مجري: علي صبوحي طسوجي
2-1- فصل 2. آيات 33 تا 67
اين فصل داراي چهار کلام است: کلام اول، آيات 33 تا 39؛ کلام دوم، آيات 40 تا 50؛ کلام سوم، آيات 51 تا 55؛ و کلام چهارم، آيات 56 تا 67.جدايي فصل 2 از فصل 1:
محور مباحث فصل قبل، بهانه جويي کافران مشرک در برابر قرآن و رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) به منظور منفعل کردن آن حضرت براي پذيرش ولايت مشرکان بود، اما محور مباحث اين مبحث، ايجاد جرياني تبليغاتي بر عليه آن حضرت است: جرياني متشکل از ترفند تقاضاي نزول آيه و استعجال در عذاب؛ هرچند اين حرکت هم براي منفعل کردن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است، اما نوع و سطح آن با بهانه گيري در برابر قرآن و رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) متفاوت است. مباحث بعدي وجوه تأييد اين ادعا را روشنتر خواهد کرد. إن شاء الله تعالي.1-2-1- کلام 1. آيات 33 تا 39
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيحْزُنُكَ الَّذِي يقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لَا يكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآياتِ اللَّهِ يجْحَدُونَ«33» وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَكَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِينَ«34» وَإِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِي نَفَقًا فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِي السَّمَاءِ فَتَأْتِيهُمْ بِآيةٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِينَ«35» إِنَّمَا يسْتَجِيبُ الَّذِينَ يسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَيهِ يرْجَعُونَ«36» وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَيهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قَادِرٌ عَلَى أَنْ ينَزِّلَ آيةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يعْلَمُونَ«37» وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا طَائِرٍ يطِيرُ بِجَنَاحَيهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يحْشَرُونَ«38» وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ فِي الظُّلُمَاتِ مَنْ يشَإِ اللَّهُ يضْلِلْهُ وَمَنْ يشَأْ يجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ«39»پيوستگي آيات کلام 1:
اين کلام داراي دو مطلب است: مطلب نخست، آيات 33 تا 36 و دلداري رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر گفتار ناراحت کننده مکذبان آيات الهي است؛ و مطلب دوم، آيات 37 تا 39 و مقابله با مکذبان آيات الهي، يعني همان متقاضيان نزول آيه است؛ اتصال آيات درون مطلب نخست روشن است، از اين رو در ادامه به تبيين اتصال آيات درون مطلب دوم و ارتباط سياقي مطالب اين کلام پرداخته خواهد شد. إن شاء الله تعالي:اتصال آيات مطلب دوم: نخستين آيه اين مطلب از گفتار مکذبان آيات الهي در اعتراض به عدم تنزيل آيه بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سخن مي گويد (: و قالوا لولا نزل عليه آية) و سومين آيه مطلب هم به توصيف وضعيت کري و گنگي و گمراهي مکذبان آيات الهي مي پردازد (: و الّذين کذبوا بآياتنا ...). روشن است که خدا در مقام پاسخ به درخواست آيه از ناحيه مکذبان، فرموده است که آيه کم نيست، بلکه اينان به کيفر اعمالشان، کر و لال و گرفتار ظلمتند. ارتباط روشن آيه سوم مطلب با آيه اول آن، مقتضي آن است که جايگاه آيه دوم مطلب، متناسب با آيه اول و سوم آن تبيين شود. جايگاه آيه دوم در قسمت مربوط به کشف غرض کلام تبيين خواهد شد. إن شاء الله تعالي.
ارتباط سياقي مطالب کلام:
1. خداي متعالي در صدر مطلب نخست، مي فرمايد: «قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللّهِ يَجْحَدُونَ» و در ابتداي مطلب دوم مي فرمايد: «و قالوا لولا نزل عليه آية من ربه»؛ بنابراين مطلب اول در صدد رفع حزن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به گفتار مشرکان است. گفتاري که خداي سبحان، درباره آن تصريح مي کند که تکذيب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نيست، بلکه جحد با آيات الهي است. مطلب دوم، اين گفتار را مشخص کرده و در صدد مقابله با صاحبان آن برآمده است. اين گفتار، اعتراض به عدم نزول آيه بر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده است، که به ظاهر در مقام تکذيب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ايراد مي شد، اما درواقع ناشي از جحد صاحبانش نسبت به آيات الهي بود.
