گفت وگويي با آقاي دکتر کامران ذکاوت، طراح شهري، عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي و يکي از صاحب نظرانِ حوزه ي مسائل شهري
به عنوان سؤال نخست، به نظر شما چه عواملي در شکل گيري فضاهاي خاطره انگيز در شهرها دخالت دارند و وجود چه ويژگي هايي مي تواند يک فضاي شهري را به فضايي خاطره انگيز بدل سازد؟
فضاهاي شهري جهت تبديل شدن به فضاهاي خاطره انگيز لازم است از صفات ذيل برخوردار باشند:- وجود فضاهاي شهري پياده مدار(1) که فرصت حضور مردم و رويدادها را بستر سازي نمايند.
- فضاهاي شهري "سرزنده"(2) که وجود عملکرد و فعاليت و "حس مکان"(3) مشوق حضور مردم و رخدادهاي فرهنگي و اجتماعي باشد.
- فضاهاي شهري "تجسم پذير"(4) که از کيفيت ها و جاذبه هاي بصري و سيماي شهري لازم جهت ايجاد جاذبه براي حضور مردم برخوردار باشند.
چرا حفظ فضاهاي خاطره انگيز در شهرها اهميت دارد؟
شهرها يک "زيست نگار" (اتوبيوگرافي) جمعي از ساکنين آن مي باشند و جاي جاي آن يادآور خاطره ها و رويدادهايي هستند که در زمان هاي مختلف اتفاق افتاده است. به گفته ي دورکهايم(5)" هر جامعه نوعي حس تداوم گذشته را در خود دارد و شهرها با شکل و هويت خود آن را به نمايش مي گذارند". مراسم و جشن هاي موسمي و کارناوال ها و فستيوال ها به عنوان وسيله اي با اهميت جهت تداوم و انتقال خاطره هاي جمعي محسوب مي شوند.
آلدوروسي(6) نيز معتقد است که شهرها خود خاطره جمعي شهروندان محسوب مي گردند؛ خاطره هايي که در پيوند با اشياء و مکان ها شکل گرفته است. نمادها و مونومان هايي که وراي کيفيت هاي کالبدي حاوي خاطره هاي جمعي شهر و شهروندان مي باشند و سبب حفظ و قوام روح و مفهوم شهر هستند.
از ديدگاه هاليواکس (7) خاطره ي جمعي، سوابق و يادمان هاي جمعي شهروندان از رويدادها و وقايع شهر است که در فضاي شهري اتفاق افتاده و در ذهن مردم ثبت گرديده است. پيوندهاي سنتي، عادات، باورها و مراسم مذهبي از عوامل مهم شکل دهي به خاطره هاي جمعي محسوب مي گردند.
هويت شهري موضوعي چند بُعدي است. آيا مي توان تنها به مدد کالبد شهري به خلق هويت دست زد؟
تداوم جشن ها و مراسم نيز بخشي از هويت جوامع هستند، اقوام آسياي شرقي داراي مراسم خياباني متعددي از اين نوع هستند. مانند کارناوال جشنهاي آييني اژدهاي چيني ها، کارناوال ها، تعزيه ها، حتي مراسم ورزشي و اجراي ويژه مراسم المپيک در تداوم هويت جمعي و يا ايجاد آن نقش دارند. ليکن اجراي مراسم خود نيازمند فضا و مکان مناسب جهت ايجاد آن است. اخيراً اجراهاي هنري، بخشي از هويت فضاهاي شهري جهان شده است؛ مانند ميدان لستر(8) لندن و يا ميدان تايمز نيويورک(9).برخي از اين وقايع از نوع مراسم آييني و اعتقادي جامعه است که در شکل و فرم کالبدي آن نيز تأثيرگذار بوده و ريشه ي هويتي به شهر مي دهد. در برخي از شهرهاي کشور خودمان "تکايا" و فضاهاي مرتبط، سازمان فضايي شهر را تحت تأثير خود قرار داده است.
