرخواه این است که از همنشین بد و ناباب که با شما همدل و همزبان نمی شود و به خلوت انس راهی ندارد، دوری کنید.
7.هر کس که در این مجلس به راستی عاشق نیست و عشق را نمی فهمد، اگرچه زنده است، او را مرده به حساب آرید و به فتوای من بر او نماز میّت بخوانید.
8.حافظ بابت این غزل زیبای خود صله و انعامی می خواهد و اگر از شما آن را طلب کرد، او را به لب شیرین معشوق دلربا حواله کنید، چراکه انعام مورد انتظار او، بوسه ای از لب یار مهربان است.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}