2. مطلب نخست از بي تابي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در آوردن آيه براي متقاضيان خبر داده است: «وَإِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ ... فَتَأْتِيَهُم بِآيَةٍ» و مطلب دوم از اعتراض آنان بر عدم نزول آيه بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر مي دهد: «و قالوا لولا نزل عليه آية من ربه»؛ بنابراين بي تابي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در آوردن آيه مي تواند متأثر از جوسازي مکذبان باشد.
غرض کلام 1:
معاني منسجم مطالب اين کلام بدين شرح است:معني منسجم مطلب نخست: آيات اين مطلب در سه فراز بيان شده است: فراز نخست، آيه 33 است. خداي متعالي در اين فراز خطاب به رسول مکرمش (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: ما از ناراحتي تو بر گفتار مکذبان آگاهيم، اما بدان که آنان تو را تکذيب نمي کنند، بلکه اين ظالمان آيات الهي را انکار مي کنند (: قد نعلم إنه ليحزنک الّذي يقولون ...) يعني تکذيب تو از جانب ايشان، به تکذيب آنها نسبت به آيات الهي بر مي گردد؛ فراز دوم، آيه 34 است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را به صبر دعوت کرده و به نصرت الهي اميدوار مي سازد (: و لقد کذبت رسل ...)؛ و فراز سوم، آيات 35 و 36 است. خداي سبحان در اين آيات به شفاف سازي جايگاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداخته تا زمينه آرامش هرچه بيشتر ايشان را فراهم سازد. خداي سبحان به ايشان فرموده است: اگر اعراض آنان بر تو دشوار است، اگر مي تواني از دل زمين يا فراز آسمان آيه اي جور کن و آنان را به ايمان مجبور کن، اما اين در حيطه وظايف و اختيارات تو نيست، اگر خدا بخواهد آنان را بر هدايت جمع مي کند، پس تو از جاهلان نباش و نسبت به اعراض آنان بي تابي مکن (: و إن کان کبر عليک ...) بدان که شنوايان تو را اجابت مني کنند و مردگان حسابشان با خداست (: إنما يستجيب الّذين يسمعون ...). بدين ترتيب فراز اول، تسليت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر حزنشان نسبت به تکذيب رسالت و قرآن است. فراز دوم، دعوت ايشان به صبر و افزايش اميد ايشان نسبت به نصر الهي و فراز سوم، شفاف سازي نقش ايشان در هدايت به منظور افزايش آرامش ايشان در مسير رسالت است. بدين ترتيب عنوان متناسب با غرض اين کلام عبارت است از: «تسليت، دعوت به صبر، اميدافزايي و تقويت آرامش رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر گفتار مکذبان آيات الهي»
معني منسجم مطلب دوم: اين مطلب چنانکه مشخص شد در مقام مقابله با صاحبان گفتاري است که موجب ناراحتي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي شد. از اين رو در ابتدا، گفتار آنان را مطرح مي کند. آنان با اعتراض به عدم نزول آيه بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در صدد تکذيب ايشان بودند (: و قالوا لولا نزل عليه آية من ربه) و با توجه به اينکه خداي متعالي از باطن اين اعتراض آگاه است، به پيامبرش (صلي الله عليه و آله و سلم) امر مي کند که با بيان قدرت خدا پاسخ آنان را بدهد (: ُلْ إِنَّ اللّهَ قَادِرٌ عَلَى أَن يُنَزِّلٍ آيَةً وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ) و به آنان مي فرمايد که هيچ جنبنده اي در زمين و هيچ پرنده اي در آسمان نيست، مگر اينکه امتهايي مثل شما هستند (: و ما من دابة ...) آنگاه اين سخن را مقدمه اي قرار مي دهد براي بيان اين حقيقت که ما در کتاب (تکوين يا تشريع