ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم *** جامه ی کس سیه و دلق خود اَزرق نکنیم
عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است *** کار بد مصلحت آن است که مطلق نکنیم
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم *** سرّ حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم
شاه اگر جرعه ی رندان نه به حرمت نوشد *** التفاتش به مِیِ صاف مُروّق نکنیم
خوش برانیم جهان در نظر راهروان *** فکر اسب سیه و زین مغرّق نکنیم
آسمان، کشتی ارباب هنر می شکند *** تکیه آن بِه که بر این بحر مُعلّق نکنیم
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید *** گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم برو *** ور به حق گفت، جدل با سخن حق نکنیم
1. ما رندان آزاده و وارسته هیچ گاه از کسی بدگویی نمی کنیم و به ناحق کردن حقوق دیگران تمایلی نداریم. ما دیگران و مخالفان خود را به سیاهکاری و گناهکاری و خود را به داشتن لباس رسمی صوفیه -که خرقه ی کبود است -نسبت نمی دهیم.
2. درویش را به سبب فقر و توانگر را به جهت ثروت، نکوهش کردن بد است و کار درست آن است که اصلاً عیبجویی را ترک بگوییم؛ عیب گفتن از درویش و توانگر، چه کم باشد چه زیاد، کار بدی است.
3. ما علم و دانش را محترم می شماریم و با مغلطه نمی آمیزیم و حقایق -به ویژه اسرار و حقایق عرفانی -را از مقوله ی شعبده نمی شماریم. ما هم به علوم و هم به معارف احترام می گذاریم.
4. اگر شاه، شراب رندان را -که معمولاً دُردی آمیز و ناصاف است -با احترام ننوشد، ما هم به تلافی توجهی به شراب صاف و پالوده ی او نخواهیم کرد.
5. با عنایت و توجه پیران و روندگان راه عشق و حقیقت، جهان را خوش و زیبا می گذرانیم و در اندیشه ی داشتن اسب سیاه با زین نقره کوب و آراسته هم نیستیم؛ ما دنیا را چنان می گذرانیم که رندان و مردان راه حق می گذرانند و در پی تجمّل و جاه و مقام دنیا هم نیستیم.
6. سرنوشت و روزگار، کِشتی صاحبان هنر و شایستگان را در هم می شکند و مانع رسیدن آن به ساحل حقیقت می شود، پس سزاوار است که به این دریای وارونه اعتمادی نکنیم؛ از سرنوشت و گذشت زمان انتظار عاقبت خوب نباید داشت.
7. اگر انسان حسودی، سخن چینی کرد و رفیقی را از رفیقی رنجاند، چاره اش این است که به او بگویی:تو برو به دنبال خیر و خوشی خود و بدان که ما گوش به سخنان انسان احمقی مانند تو نخواهیم کرد.
8. ای حافظ! اگر مخالف ما سخن خطایی گفت، او را مؤاخذه و سرزنش نمی کنیم، بلکه از او در می گذریم و اگر حرف حق زد، با حقیقت به مخالفت و ستیزه برنخواهیم خواست.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}