تا چه حد مي توان بين توسعه ي شهري و حفظ فضاهاي خاطره انگيز تعادل برقرار کرد. به عبارتي در چه صورت اهميت توسعه هاي جديد شهري بر حفظ فضاهاي خاطره انگيز مي چربد؟
به نظر من توسعه هاي جديد و حفظ فضاهاي خاطره انگيز با يکديگر در تقابل نيستند. شايد منظور، توجه به فضاهاي شهري خاطره انگيز در مقايسه با فضاهاي شهري نوين باشد. در اين صورت پهنه هاي مرکزي و تاريخي شهرها که بستر شکل گيري فضاهاي خاطره انگيز است، در قالب برقراري نظام عرصه هاي عمومي، داراي اولويت بيشتري نسبت به حوزه هاي توسعه جديد است.آيا خاطره در فضاي شهري امري صرفاً معطوف به کالبد است و با از بين رفتن کالبد، خاطره انگيزي فضا نيز از بين مي رود؟
بديهي است که مهمترين بعد از ادراک محيطي"کالبد" است، اشياء و علائم کالبدي بيشترين تأثير را در باززنده سازي بار خاطره هاي جمعي دارند و اساساً فرد با رؤيت علائم و اطلاعات محيطي، وقايع و رويدادها را به ياد مي آورد. ليکن وجود عملکرد و فعاليت در محيط، بعد ديگري از"حس مکان" را تشکيل مي دهد که مي تواند بار خاطره اي داشته باشد. به طور مثال فعاليت هايي نظير "اجراي هنري" در "فضاي شهري" و يا سرزندگي محيط و يا تکرار متفاوت رويدادها، مراسم و جشن ها، جملگي پديده هايي مي باشند که مي توانند خاطرات گذشته فضاي شهري را براي فردا حيا نمايند.به نظر شما خاطره انگيزي فضاي شهري صرفاً امري معطوف به گذشته و بناهاي تاريخي است يا مي توان در زمان حال نيز به خلق چنين فضاهايي اقدام کرد؟
قدر مسلم عناصر تاريخي يادواره هاي مهمي از رويدادهاي گذشته مي باشند، چرا که به لحاظ عمر طولاني، وقايع بيشماري را شاهد بوده و در آرشيو خاطره ي خود ثبت کرده اند. ليکن عناصر معماري معاصر و هرگونه بازسازي از يادواره معاصر مانند بازسازي يادواره برج هاي دو قلو نيويورک که خود نيز از عناصر معماري معاصر است يادآور خاطره يازدهم سپتامبر مي باشد. به نظر مي رسد خاطره همواره مبتني بر رويداد است. حال اگر رويدادي که در يک زمان "خوب" ارزيابي شده است، در زمان ديگري بدل به رويدادي "منفي" شود، باز هم فضايي که آن رويداد در آن اتفاق افتاده واجد ارزش خواهد بود؟از منظر "ميزتال"(10) احترام به خاطره هاي جمعي گذشته از شهر و مکان نوعي تمدن و فرهنگ است، حتي اگر با ديدگاه هاي حاضر متفاوت باشد. احترام به گذشته شهر و اعتقادات و فرهنگ ساکنين گذشته شهر به نوعي دموکراسي تلقي مي گردد که حتي مي تواند شامل احترام به نام گذشته مکان شهري نيز باشد که در اذهان يادآور رخدادهاي اجتماعي و دوران شکل گيري مکان است.
چگونه يک فضاي شهري مي تواند ويژگي خاطره انگيزي خود را در ميان نسل هاي مختلف حفظ کند؟
خاطره و مکان ها از چند طريق مي تواند تداوم حضور نمادهايي که معرف وقايع مهم و تاريخي و يا حتي نقش و جايگاه آن باشد در اين خصوص مؤثر است. به طور مثال يک مکان در گذشته دروازه ورودي شهر بوده و حضور نمادهاي خاص اين مهم يادآور آن است. همچنين، حفظ و تداوم هويت کالبدي و عملکردي مکان مي تواند عامل تداوم بار خاطره اي شود.به نظر شما، ملتي که فضاهاي خاطره انگيز را در شهرهايشان از ياد مي برند و به آساني تخريب مي کنند به دنبال چه چيزي هستند؟ چه عواملي مي تواند به ايجاد چنين تفکري در يک جامعه منجر شود؟
خاطره شويي به نوع اقتدارگرايي در محو فرهنگ گذشته و بر نهاد فرهنگ نوين مورد نظر، بخشي از رويدادهاي يک جامعه است. ترس از احياي باورهاي گذشته، انگيزه چنين رويکردهايي است. تغيير نام مکان ها نيز خود نوعي از اين اقدامات است.نگرش مديريت شهري و شهروندان تهران را در نسبت به فضاهاي خاطره انگيز اين شهر چگونه ارزيابي مي کنيد؟
آيا مي توان تهران را شهري ناميد که خاطره هاي خود را مي بلعد؟متأسفانه شهر تهران به لحاظ فقدان عرصه هاي عمومي پياده رهوار داراي فضاها و مکان هاي محدود با خاطره هاي جمعي است. ليکن به لحاظ فقدان درايت کافي مديريت عمران شهري، فضاهايي مانند خيابان لاله زار، دروازه دولت و... تبديل به فضاهاي ترافيکي شده و يا به لحاظ عملکردهاي جديد کنترل شده مانند بازار لوازم برقي، بار خاطره اي آن در حال "اضمحلال" است. همان گونه که ذکر گرديد در حال بلعيدن خاطره هاي گذشته است. ليکن مردم دروازه دولت و دروازه شميران و ميدان مخبرالدوله را به ياد دارند و بين خود حفظ مي کند.