يا هر دو) از هيچ چيز فروگذار نکرديم (: ما فرطنا في الکتاب من شيء) اين بدين معني است که تقاضاي آيه ناشي از ناداني متقاضيان است، زيرا اتقان موجود در هستي تا اندازه اي است که جنبندگان و پرندگان را در قالب امتهايي مانند شما، نظام داده است و اين مشهود شماست، اما باز هم بهانه جويي مي کنيد و نسبت به عدم نزول آيه معترضيد. آنگاه مطالب قبل را با جمله اي تکميل و متضمن وعيد مي کند. بدين صورت که همه اين حيوانات به سوي پروردگارشان محشور خواهند شد، پس به طريق اولي شما مکذبان هم از اين قاعده مستثني نيستيد (: ثم إلي ربهم يحشرون) در نهايت آيه سوم مطلب، لازمه آيه دوم آن، يعني ناداني متاقضيان نزول آيه را تصريح و بر کيفري بودنش تأکيد مي کند (: وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا صُمٌّ وَبُكْمٌ ...)؛ بدين ترتيب اين مطلب با طرح اعتراض مکذبان آيات الهي نسبت به عدم نزول آيه بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، با آن مقابله مي کند. آنان با اين اعتراض رسول (صلي الله عليه و آله و سلم) را تکذيب مي کردند و خدا مي فهماند که اين تقاضاي بيجا، جحد با آيات الهي و تکذيب آن است و در رد اعتراض آنان از قدرت خود بر نزول آيه خبر داده و با ذکر مقدمه اي براي اثبات اتقان کتاب هستي، متقاضيان آيه را گرفتار مسدوديت کيفري مجاري ادراکي دانسته است. بدين ترتيب عنوان مناسب براي معني منسجم اين مطلب عبارت است از: «مقابله با مکذبان آيات الهي و رد گفتارشان در تقاضاي نزول آيه»
بنابر مطالب اين کلام، قوم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) براي مقابله با ايشان و تکذيب حقانيت آن حضرت، به اين وسيله متمسک شده بودند که از ايشان پيوسته تقاضاي نزول آيه مي کردند، ولي اين کارشان، تنها بهانه جويي و فاقد پشتوانه حقيقت طلبانه بود. آنان به طور مستمر تقاضاي نزول آيه مي کردند و عدم اجابت آن را، به عنوان دليل کذب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ترويج مي کردند. فضاي ناشي از تقاضاي مکرر آنان، سبب ناراحتي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شده و ايشان را نسبت به ارائه آيه براي هدايت آنان بي تاب کرده بود. خداي سبحان در اين کلام، ابتدا با خطاب به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم)، موجبات تسليت، صبر، اميد و آرامش هرچه بيشتر را فراهم آورده و به ايشان فرموده است که اين تقاضاي قوم تو، تقاضاي مردگاني است که هرگز سخنت را نمي شنوند، تا اجابت کنند (: إِنَّمَا يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ يَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى يَبْعَثُهُمُ اللّهُ ثُمَّ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ) سپس به مقابله با متاقضيان نزول آيه پرداخته و در اين راستا ماهيت بهانه جويانه آنان را افشا کرده است. بدين ترتيب اين کلام در صدد تثبيت جايگاه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر تقاضاي بيجاي نزول آيه از جانب مکذبان آيات الهي است و اين مهم را با دو رويکرد تسليت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و رد اعتراض بيجاي مکذبان آيات الهي پيش مي برد. بنابراين عنوان متناسب با اين کلام عبارت است از:
«تثبيت جايگاه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر تقاضاي بيجاي نزول آيه از جانب مکذبان آيات الهي؛ که به منظور تکذيب آن حضرت صورت مي گرفت ولي در باطن ناشي از آيه گريزي کيفري آنان بود.»
