در اين مبحث سه ديدگاه (1) عمده و مورد توجه وجود دارد:
1. عدم امکان ارتباط و مشاهده؛
2. امکان ارتباط و مشاهده براي افراد گوناگون و تحقّق آن؛
3. امکان ارتباط و تحقّق آن براي خواص.
براي روشن شدن مبحث فوق ابتدا به ذکر « توقيع شريف » و سند آن که مهم ترين دليل براي هر سه طائفه است مي پردازيم و سپس به نقض و ابرام ها پرداخته و در نهايت با ذکر مؤيدّات و شواهد، قول مورد نظر را انتخاب خواهيم نمود.
توقيع شريف
حَدَّثَنا أَبُو محمّد الحَسَنُ بنُ أَحمدَ المُکَتِّبُ قَالَ: کُنتُ بِمَدِينَةِ السَّلامِ فِي السَّنَةِ الَّتِي تُوُفِّيَ فِيهَا الشَّيخُ عَلِيُّ بنُ محمّد السَّمُرِيُّ – قَدَّسَ اللهُ رُوحَهُ – فَحَضَرتُهُ قَبلَ وَفَاتِهِ بِأَيَّامٍ فَأَخرَجَ إِلَي النَّاسِ تَوقِيعاً نُسخَتُهُ:بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ. يَا عَلِيَّ بنَ محمد السَّمُرِيَّ أَعظَمَ اللهُ أَجرَ إِخوَانِکَ فِيکَ فَإِنَّکَ مَيِّتٌ مَا بَينَکَ وَ بَينَ سِتَّةِ أَيَّامٍ، فَاجمَع أَمرَکَ وَ لا تُوصِ إِلَي أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَکَ بَعدَ وَفَاتِکَ، فَقَد وَقَعَتِ الغَيبَةُ الثّانِيّةُ فَلا ظُهُورَ إِلّا بَعدَ إِذنِ اللهِ – عَزَّ وَ جَلَّ – وَ ذَلِکَ بَعدَ طُولِ الأَمَدِ وَ قَسوَةِ القُلُوبِ وَامتِلاءِ الأَرضِ جَوراً، وَ سَيَأتِي شِيعَتي مَن يَدَّعي المُشاهَدَةَ ألا فَمَنِ ادَّعَي المُشاهَدَةَ قَبلَ خُروجِ السُّفيانِيِّ و الصَّيحَةِ فَهُوَ کَذابٌ مُفتَرٍ وَلا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلّا بِاللهِ العَلِيِّ العَظيمِ.
قَالَ: فَنُسَخنَا هَذَا التَّوقِيعَ وَ خَرَجنَا مِن عِندِهِ، فَلَمَّا کَانَ اليَومُ الَّسادِسُ عُدنَا إِلَيهِ وَ هُوَ يَجُودُ بِنَفسِهِ. فَقِيلَ لَهُ: مَن وَصِيُّکَ مِن بَعدِکَ؟ فَقَالَ: لِلهِ أَمرٌ هُوَ بَالِغُهُ. وَ مَضَي – رَضِيَ اللهُ عَنهُ – فَهَذَا آخِرُ کَلامٍ سُمِعَ مِنهُ؛ ابو محمد حسن بن احمد مکتِّب گفت: در سالي که شيخ علي بن محمد سمري – قدّس الله روحه – از دنيا رفت، من در بغداد بودم چند روز پيش از آن به محضر آن بزرگوار رفتم. او توقيعي را براي مردم بيرون آورد که نسخه ي آن چنين است:
به نام خداوند بخشنده ي مهربان
اي علي بن محمد سمري! خداوند اجر برادرانت را در عزا و مصيبت تو بزرگ گرداند. تو ظرف شش روز آينده خواهي مُرد. پس خود را براي مرگ مهيّا ساز و به احدي وصيّت مکن که پس از وفاتت قائم مقام تو گردد که دومين غيبت [غيبت کبري] آغاز شده است و ظهوري نيست مگر بعد از اذن خدا – عزّوجلّ – و آن پس از مدّتي طولاني و قساوت دل ها و پر شدن زمين از جور و ستم است و به زودي کساني نزد شيعيان من آيند و ادعاي مشاهده [رؤيت] کنند. بدانيد هر کس پيش از خروج سفياني و صيحه ي آسماني ادّعاي مشاهده کند، دروغ گو و افترازننده است و نيست توان و نيرويي مگر از جانب خداوند بزرگ.
ابو محمد گفت: از اين توقيع نسخه برداري نموديم و از خدمت علي بن محمد سمري خارج شديم. چون روز ششم فرا رسيد، بازگشتيم و او رادر حال احتضار يافتيم. به او گفته شد: وصيّ شما بعد از شما چه کسي است؟ پاسخ داد: براي خداوند امري است که خود، آن را ابلاغ خواهد کرد.
در آن هنگام درگذشت. اين آخرين کلامي بود که از وي شنيده شد.
