گلبرگ راز سنبل مشکین نقاب کن
گلبرگ راز سنبل مشکین نقاب کن *** یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن
بفشان عرق از چهره و اطراف باغ را *** چون شیشه های دیده ی ما پر گلاب کن
ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد *** ساقی به دور باده ی گلگون شتاب کن
بگشا به شیوه ی نرگس پر خواب مست را *** وز رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن
بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر *** بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن
زانجا که رسم و عادت عاشق کشی توست *** با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن
همچون حباب دیده به روی قدح گشای *** وین خانه را قیاس اساس از حباب کن
حافظ وصال می طلبد از ره دعا *** یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن
1. ای یار! موی سیاهت را روی چهره ات بریز تا عاشقان، روی تو را نبینند و از فراق تو دنیا را به آشوب بکشند؛ از سنبل گیسوی خوشبویت نقابی بر چهره ی زیبایت بیفکن.
2. ای معشوق! عرق معطّر چهره ی گلگونت را بیفشان و اطراف باغ را مانند شیشه های چشم ما پر از گلاب کن.
3. وقتی فصل بهار و دوران گل سرخ مانند عمر به سرعت در حال سپری شدن است، پس ای ساقی! تو نیز برای به گردش درآوردن جام شراب شتاب کن.
4. ای یار! چشم مست پرخمارت را با ناز باز کن تا چشم گل نرگس، زیبایی او را ببیند و از حسادت بسته شود و به خواب رود.
5. گل بنفشه را بو کن و گیسوی زیبا و خوشبوی معشوق را در دست بگیر و رنگ سرخ لاله را ببین و قصد نوشیدن شراب کن؛ بهار است و موسم عشق و شراب نوشیدن.
6. ای محبوب! از آنجا که شیوه ی تو عاشق کشی است، پس با دشمنان و رقیبان ما شراب بنوش و خوش باش و ما را سرزنش کن.
7. مانند حباب شراب، چشم خود را به روی جام باده باز کن و اساس این دنیای زودگذر را از حباب بدان؛ در این دنیای ناپایدار مانند حباب به شادی و عیش بپرداز. فرصت شادی را غنیمت بدان.
8. حافظ از راه راز و نیاز، وصال معشوق را می خواهد، خدایا! دعای عاشقان و خسته دلان را اجابت کن.
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}