2-2-1- کلام 2. آيات 40 تا 50
گسست کلام 2 از کلام 1:
چنانکه گذشت، سياق آيات قبل درباره تثبيت جايگاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در برابر تقاضاي نزول آيه از جانب مکذبان بود؛ و آيه 40 سرآغاز مجموعه اي از آيات با فضاي انذار مکذبان آيات الهي و در جهت نفي شرک آنان است.قُلْ أَرَأَيتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيرَ اللَّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ«40» بَلْ إِياهُ تَدْعُونَ فَيكْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَيهِ إِنْ شَاءَ وَتَنْسَوْنَ مَا تُشْرِكُونَ«41» وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يتَضَرَّعُونَ«42» فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَينَ لَهُمُ الشَّيطَانُ مَا كَانُوا يعْمَلُونَ«43» فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيءٍ حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ«44» فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ«45» قُلْ أَرَأَيتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَيرُ اللَّهِ يأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ ثُمَّ هُمْ يصْدِفُونَ«46» قُلْ أَرَأَيتَكُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يهْلَكُ إِلَّا القَوْمُ الظَّالِمُونَ«47» وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَلَا هُمْ يحْزَنُونَ«48» وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنَا يمَسُّهُمُ الْعَذَابُ بِمَا كَانُوا يفْسُقُونَ«49» قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يوحَى إِلَي قُلْ هَلْ يسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ«50»
پيوستگي آيات کلام 2:
آيات اين کلام داراي چهار مطلب است: مطلب نخست، آيات 40 و 41 و درباره ظهور پوچي شرک به هنگام فرا رسيدن عذاب يا قيامت است؛ مطلب دوم، آيات 42 تا 45 و درباره سنت خداي سبحان، قبل از فرا رسيدن عذاب مذکور است؛ مطلب سوم، آيات 46 و 47 و هشداري به معاصران قرآن کريم در خصوص سنت مذکور در آيات قبل است؛ و مطلب چهارم، آيات 48 تا 50 که تبيين جايگاه رسولان و تطبيق آن با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است. آيات اين مطلب، در جهت تبيين نقش رسولان در سنت مورد بحث ايراد شده است. اتصال آيات درون مطالب و ارتباط سياقي مطالب با يکديگر روشن است و از توضيحات آينده روشن تر خواهد شد. إن شاء الله تعالي.غرض کلام 2:
معاني منسجم مطالب اين کلام بدين شرح است:معني منسجم مطلب نخست: در اين مطلب، خداي متعالي به پيامبر بزرگوارش (صلي الله عليه و آله و سلم) امر مي کند که خطاب به مکذبان آيات الهي (1) از ظهور حقانيت توحيد و پوچي شرک به هنگام رسيدن عذاب الهي يا قيامت سخن بگويد (: قل أرأيتکم إن أتاکم عذاب الله ...)؛ دو گزينه ديگر در فهم معني منسجم اين مطلب، متصور؛ و هر دو محلّ اشکال است:
1. اين آيات، در جهت بيدارسازي فطرت مکذبان، نسبت به حقانيت توحيد در نظر گرفته شود. بدين بيان که انسانها از توجه فطري به خدا در هنگام عذاب يا قيامت به حقانيت توحيد پي ببرند؛ اشکال اين وجه آن است که اولاً، هيچ يک از مخاطبان اين آيات، عذاب الهي يا قيامت را تجربه نکرده است و ثانياً، مکذبان آيات الهي، قبل از تجربه عذاب يا قيامت، مدعي کارساز بودن شرکاء پنداري در دفع عذاب احتمالي بودند. البته ظهور حقيقت توحيد و پوچي شرک، خود تابعي از بيدار شدن فطرت در هنگام عذاب يا قيامت است، اما اين، غير از احتجاج فطري بر توحيد است.
2. عذاب، به عنوان جهت اصلي اين آيات تصور شود؛ اشکال اين وجه آن است که آيه 41 از بين دو جهت عذاب و توحيد در آيه 40، جهت ظهور حقانيت توحيد و پوچي شرک را ادامه داده و اين نشان دهنده اصالت اين جهت در اين مطلب است.
بر اين اساس عنوان متناسب براي معني منسجم اين مطلب عبارت است از: «تأکيد بر ظهور حقانيت توحيد و پوچي شرک به هنگام فرا رسيدن عذاب الهي يا قيامت؛ خطاب به مکذبان آيات الهي از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)»
معني منسجم مطلب دوم: پس از آنکه آيات مطلب قبل، از ظهور حقانيت توحيد و پوچي شرک به هنگام فرا رسيدن عذاب الهي يا قيامت سخن گفت، آيات اين مطلب از سنت خداي متعالي پيش از فرا رسيدن عذاب مذکور يا قيامت سخن مي گويد. طبق اين آيات، خداي سبحان پيش از فرا رسيدن عذاب يا قيامت، ابتدا رسول مي فرستد (: و لقد أرسلنا إلي أمم ...) در مرحله بعد امتها را به اميد تضرع و زاري، گرفتار پريشاني و رنجوري مي کند (: فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء ...». در امتهاي پيشين، چنين شد که حتي پريشاني و رنجوري باعث تضرعشان در برابر خدا نگشت و دلهايشان گرفتار قساوت شد و شيطان عملشان را برايشان زينت بخشيد (: فَلَوْلا إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا ...) زماني که چنين شد، آنان گرفتار سنت استدراج شدند و ابواب نعمت به رويشان گشوده شد، تا جايي که به متاع دنيا دل خوش شدند (: فلما نسوا ما ذکروا به ...) آنگاه عذاب خدا به صورت ناگهاني آنان را گرفت و سرافکنده شدند (: أَخَذْنَاهُم بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُّبْلِسُونَ) پس تمام ظالمان از بين رفتند (: فَقُطِعَ دَابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ ) و سپاس تنها از آن پروردگار جهانيان است (: و الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)؛ بنابراين، عنوان متناسب با معني منسجم اين مطلب عبارت است از: «ارسال رسل براي امتها؛ گرفتار کردن آنان به سختي و رنجوري به اميد تضرع در درگاه خدا؛ و گرفتاري به سنت استدراج، در صورت بي اثر ماندن سنت گرفتارسازي، سنتهاي جاري الهي پيش از فرا رسيدن عذاب يا قيامت است.»