اسناد متعدّد توقيع شريف
توقيع شريف فوق را دانشمندان و محدّثان نامي در کتاب هاي ذيل نقل کرده اند و آن را مُسند دانسته اند:1. شيخ صدوق (رحمه الله) در کمال الدين و تمام النعمة (2) (306 – 381 هـ.ق)؛
2. ابوجعفر، محمد حسن طوسي در الغيبة للحجّة (3) (385 – 460 هـ.ق)؛
3. أمين الاسلام در إعلام الوري بأعلام الهُدي (4) (470 – 548 هـ.ق)؛
4. قطب الدين راوندي در الخرائج و الجرائح (5) (وفات 573 هـ.ق)؛
5. سيد بن طاووس در ربيع الشيعة (6) (589 – 664 هـ.ق)؛
6. علي بن عيسي اربلي در کشف الغمّة في معرفة الائمة (7) (وفات 693 هـ.ق)؛
7. علامه ابومنصور، احمد بن علي بن ابي طالب طبرسي در الاحتجاج (8) (قرن ششم)؛
8. علامه سيد علي نجفي در منتخب الانوار المضيئة (9) (وفات 803 هـ.ق)؛
9. محدّث شيخ حرّ عاملي در اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات (10) (وفات 1062 هـ.ق)؛
10. علامه محمد باقر مجلسي در بحارالانوار (11) (1037 – 1110 هـ.ق)؛
11. علامه محمد باقر مجلسي در مرآة العقول (12) (1037 – 1110 هـ.ق).
معمولاً چهره هاي فوق توقيع شريف را صحيح و مسند و معتبر و خبر واحدِ قابل اعتماد دانسته اند که ظنّي الصدور است و عمل به آن مورد توجه برخي از آنان بوده است. از سوي ديگر انواع ديدارها و گفت و گوها، ملاقات ها و تشرّفات زمان غيبت صغري (زمان حيات امام حسن عسکري (عليه السلام) و بعد از آن) را پذيرفته اند، لکن نسبت به ملاقات و تشرّف و ديدار در زمان غيبت کبري سه دسته شده اند و داراي گفتارهاي گوناگوني هستند که به تبيين آن ها مي پردازيم:
ديدگاه هاي سه گانه
پيرو ديدگاه ها نسبت به ديدار و مشاهده حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) سه نوع گفتار و استدلال وجود دارد که دانشمندان ديني، برخي از آن ها را پذيرا شده اند و ما آن ها را ذکر خواهيم کرد:طايفه ي اول: نفي ديدار در غيبت کبري
چهره هايي هم چون محمد بن ابراهيم، معروف به نُعماني، از علماي قرن چهارم و صاحب کتاب الغيبة و ملامحسن فيض کاشاني در کتاب وافي و کاشف الغطاء در رساله ي حقّ المُبين، ديدار در زمان غيبت کبري را منتفي دانسته و به « توقيع شريف » استدلال کرده اند.شيخ طوسي و شيخ مفيد – رحمهما الله – توقيع شريف را معتبر دانسته و مدّعيان رؤيت و مشاهده را تکذيب نموده اند و با بيان توقيع، مانع مدّعيان بازي گري شده اند که بدين وسيله براي خويش ناني و آبي را تصور کرده اند و يا منحرف گشته اند و عقايد اصيل مهدويت را به بازي انگاشته اند و جمعي را هم فريب داده اند. البته موضع گيري آنان صحيح بوده و راه درستي را در آن عصر طي کرده اند؛ همانند آن چه را که شيخ صدوق و شيخ طوسي به امثال ابوبکر بغدادي گفتند و نيز ابوالقاسم، جعفر بن محمد بن قولويه در پاسخ ابوبکر بغدادي نوشته است: لأنّ عندنا أنّ کُلّ من ادّعي الأمر بعدَ السَمري فهو کافرٌ منمسٌ ضالٌّ مُضلٌّ؛ زيرا در نزد ما شيعيان، بعد از مرگ سمري (نايب چهارم)، هر کس ادّعاي نيابت خاصه يعني ديدار، ارتباط و وکالت کند، او کافر و فاسد و گمراه و گمراه کننده است. (13)
اين عدّه از علما و محدّثان بدون هيچ گونه ترديدي در سند توقيع، آن را از « صاحب الامر » نقل کرده و سند و دلالت را حتمي و تمام دانسته اند؛ گويا اتّفاق لفظي و محتوايي را پيدا کرده اند. اينان براي گفتار خويش از روايات، مؤيداتي را آورده اند که برخي از آن را در ذيل نقل مي کنيم:
• امام صادق (عليه السلام) از جدّش، امير مؤمنان، علي (عليه السلام) نقل کرد که فرمود:
وَ لَو خَلَتِ الأرضُ سَاعَةً وَاحِدَةً مِن حُجَّةٍ لِلهِ لَسَاخَت بِأَهلِهَا وَ لَکِنَّ الحُجَّةَ يَعرِفُ النَّاسَ وَلا يَعرِفُونَهُ کَمَا کَانَ يُوسُفُ يَعرِفُ النَّاسَ وَ هُم لَهُ مُنکِرُونَ؛ (14) و اگر زمين يک ساعت از حجّت الهي خالي باشد، ساکنان خود را فرو مي برد. حجّت مردم را مي شناسد ولي مردم او را نمي شناسند؛ همان گونه که يوسف، مردم را مي شناخت و آنان او را نمي شناختند.