نگرش فانتزي و روبنايي به موضوع حفاظت از فضاهاي خاطره انگيز را چگونه ارزيابي مي کنيد؟ به نظر شما مردم تهران در حال حاضر تا چه حد با فضاهاي خاطره انگيز شهرستان آشنا هستند و اين شناخت چه تأثيري در حفظ اين فضاها دارد؟
"بوير" (11) حفظ و تداوم خاطره هاي جمعي را در شهر همچون دميدن روح به کالبد اشيا مي انگارد و با مقايسه کالبد شهر با اشياي معرفي شده در موزه ها معتقد است که اشيا و المان هاي تاريخي از بستر زماني و فضايي اصلي شان جداشده، در يک فضا و زمان متفاوت در معرض نمايش قرار مي گيرند. ليکن خاطره هاي جمعي با تجارب زنده در پيوند هستند و اشاره مي کند تا زماني که خاطره در ميان تجربه جمعي يک گروه زنده است نيازي به نوشتن و ثبت آن به عنوان يک قصه رسمي وجود ندارد. ليکن هنگامي که ميان رويداد گذشته و به خاطر آوردن آن در زمان کنوني به وجود آيد، تاريخ به طور تصنعي آن را باز توليد مي نمايد. که در واقع چنين بازتوليد تاريخي خالي از محتواي معنايي مي باشد.هرگونه پرداخت به يادآوري خاطرات جمعي، کمک به تداوم آن است و مانع فراموشي مي شود. متأسفانه نسل جديد، به لحاظ نبود نمادها و عناصر يادواره اي در فضاهاي شهري، با گذشته ي خود غريبه است و تنها گاهي اوقات نام مکان ها مانند دروازه دولت، کنجکاوي آنها را در خصوص گذشته آن بر مي انگيزد.
جهت تداوم خاطره هاي جمعي به نسل هاي جديد ضروري است مکان هاي هويت مند شهر، مانند خيابان ناصرخسرو، لاله زار، توپخانه و... احيا و باز زنده سازي شده و با رويکرد پياده رهواري جهت استفاده هاي روزمره و گذران اوقات قابل بهره برداري شود.
پينوشتها:
1- Walkable
2- Livable, vital
3- Sense of Place
4- Image able
5-Emile Durkheim
6- Aldo Rossi(1982)
7- Halbwacks. M(1980)
8- Leicester Square.
9- Times Square.
10- Misztal , B. (2003).
11- Boyer, M. C. (1994) "The Collective Memory" Cambridge Mass.
فهرست منابع تحقيق:
1- Boyer, M. C. (1994):"The Collective Memery" Cambridge Mass
2- Emile Durkheim Society, "Collective Consciousness and Culture". www. Emile_ Durkheim. com.
3- Halbwacks, M. (1980) , " The collective memory", pp. 50- 52.
4- Halbwacks, M. (1980- 1950),"The collective memory", translated by francis JD JV, Vid Yp, reprinted by harper colophon
5- Misztal, B. (2003), Durkheimon collective memory"
6-Rossi,A(1982), 6- The Architecture of the city, Cambridge, mass: the MIT press
7- Wilson, Robert , 2005, 7- collective memory, group minds and the extended mind thesis
8- William. J. V. Neill. "Memory, Collective Identity and Urban Design: The Future of "Berlin's Palast der Republik.
9- حسيني، مصطفي (1388)، " مديريت خاطره ي جمعي به کمک طراحي شهري".
10- دکتر حبيبي، سيد محسن، "فضاي شهري، حيات واقعه اي و خاطره هاي جمعي"، مجله صفه شماره 16.
شهر، زندگي، زيبايي، ويژه نامه ي خاطره در شهر نشريه ي داخلي سازمان زيباسازي شهر تهران(معاونت برنامه ريزي و توسعه دوره ي اول، شماره ي 3، بهار 1391)
/ج