معني منسجم مطلب سوم: آيات اين مطلب در دو فراز بيان شده است: فراز نخست، آيه 46 است. خداي متعالي به رسول خويش (صلي الله عليه و آله و سلم) امر مي کند که قوم خود را نسبت به مسدوديت مجاري ادراکي هشدار دهد (: قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللّهُ سَمْعَكُمْ ...) سپس در مقام تعليل اين هشدار، خطاب به پيامبر عظيم الشأنش (صلي الله عليه و آله و سلم) به اعراض آنان از آيات الهي اشاره مي فرمايد (: انظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ) يعني استمرار آنان در اعراض از آيات الهي، سبب مسدوديت مجاري ادراکيشان خواهد شد و هيچ خدايي هم جز خدا نيست که بتواند مانع اين کيفر شود؛ چنانکه مشخص است تنها آيه اين فراز، هشدار به مسدوديت مجاري ادراکي به خاطر اعراض از آيات الهي دانسته شد. گزينه ديگر درباره اين آيه آن است که به عنوان استدلال فطري بر توحيد قلمداد شود. اين گزينه از توجه به عبارت «مَّنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللّهِ يَأْتِيكُم بِه» ناشي مي شود، اما قابل قبول نيست، زيرا در اين صورت تناسب صدر و ميان آيه شفاف خواهد بود. در نتيجه بهتر است که عبارت مذکور در جايگاه بيان اقتدار و اختيار مطلق و بي منازع خداي سبحان در مسدود کردن مجاري ادراکي معني شود؛ فراز دوم، آيه 47 است. خداي سبحان در اين آيه در ادامه هشدار آيه قبل، رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) را فرمان مي دهد که قوم مکذب آيات الهي را به فرا رسيدن عذاب خدا و هلاکت ظالمان وعيد دهد (: قُلْ أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ ...)؛ بدين ترتيب عنوان متناسب براي معني منسجم اين مطلب عبارت است از: «هشدار و تهديد مکذبان آيات الهي به مسدوديت کيفري مجاري ادراکي و فرا رسيدن عذاب الهي براي نابودن کردن ظالمان؛ از زبان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)»
معني منسجم مطلب چهارم: آيات اين مطلب در دو فراز بيان شده است. فراز نخست، آيات 48 و 49 است. خداي متعالي در اين آيات هدف از ارسال رسل را بشارت دادن و انذار کردن دانسته (: وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ) و پيرو اين مطلب، مخاطبان ايشان را به دو گروه تقسيم کرده و بشارت و انذار متناسب با هر گروه را بيان فرموده است: اهل ايمان و اصلاح که خوف و حزني براي ايشان نيست و اهل تکذيب و فسق که گرفتار عذاب مي شوند (: فمن آمن و أصلح ... و الّذين کذبوا بآياتنا ...)؛ فراز دوم، آيه 50 است که همين محتوا را با بياني ويژه و متناسب با زمان، بر پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) تطبيق داده است. ابتدا از ايشان مي خواهد که خطاب به قوم خويش، سمت هايي مانند خزانه داري خدا، علم غيب و ملک بودن را از خود نفي کرده و جايگاه خود را به عنوان فردي که بر او وحي مي شود و او تابع وحي است ترسيم کند (: قل لا أقول لکم ...) و سپس با طرح سؤالي، قوم خود را به تفکر در انتخاب مسير دعوت کند (: قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ ...) اگر کورند، راه تکذيب را مي روند و اگر بصيرند، تابع وحي و رسالت شوند. بنابراين عنوان متناسب با معني منسجم اين مطلب عبارت است از: «تبيين جايگاه رسالت تبشيري و انذاري رسولان و تقسيم مردم در قبال رسالت ايشان به دو گروه مؤمن و مکذب؛ و تطبيق اين محتوا بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و قوم ايشان»