• امير مؤمنان علي بن ابي طالب (عليه السلام) فرمود:
فَوَ رَبِّ عَلِيٍّ إِنَّ حُجَّتَهَا عَلَيهَا قَائِمَةٌ، مَاشِيَةٌ فِي طُرُقِهَا، دَاخِلَةٌ فِي دُورِهَا وَ قُصُورِهَا، جَوَّالَةٌ فِي شَرقِ هذِهِ الأَرضِ وَ غَربِهَا، تَسمَعُ الکَلامَ وَ تُسَلِّمُ عَلَي الجَمَاعَةِ، تَرَي وَلا تُرَي إِلَي الوَقتِ وَ الوَعدِ وَ نِدَاءِ المُنَادِيِ مِنَ السَّمَاءِ ألا ذَلِکَ يَومٌ فِيهِ سُرُورُ وُلدٍ عَلِيٍّ وَ شِيعَتِه؛ (15) پس سوگند به پروردگار علي [بن ابي طالب]، حجّت حق بر زمين پابرجاست. در راه ها حرکت مي کند. در خانه و ساختمان ها وارد مي شود و در شرق و غرب زمين تردّد و رفت و آمد مي کند. سخن مردم را مي شنود و بر توده ي مردم سلام مي کند. او آن ها را مي بيند ولکن ديده نمي شود تا زمان خاص ظهور و وعده ي الهي و نداي آسماني فرا رسد. هان آن روز، روز شادي فرزندان علي و شيعيان اوست.
• امام هشتم، علي بن موسي الرضا (عليه السلام) فرمود:
لا يُرَي جِسمُهُ وَلا يُمَسَّي اسمُهُ؛ (16) امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ديده نمي شود و نامش [م، ح، م، د] برده نمي شود.
چند نکته ي مهم
1. در توقيع شريف، جمله ي « فَمَن يَدّعي بعده... » معنايش چنين است: کسي که ادعاي نيابت خاص کند و همانند آنان هر گاه اراده کند، قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را ببيند و زيارت کند و مطالب خويش را با او در ميان بگذارد، نادرست است و وظيفه ي ديگران تکذيب اوست و بايد او را دروغ گو و مفتري دانست، اما کسي که ادّعايي نکند و يا داستاني از عنايت انجام شده را در آخر عمرش از وي بشنوند که بعد از مرگش نقل شده تا اين معتقد و انديشه را زنده نگه دارند، آيا مشمول توقيع شريف مي شود؟!توقيع شريف مي خواهد جلوي انحراف و يا کج روي افراد و يا گروه خاصّي را براي هميشه بگيرد.
2. روايات « عدم رؤيت » بر معناي عمومي آن حمل مي شود؛ يعني ناشناخته ماندن در نزد عامّه ي مردم به نحوي که هر کسي وي را ببيند، نمي شناسد.
3. در رواياتِ دربردارنده ي تشبيه به يوسف (عليه السلام)، صدها نکات باريک تر از مو وجود دارد که به طور مسلّم برخي از آن ها کشف شده است و برخي هم در آينده روشن مي شود. حضرت يوسف (عليه السلام)، مدّت زماني ناشناخته بود و پس از گذشت زمان، برخي از برادران و پدر و ديگر افراد به حضور وي رسيدند و با او ارتباط برقرار کردند. نيازمندي هاي خويش را با او در ميان گذاشتند و ساعت ها با او خلوت کردندو اسرار را شنيدند. سپس به ديار خويش بازگشتند و يا در نزد او ماندند ولکن به ديگران اظهار نکردند و هويت او را در جمع برملا ننمودند که اين خود به مصالح آنان و همه ي مردم بود.
طايفه ي دوم: امکان ارتباط و وقوع آن براي عموم
برخي از محدّثان و فقها و دانشمندان علوم ديني بر اين باور هستند که ارتباط با امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) براي افراد مختلف در غيبت کبري ميسّر است و عدّه ي زيادي توفيق تشرّف پيدا کرده اند و آن را براي ديگران بازگو نموده اند. اينان براي نظر خويش ادلّه اي را بيان داشته اند که آن را بازگو مي کنيم:1. توقيع شريف را که توسط علي بن محمد سمري نقل شده است، خبر واحد و مُرسَل دانسته و آن را ضعيف شمرده اند و تصريح کرده اند که اين روايت « مُعرض عنه » است و بسياري بدان عمل نکرده اند و از آن اعراض جسته اند. اينان بسياري از تشرّفات، ملاقات ها و مشاهده ها را پذيرفته اند و در نزد خود جايي براي مانعيت توقيع فوق قائل نشده اند و مي گويند تواتر ضمني احاديث و حکايات منقوله، مُحرز است و هزاران روايت، تشويق به تشرّف مي کند و شوق ديدار را زنده مي نمايد. پس تواني براي معارضه ي توقيع علي بن محمد سمري (رحمه الله) باقي نمي ماند و نه تنها ارتباط و مشاهده ممکن هست، بلکه تحقّق پيدا کرده است و مؤيدهاي فراواني وجود دارد.
2. چنان چه در استدلال خود کوتاه بياييم و توقيع شريف را مرسل ندانيم و آن را خبري واحد و مستند و صحيح فرض کنيم، اين توقيع ناظر به جلوگيري از يک حرکت انحرافي است که در عصر غيبت صغري در زمان تصدّي نيابت نائب چهارم، محمد بن علي سمري به وجود آمده بود، زيرا برخي براي رسيدن به مطامع دنيوي خويش و اميال شيطاني خود از موضوع برقراري ارتباط و رؤيت ادعايي و دل خواه که مربوط به نوّاب أربعه بوده سوء استفاده کردند و خود چنين ادعايي داشتند که در پي اين حرکت، عده اي را فريفته و منحرف نمودند و مدعيان نيز به شهرت و اموال زيادي دست رسي پيدا کردند؛ همانند احمد بن هلال کرخي و محمد بن نضير نميري فهري و... .
پس توقيع فوق ناظر بر شأن نزول خود است و عموميت و شمولي را که امثال کاشف الغطاء (رحمه الله) و ملامحسن فيض کاشاني (رحمه الله) و محمد بن ابراهيم بن جعفر الکاتب النعماني (رحمه الله) ادعا کرده اند، ندارد به تعبيري ديگر: « قضية في واقعة » است؛ حکمي که در زمان خاص انجام شده و دوره اش به اتمام رسيده است.
3. آن چه در توقيع شريف مطرح است، طرد مدّعي رؤيت و مشاهده ي اختياري است. در حالي که آن چه را در حکايات منقوله و تشرّفات، انجام شده و يا نقل گرديده است از سوي افراد زاهد و بي ادّعا و عارفي است که ساليان سال آن را مخفي داشته اند و تلاش کرده اند تا وقتي زنده اند پيش کسي اظهار نشود و برخي هم که آن را در آخرين لحظات عمر بيان داشته اند از باب (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ) بوده است، زيرا حضرت ولي عصر – ارواحنا لمَقدمه الفداء – از بزرگ ترين مصاديق نعمت هاي الهي است که ديدارش نصيب هر کس نمي گردد.
4. بسياري از بزرگان بر اين باورند که مانعِ ديدن حجّت خدا و چهاردهمين معصوم پاک الهي، اعمال خلاف شرعي است که از افراد سر مي زند و آنان را آلوده و ناپاک مي کند و الّا چنان چه طهارت بر نفس و اعضا و جوارح حاکم شود، هر يک از افراد، امکان دست رسي به امام خويش را پيدا مي کنند؛ همان طور که در ضرب المثل ها آمده است: « گر گدا کاهل بُوَد تقصير صاحب خانه چيست؟! »
مرحوم علامه سيد مرتضي علم الهُدي (رحمه الله) در پاسخ به اين اشکال که امام غايب که وقتي هيچ کس از مردم به وي دست رسي نداشته باشد چه فايده اي دارد و تفاوت بود و نبودش چه خواهد بود، گفته است:
1. قلنا: أوّل ما نقرّ له إنّا غير قاطعين علي أنّ الإمام (عليه السلام) لا يصل إليه أحد و لايلقاه بشر فهذا أمر غير معلوم و لا سبيل إلي القطع إليه؛ نخستين چيزي را که بدان اعتراف مي نماييم اين است که ما قطع نداريم که هيچ کس به خدمت امام نرسد و هيچ بشري او را ملاقات نکند. اين امر مشخص نيست و راهي براي به دست آوردن قطعيت آن وجود ندارد.
2. نحن نجوّز أن يصل إليه کثير من أوليائه و القائلين بإمامته فينتفعون به...؛ ما جايز مي دانيم گروه زيادي از اولياي خدا و معتقدان به امامت ايشان [حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)] به محضرشان شرفياب شوند و بهره مند گردند.