برآيند سه مطلب نخست، روشن است: ظهور حقانيت توحيد و پوچي شرک به هنگام فرا رسيدن عذاب يا قيامت حتمي است، اما اين امر پس از ارسال رسل و جريان سنتهايي مانند ابتلا به بأساء و ضراء و استدراج اتفاق مي افتد و سبب هلاکت ظالمان مي گردد و امروز قوم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به خاطر استمرار در اعراض از آيات الهي در معرض کري، کوري و نفهمي کيفري و در شرف عذاب الهي نابود کننده ظالمان قرار گرفته اند؛ مطلب چهارم به تبيين جايگاه رسولان در فرآيند پيش گفته مي پردازد. اين مطلب مي فهماند که جايگاه رسولان تنها تبشير و انذار امتها براي نيل به حقيقت توحيد است (نه بيش از اين) و پس از آمدن چنين رسولاني، اين امتها هستند که اگر ايمان بياورند و خود را اصلاح کنند، از حزن و خوفِ (عذاب يا قيامت) امان يافته اند و اگر آيات خدا را تکذيب کنند، به جرم فسقشان گرفتار عذاب او مي شوند. رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و قوم ايشان نيز از اين قاعده مستثني نيستند. آن حضرت، تنها طريق وحي است و مصداق توقعات بيجاي قومش نيست، پس اين قوم، به جاي تکذيب او، بايد به تفکر در تفاوت کور و بينا پرداخته و ر اه خود را درست انتخاب کند؛ از انضمام مطلب چهارم با مجموع سه مطلب نخست، مي توان نتيجه گرفت که قوم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در برخورد با رسولشان، گرفتار توقعات بيجا از او شده و به همين دليل به اعراض از آيات روشن الهي پرداخته است و باز به همين دليل در معرض گرفتاري به مسدوديت مجاري ادراکي و در شرف وقوع در عذاب است. بر اين اساس بار ديگر به بازخواني تطبيقي اين کلام در خطاب به قوم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پرداخته مي شود:
1. با فرا رسيدن عذاب يا قيامت، حقانيت توحيد و پوچي شرک آشکار خواهد شد.
2. خدا بر طبق سنت جاري در امم پيشين، رسولي را به سوي امت فرستاده تا پيش از فرا رسيدن عذاب، آنان را به حقيقت توحيد رهنمون گردد.
3. اين امت بدون توجه به جايگاه تبشير و انذاري رسولان، از رسول خود توقعاتي بيجا دارد، از اين رو به تکذيب آيات الهي پرداخته و در نتيجه در معرض سنتهاي بعدي قرار گرفته و اينک در شرف مسدوديت کيفري مجاري ادراکي و عذاب الهي قرار گرفته است.
بر اين اساس عنوان متناسب با غرض اين کلام عبارت است از:
«هشدار به اينکه امت، با توقعات بيجا از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و تکذيب آيات الهي، از رهنمون شدن به حقيقت توحيد، پيش از فرا رسيدن عذاب يا قيامت محروم مي شود و در نتيجه با گرفتاري به عذاب دنيا يا آخرت، از حقانيت توحيد و پوچي شرک آگاه خواهد شد.»
3-2-1- کلام 3. آيات 51 تا 55
گسست کلام 3 از کلام 2:
آيه 51 سرآغاز مجموعه اي از آيات در راستاي برخورد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با مؤمنان به آيات الهي است و روشن است که اين سيري نو و خارج از سياق آيات قبل است.وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يخَافُونَ أَنْ يحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ لَيسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِي وَلَا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يتَّقُونَ«51» وَلَا تَطْرُدِ الَّذِينَ يدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِي يرِيدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَيكَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِكَ عَلَيهِمْ مِنْ شَيءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ«52» وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيهِمْ مِنْ بَينِنَا أَلَيسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ«53» وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يؤْمِنُونَ بِآياتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْكُمْ سُوءًا بِجَهَالَةٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ«54» وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَلِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ«55»
پيوستگي آيات کلام 3:
اين کلام داراي سه مطلب است: مطلب نخست، آيه 51 و فرمان به انذار است؛ مطلب دوم، آيات 52 و 53 و نهي از طرد خداباوران است؛ و مطلب سوم، آيات 54 و 55 و فرمان به پذيرش مبشرانه مؤمنان به آيات است. مطلب نخست، تنها يک آيه است و اتصال سياقي آيات درون مطلب دوم روشن است، از اين رو در ادامه اتصال سياقي آيات درون مطلب سوم و ارتباط سياقي مطالب تبيين مي شود:اتصال سياقي آيات درون مطلب سوم: «کذلک» در ابتداي آيه 55 به «أنه من عمل منکم ... غفور رحيم» در آيه 54 اشاره دارد. توضيح اين مسئله در مباحث مربوط به غرض خواهد آمد. إن شاء الله تعالي.
ارتباط سياقي مطالب: هر سه مطلب، بيان فراميني از جانب خدا به پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره انجام وظيفه خطير رسالت است. توضيح اين امر نيز در مباحث بعدي خواهد بود. إن شاء الله تعالي.
غرض کلام 3:
معاني منسجم مطالب اين کلام بدين شرح است:معني منسجم مطلب نخست: تنها آيه اين مطلب پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) را به انذار کساني دعوت کرده است که از محشور شدن در پيشگاه پروردگارشان مي ترسند، زيرا مي دانند که جز او سرپرست و شفيعي ندارند و غايت اين انذار را اميد تقوا پيشه کردن آنان دانسته است (: وَأَنذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَن يُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ ...) براي دستيابي به معني منسجم اين مطلب بايد به دو سؤال درباره آن پاسخ داد:
1. مرجع ضمير «ه» در عبارت «أنذر به» چيست؟ دو گزينه در اين باره مطرح است:
1. محتواي کلام قبل، يعني عذاب الهي يا قيامت، که حقانيت توحيد و پوچي شرک را آشکار خواهد کرد (: قُلْ أَرَأَيْتُكُم إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السَّاعَةُ أَغَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ ...)
2. قرآن
باتوجه به قابليت محتواي کلام قبل براي مرجعيت اين ضمير، نوبت به تصور مرجع ضمير انتزاعي نمي رسد، بنابراين منظور از «أنذر به» آن است که با هشدار و تهديد کلام قبل به انذار بپرداز ... به اين اميد که تقوا پيشه کنند، يعني به حقيقت توحيد رهنمون شوند و دست از شرک بردارند و تنها خدا را بخوانند.2. منظور از اختصاص دادن فرمان انذار به کساني که از حشر در پيشگاه پروردگارشان مي ترسند، چيست؟ پاسخ: مقصود، بيان اين واقعيت است که انذار تو تنها در اين دسته از افراد اثر مي گذارد، يعني فقط ايشان انذار تو را مي پذيرند. منظور اين نيست که ديگران را انذار نکن، چون لازمه اين برداشت آن است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، قبل از انذار، افراد را شناسايي کنند تا ببينند چه کس از حشر مي ترسد و چه کس نمي ترسد و سپس گروه اول را جدا کرده و انذارشان کند و از انذار گروه دوم سرباز زند. روشن است که اين معني قابل قبول نيست.
بر اين اساس عنوان متناسب با معني منسجم اين مطلب، عبارت است از: «فرمان خدا به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) براي انذار در راستاي پذيرش توحيد، به اين اميد که حشر پروايان تقوا پيشه کنند و توحيد را بپذيرند و دست از شرک بردارند.»