3. لسنا نقطع علي أنّ الإمام لايظهر لبعض أوليائه و شيعته بل يجوز ذلک و يجوز أيضاً أن لايکون ظاهراً لأحدٍ منهم و ليس يعرف کلّ واحد منّا إلّا حال نفسه فأمّا حال غيره، فغير معلوم له و لأجل تجويزنا أن لايظهر لبعضهم أو لجميعهم ما ذکرنا العلّة المانعة من ظهور؛ ما قطع نداريم امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بر برخي از شيعيان خود ظاهر نشود، بلکه اين جايز است و نيز جايز خواهد بود که بر هيچ يک از آنان ظاهر نگردد. هيچ کس از ما نمي داند مگر حال معنوي خود را، اما حالات ديگران براي او معلوم نيست. همين علت ظاهر نشدن بر برخي و يا تمام شيعيانمان، علت عدم ظهور است که ذکر کرديم! (17)
شيخ طوسي (رحمه الله) نوشته است:
إنّا أوّلاً لا نقطع علي استتاره عن جميع أوليائه بل يجوز أن يظهر لأکثرهم و لا يعلم کلّ إنسان إلّا حال نفسه فإن کان ظاهراً له فعلّته مزاحة و إن لم يکن ظاهراً له علم إنّه إنّما لم يظهر له لأمر يرجع إليه و إن لم يعلمه مفصّلاً لتقصير من جهته؛ ما قطع نداريم که حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از تمام اوليا و دوستان خود پنهان باشد، بلکه جايز است که براي بيشتر آنان ظاهر گردد و هيچ کسي نمي داند مگر حال معنوي خويش را. پس اگر بر کسي ظاهر شود، علت نهان بودن زايل گرديده است و اگر ظاهر نشود مي داند که براي اعمال وي ظاهر نشده است؛ به خاطر اشکالي که به وي باز مي گردد، گرچه به تفصيل نداند که تقصيرش چه بوده است. (18)
نکته ي مهم
آن چه طائفه ي دوم و بزرگاني هم چون علامه سيد مرتضي علم الهدي و شيخ الطائفه، شيخ طوسي (رحمه الله) مطرح کرده اند، از اعماق جان خودشان سخن گفته اند و درست فرموده اند که گناه، حجاب رؤيت قائم آل محمد (عجل الله تعالي فرجه الشريف) خواهد شد و در عالم امکان نمي شود به عدم امکان رؤيت قطع پيدا کرد، لکن بايد توجه داشت تا راهي براي سودجويان و منحرفان باز نشود و هر کس نتواند ادّعاي ارتباط و رؤيت نمايد؛ همان گونه که امروز در کنار و گوشه ي جهان نمونه هاي فراواني به چشم مي خورد که جلوي اين شيّادان و افراد ساده لوحي را که دنبالشان حرکت مي کنند به سختي مي توان گرفت. پس تالي فاسد اين گونه سخن گفتن براي مجامع عمومي زياد است؛ گرچه در مجمع خواص و متديّنان و علاقه مندان به آن مجامع عمومي زياد است؛ گرچه در مجمع خواص و متديّنان و علاقه مندان به آن حضرت و انسان هاي شايسته، مطالبي مستدل و مطابق با مقتضاي حال آنان هست.علامه فقيه و مفسّر عالي مقدار، فيض کاشاني – رضوان الله عليه – عشق دروني و معتقدات خود را با امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) چنين ابراز مي دارد و آن را با شعر جلوه مي دهد:
گفتم که روي خوبت، از من چرا نهان است؟ * * * گفتا تو خود حجابي، ورنه رخم عيان است!
گفتم که از که پرسم، جانا نشان کويت؟ * * * گفتا نشان چه پرسي، آن کوي بي نشان است !
گفتم مرا غم تو، خوش تر ز شادماني * * * گفتا که در ره ما، غم نيز شادمان است!
گفتم که سوخت جانم، از آتش نهانم * * * گفت آن که سوخت او را، کي ناله يا فغان است!
گفتم فراق تا کي؟ گفتا که تا تو هستي * * * گفتم نفس همين است گفتا سخن همان است!
گفتم که حاجتي هست، گفتا بخواه از ما * * * گفتم غمم بيفزا، گفتا که رايگان است!
گفتم زِ فيض بپذير، اين نيمه جان که دارد * * * گفتا نگاه دارش، غم خانه تو جان است! (19)
طايفه ي سوم: امکان ارتباط و تحقّق آن براي خواص
اين گروه، توقيع شريف را پذيرفته اند و آن را خبر واحد مستند مي دانند و در موارد خاص که منحرفاني ادعاي ارتباط کنند و بخواهد تشکيلاتي هم چون نوّاب أربعه راه بيندازند جلوي آنان مي ايستند و به توقيع شريف استدلال مي کنند و بر مدعيان، عنوان « کذّاب و مُفتر » را تطبيق مي دهند.اينان توقيع شريف علي بن محمد سمري را مُعرضٌ عنه نمي دانند، بلکه معتقدند در جاي خود بزرگان و علماي شيعه بدان عمل کرده اند و به عبارت روشن تر، توقيع شريف شأن نزول دارد و هر جا همانند عصر غيبت صغري پيش آمد بايد با آن معيار، جلوي منحرفان و سودجويان گرفته شود و به حديث شريف که خبر واحد مُسند است، استناد گردد و فراموش نشود که صدور اين توقيع از سوي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) « قضية في واقعة » است، زيرا روايات مشوّقه به ديدار امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از سوي پيامبر و امامان معصوم (عليهم السلام) منقوله از عامه و خاصه، فراوان است و تواتر ضمني و معنوي آن ثابت مي گردد. او در ميان مردم زندگي مي کند و چنان چه نباشد زمين اهل خود را فرو مي برد. او همانند خورشيد جهان تاب پشت ابرهاي باران زا (سحاب) است که مردم از سحاب بهره مي برند و لکن گاه گاه خود را به برخي نشان مي دهد و پيام مي رساند و باور هميشگي مردم جهان را تقويت مي کند.
زندگي مردم جهان بدون ارتباط معنوي و فيزيکي با او، مفهوم و معنا ندارد و بايد وساطت تکويني و تشريعي وي اثبات گردد؛ همان طور که تا به حال چنين بوده است.
اين طائفه از علما که تعداد آنان هم کم نيست، تشرّف به محضر بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را از محالات نمي دانند بلکه مي گويند آنان که رياضت بکشند و شوق ديدار را در خود تقويت کنند و در راه رسيدن به اين فيض بزرگ تلاش نمايند و آن چه را او ناخوشايند مي داند و معصيت مي شمرد کنار گذارند، به او مي رسند و ديدار نصيب آنان مي گردد ولکن اينان اهل ادّعا و مطرح کردن آن با ديگران نيستند و چنان چه اگر ادّعايي کنند، سير و سلوک و مشي الهي خود را نابود کرده اند و خرمن فيض ارتباط خود با واسطه ي فيض يعني امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را آتش زده اند. از اين جهت مي گويند ارتباط با حضرت بقية الله به صورت « موجبه ي جزئيه » بلامانع است که برخي هم به اين فيض بزرگ نائل گرديده اند.
شايد بتوان گفت بهترين نوع جمع بين روايات و اقوال متضاد دوگانه، قول سوم است که با دقت و ظرافتي خاص، هم توقيع شريف را مورد توجه قرار داده و هم روايات مربوط به درک حضرت بقية الله (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تشويق به ديدار و تشديد روح انتظار را درک نموده و در عين حال مانع سوء استفاده ي شيادان و کج انديشان شده است.
برداشت نادرست از توقيع شريف
برخي پنداشته اند اصل اوليه، عدم رؤيت حضرت بقية الله است. اينان در مقام جدال گفته اند: بعد از عصر غيبت [دوره اختفا و غيبت صغري] بحثي از رؤيت و مشاهده مطرح نبوده است ولکن آرام آرام در قرن هاي چهارم و پنجم به وجود آمده است. ابتدا احتمال رؤيت را داده اند و گفته اند رؤيت و مشاهده عقلاً جايز است و بعد از مدتي سعي کرده اند اين امکان را تحقق بخشند و مصاديقي روشن براي آن از حکايت ها و داستان هايي از تشرف و فيض ملاقات تعريف نمايند و به توجيه توقيع بپردازند که در فرجام کار، تشرّفات و ملاقات هاي زيادي جهت اثبات ادعاي خود آورده اند!پاسخ و حقيقت
آن چه را که به صورت يک سناريو خوانديد و برخي از افراد اهل قلم در حوزه ديني بدان پرداخته اند و آن را يک انحراف خزنده معرفي کرده اند، چنين نيست؛ بلکه آنان نيز براي پاسخ گويي به برخي از شيّادان دنياپرست و عوام فريب، گرفتار اشتباه فوق شده اند؛ کساني که ديدار حضرت بقية الله را وسيله ارتزاق خويش قرار مي دهند و هر روز، صبح و شام از ديدار دروغين خويش و مطالب کذب سامان يافته خبرسازي مي کنند و از اين آب گل آلود ماهي مي گيرند و دنياي خود را تأمين مي نمايند که اين خود واقعيتي تلخ است که شاهد آن بوده ايم.امّا حقيقت آن که حجت هاي الهي هميشه در ميان مردم بودند و مردم از فيض حضور آنان بهره مي جستند و هدايت و رهبري مي شدند و کمترين فاصله زماني و مکاني با امت خود را نداشتند. قرآن کريم نسبت به پيامبر گرامي اسلام و دست رسي مردم به آن حضرت را چنين تعبير مي کند:
(لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ)؛ (20)
هر آيينه شما را پيامبري از جنس شما آمد، کسي که سختي ها و مشکلات شما بر او سخت است. نسبت به شما حريص و با مؤمنان رؤف و مهربان است.
پس حضور در ميان مردم و محور شدن در همه قضاياي زندگي، از ويژگي پيامبران و اوصياي آنان است و اين امر بيش از 250 سال و پيش از آن توسط پيامبران به صورت فرهنگ عمومي درآمده است. غيبت ها و اختفاها، حالت استثنايي و زودگذري داشته است که براي مصالحي بزرگ صورت مي گرفته است؛ همان طور که براي يونس پيامبر (عليه السلام) و موساي کليم (عليه السلام) پيش آمد. البته در همان دوران خاص، اولياي الهي و افرادي معين، واسطه در تماس با آنان بودند و از فيض وجودي آنان، مردم را بهره مند مي گرداندند. مراسلات و مکاتبات نوّاب اربعه طي 69 سال، گواه اين ارتباط پرفيض است. امام (عليه السلام) در متن و عينيت جامعه به سر برده و محور بسياري از جريان ها بوده است. بعد از آن هم، سنّت توقيعات و مکاتبه انجام مي گرفته است. شخصيت هايي هم چون شيخ طوسي و مفيد و... از اين نعمت برخوردار بوده اند، ولي ارتباط مکاتبه اي آرام آرام کم رنگ شد تا مردم به دور شدن اين خورشيد عالم تاب در پشت پرده غيبت عادت کنند و به نحوي ديگر از او فيض برند.