معني منسجم مطلب دوم: خداي متعالي در اين مطلب، رسول معظمش (صلي الله عليه و آله و سلم) را از طرد کردن انسانهاي خداخوان خداخواه (موحد) نهي مي فرمايد (: وَلاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُم ...) و در تعليل اين نهي مي فرمايد که حساب آنان بر تو نيست، همانطور که حساب ايشان بر تو نيست، بنابراين تو دليلي براي طرد آنان نداري و با طرد ايشان از ظالمان مي شوي (: ما عليک من حسابهم ...)؛ آيه بعد، مبين فضاي نزول اين آيه است. براساس اين آيه، مؤمنان از اقشار و گروه هايي بودند که همراهي با آنان يا ورود به جرگه ايشان بر مشرکان گران مي آمد و تاب آن را نداشتند. در صورت عدم راهنمايي خداي سبحان، عشق پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به هدايت انسانها به ضميمه اين شرايط مي توانست زمينه کم توجهي به مؤمنان از جانب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را فراهم آورد. اما خداي متعالي پس از نهي آيه قبل، اين فضا را با بياني متين در هم مي شکند و مي فرمايد اختلاف مشهود طبقاتي بين گروه مؤمن و مشرک براي آزمايش مشرکان است و فلسفه منت گذاري خدا بر گروه مؤمنان فقير، علم او به شاکر بودن آنان است. يعني معيار برتري بخشي خدا، شاکر بودن است، نه فقير يا غني بودن؛ گفتني است از بين دو آيه اين مطلب، آيه دوم، مبين فضا و متمم آيه نخست است، در نتيجه معني منسجم اين مطلب با محوريت آيه نخست آن تشخيص داده مي شود: «فرمان خدا به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) براي حفظ موحدان در دايره ايماني و طرد نکردن آنان به خاطر فشار ناشي از تصورات باطل مشرکان»
معني منسجم مطلب سوم: اين مطلب نيز فرماني از جانب خداي سبحان به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) است: و چون کساني که به آيات ما ايمان مي آورند نزد تو آيند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته، که هرکس از شما به ناداني عمل بدي کند آن گاه بعد از آن توبه کند و به اصلاح (کار خود) پردازد، بي ترديد خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است (: وَإِذَا جَاءكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا...) براي فهم معني اين آيه، لازم است به تفاوت «يؤمنون» با «آمنوا» توجه شود. در اين آيه، کلمه نخست به کار رفته و معني آن مربوط به زمان حال و آينده است، برخلاف کلمه دوم که معني آن مربوط به گذشته است. در نتيجه، مراد اين آيه، تبيين وظيفه تبشيري رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به کساني است که هم اينک به آيات الهي ايمان مي آورند و يا در آينده ايمان خواهند آورد و به ديگر بيان مقصود، بيان وظيفه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به لزوم پذيرش گروه و مبشرانه تازه مسلمانان است؛ گفتني است که آيه دوم اين مطلب، ناظر به بشارت مطرح شده در آيه نخست آن است. يعني خداي متعالي از باز بودن راه توبه از اعمال زشت ناشي از جهالت سخن فرموده و اين مصداق تفصيل آيات است و يکي از حکمتهاي آن روشن شدن راه مجرمان است، تا مؤمنان با ترک توبه گرفتار آن نشوند (: و کذلک نفصل الآيات و ...)؛ در اين مطلب نيز آيه دوم، تابع آيه نخست است و معني منسجم مطلب با محوريت اولين آيه آن تشخيص داده مي شود: «فرمان خدا به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش گرم و مبشرانه تازه گروندگان به آيات توحيد»
روشن شد که مطالب سه گانه اين کلام، فراميني از جانب خداي متعالي به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است. مطلب نخست، فرمان خدا به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) براي انذار در راستاي پذيرش توحيد، به اين اميد که حشر پروايان تقوا پيشه کنند و توحيد را بپذيرند و دست از شرک بردارند؛ مطلب دوم، فرمان خداي سبحان به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) براي حفظ موحدان در دايره ايماني و طرد نکردن آنان به خاطر فشار ناشي از تصورات باطل مشرکان؛ و مطلب سوم، فرمان خداي بلند مرتبه به رسولش (صلي الله عليه و آله و سلم) براي پذيرش گرم و مبشرانه تازه گروندگان به آيات توحيد؛ اين سه فرمان جامع وظايف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در قبال افراد قوم خويش است. انذار براي آنان که هنوز به توحيد نگرويده اند. حفظ آنان که به توحيد گرويده اند. پذيرش آنان که به توحيد مي گروند. در نتيجه عنوان متناسب با غرض اين کلام عبارت است از:
«تبيين وظايف پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نسبت به قومش در انجام رسالت دعوت منذرانه و مبشرانه توحيد»
ادامه دارد...
پينوشت:
1- اينکه گفته شد، مخاطبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، مکذبان آيات الهي هستند، با توجه به کلام هاي قبل و آيه 49 در همين کلام است.
منبع مقاله:طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه ي شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388
/م