از نگاهي ديگر، فقها و علماي اماميّه، « اجماع » را که يکي از ادلّه چهارگانه (21) براي اثبات احکام الهي است، در زمان غيبت حجّت مي دانند و بدان تکيه مي کنند؛ چون آن را حاکي از قول امام معصوم مي دانند. اينان مي گويند: اعتبار حجيّت اجماع از آن جهت خواهد بود که معصوم در آن اتفاق، دخالت دارد ولکن شناخته شده نيست که مرحوم شيخ انصاري و هم چنين علامه مرحوم محمد رضا مظفّر معتقدند که اين گونه اجماع بسيار اندک است و از سوي کساني که اجماع را معتبر مي دانند چنين ادعايي نشده است و از آن به « اجماع دخولي » تعبير مي شود.
مرحوم شيخ طوسي (رحمه الله) گفته است که حجيت اجماع از ناحيه « قاعده لطف » است، زيرا همان گونه که نصب امام معصوم از مفاد « قاعده لطف » بر مي آيد، همين قاعده اقتضا مي کند در جايي که علما و فقهاي شيعه برخلاف حق، بر فتوايي اتفاق نمودند، امام معصوم آن ها را بر اشتباهشان آگاه سازد و اظهار حق نمايد، زيرا يکي از وظايف مهم امام، تبليغ احکام واقعي از سوي خداوند است و اگر چنين نکند لازمه آن کوتاهي در انجام وظايف است. پس وقتي مخالفتي نشد معنايش تأييد اجماع و اتفاقِ انجام شده است و همين امر، کاشف و حاکي از قول معصوم مي باشد. (22)
بعضي هم از طريق حدس و تقرير، اجماع را مستند و صحيح دانسته اند.
در هر صورت اينان به همراهي امام و بودنش در ميان امت معتقد هستند که لطف الهي شامل همه گرديده است و اتفاق علماي امت را مورد تأييد خويش قرار داده است.
با اين نگاه، امام و حجّت خدا در ميان مردم است و در دوره اختفا و غيبت به سر مي برد و هر گاه لازم شود لطفش را به شکلي اظهار مي کند.
حال چنانچه عارفان دل باخته و متعهد، با اعمال عبادي خاص رياضت کشند و روح و روان خويش را آماده سازند، چه بسا توفيق تشرّف يابند. همان گونه که براي افرادي هم اين توفيق به وجود آمده است. درک فيض آن خورشيد عالم تاب که در غيبت به سر مي برد، امروز براي افراد خاص مي تواند ميسر باشد که اينان را نه ادّعايي خواهد بود و نه معرکه اي!
به اميد آن که از پس پرده غيبت براي هميشه به درآيد و همه جهان از فيض ظهورش بهره گيرد که آن روز، روز اکمال دين و اتمام نعمت الهي بر همه آفريدگار جهان خواهد بود و آن روز، روز رهايي، روز غلبه نور بر ظلمت، روز جشن و شکوفايي همه جهان است. همه هستي با ولايت مطلقه بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) دست پيمان و وفاداري مي دهد و هر آن چه را در کف و در دل دارد به دست صاحب اصلي مي سپرد تا به اهلش برساند و آيه ي شريفه (وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ) مصداق و ظهور خارجي پيدا کند و تحقق يابد.
نکته مهم و قابل توجه:
برخي از کج انديشان و منحرفان وابسته به بيگانگان در ظاهري کاملاً آراسته، ادعاي ارتباط با امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در هر صبح و شام دارند؛ به طوري که در هر زمان و در هر مکان که اراده کنند او را مي بينند. پيام افراد را مي برند و پاسخ مي گيرند و بر مي گردانند و ادعاهاي واهي ديگري مي نمايند. اين گونه افراد، ارتباط خود را هم چون نواب اربعه، منصوب از سوي حضرت حجّت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) جلوه مي دهند و ادعاي بابيت مي نمايند. امروز اين گونه ارتباط قطعاً و به طور مسلّم براي کسي وجود ندارد و مدعي آن محکوم و مطرود است و بنابر توقيع شريف محمد بن علي سمري، دروغ گو و تهمت زننده است [ و نبايد به حرف وي گوش داد که استماعش گناه و معصيت الهي است] همان طور که در تبيين توقيع گذشت.آية الله حاج شيخ حسين وحيد خراساني – حفظه الله – در مرکز تخصصي مهدويّت، در تابستان سال 1381 هـ.ق درباره امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، مطالب ارزش مندي را ايراد کرد و نسبت به اين که همه جهان هستي قائم به اوست گفت:
« همه دور سر او مي چرخند. اگر منظومه دور او مي چرخد يعني تمام کهکشان ها دور او مي چرخد. تمام اين نشئه، پروانه است. شمع، فقط اوست. اگر مرکز به هم بخورد ديگر دايره نيست. »
در پايان يکي از حضار سؤال کرد: امروز از سوي برخي، داستان ملاقات با امام زمان (عليه السلام) و ادعاي رؤيت و ديدار با حضرت به صورت افراطي مطرح مي شود. آيا اصولاً دامن زدن به اين مسائل، آن هم به صورت افراطي صحيح است؟ نظر حضرت عالي چيست ؟
آية الله وحيد خراساني – دام عزه – پاسخ داد:
« شبهه اي نيست که هر کس ادعاي رابطه کند بايد نفي شود. اين باب، مسدود است. اصل ارتباط به نحو موجبه جزئيه، امکان دارد و واقع هم شده است، اما نفس ادعا، دليل اجنبي بودن است. خود دعوا مبطل ادعاست که آن سخن ديگري است.
ادعاي رؤيت و رابطه، برخلاف سيره فقهاي راشدين است. آن را که خبر شد، ديگر خبري باز نيامد. اگر از کساني هم بروز کرده، بعد از فوت و ختم قضيه بوده است. بزرگترين خيانت را کسي کرده است که از اين ادعاها بکند. » (23)
پس شکي نيست که برخي از صلحا و عرفا، سلوکي را دنبال کرده اند که بتوانند با محور عالم امکان، حجة بن الحسن المهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ارتباط برقرار کنند و اين توفيق بزرگ هم نصيب آنان گرديده است و از اين راه بر مشکلات خويش فائق آمده اند و آرامشي را بر خود و سالکان اين راه به ارمغان آورده اند و از امام زمان (عليه السلام) بهره هاي وافري را برده اند، زيرا اتصال به منبع فيض الهي، فوايد سرشاري را به دنبال دارد و آن چه را استاد به عنوان « موجبه ي جزئيه » مطرح کرده و بر تحقق و وقوع آن تصريح نموده همان ملاقات هاي پرفيض و پربرکتي است که هر چند صباحي شامل برخي مي گردد.
از مرحوم آية الله سيد علي قاضي طباطبائي، عارف و سالک کامل و چهره پرفروغي که در پرتو عنايات امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از مقامات شهود و حضور و تشرف برخوردار بود، پرسيدند:
آيا مي شود در دوره غيبت کبري به محضر مبارک امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) رسيد و درک فيض نمود و تشرف پيدا کرد؟
ايشان در پاسخ گفت: « کور است چشمي که در صبح و شام در اولين نگاه چشمش به امام زمان (عليه السلام) نيفتد. » (24)
البته اين شهود و درک فيض، مربوط به اشخاص معين هم چون آيةالله سيد علي قاضي طباطبايي (رحمه الله) است که عمري را در رياضت نفس به سر برد و هرگز گرفتار مطامع دنيوي نگشت و از درياي معنويت و فيض شهود و حضور و تشرّف بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) بهره مند گرديد و کرامات وي زبان زد عامّ و خاص شد.
پينوشتها:
1. آشنايي با چند واژه جهت روشن تر شدن مبحث « رؤيت و ديدار »، لازم و سزاوار است:
ديدار و رؤيت: نگاه کردن، نگريستن و مشاهده کردن که مستلزم شناخت نخواهد بود.
ملاقات: ديدار و مشاهده با شناخت و درک آن با حواسّ ظاهري است که مستلزم شناخت مي باشد.
فيض حضور: ديدن به همراه شناخت و همراه با سؤال و پاسخ است که مشاهده نيز گفته مي شود.
خواب: در عالم رؤيا حالات مختلف از ديدار، سخن گفتن، بوسيدن دست و... متصور است.
شهود و مکاشفه: از راه سير و سلوک توسط اهل معرفت پيدا شود، همان طور که بعضي از حقايق جهان را کشف مي نمايند و با بصيرت مي بينند.
2. ج 2، ص 294 – 295.
3.ص 395.
4.ص 47.
5.ج 3، ص 1128، ح 46.
6.به نقل مجمع الرجال، قهپاني، ج 7، ص 197.
7.ج 3، ص 320.
8.ج 2، ص 478.
9.ص 130.
10.ج 5، ص 321، ح 112.
11.ج 51، ص 361، ح 7.
12.ج 4، ص 53.
13.شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص 412 و بحارالانوار، ج 51، ص 377.
14.بحارالانوار، ج 51، ص 113، ح 8.
15.محمد بن ابراهيم النعماني، کتاب الغيبة، باب دهم، ج 3، ص 203.
16.الاصول من الکافي، ج 1، ص 333، باب في النهي عن الاسم و وسائل الشيعه، ج 16، ص 239.
17.جمعي از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص 72.
18.تحقيق سيد حسين بحرالعلوم، تلخيص الشافي، ج 4، ص 221 – 217؛ کتاب الغيبة، ص 99 و بحارالانوار، ج 53، ص 323.
19.ملا محسن فيض کاشاني، شوق مهدي (عليه السلام)، ص 89.
20.توبه، آيه 128.
21.جهت استناد احکام و فروع دين به چهار چيز تکيه مي شود: قرآن کريم، سنّت (احاديث و رفتار و کردار معصومين (عليه السلام))، عقل و اجماع.
22.فرائد الاصول، ج 1، ص 192 و محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج 3، ص 107.
23.پورسيد آقايي، « مير مهر » جلوه هاي محبت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ص 245 – 247.
24.هاشميان، درياي عرفان (شرح احوال آية الله قاضي – اعلي الله مقامه -).
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم