آخرالزمان انساني در سينما

گونه ي ديگر از آخرالزمان در سينما، فيلم هايي است که واقعه ي آخرالزماني را به نحوي با انسان مرتبط مي داند. در اين فيلم ها حادثه ي آخرالزماني مستقيم يا با واسطه، معلول کنش هاي انساني است. انسان معاصر خود را در چرخه اي
دوشنبه، 11 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آخرالزمان انساني در سينما

 آخرالزمان انساني در سينما
 

 

نويسنده: جواد امين خندقي




 
گونه ي ديگر از آخرالزمان در سينما، فيلم هايي است که واقعه ي آخرالزماني را به نحوي با انسان مرتبط مي داند. در اين فيلم ها حادثه ي آخرالزماني مستقيم يا با واسطه، معلول کنش هاي انساني است. انسان معاصر خود را در چرخه اي از زندگي مي بيند که به دليل انجام اشتباهات تاريخي اش در مسائل مختلف، دير يا زود نابود مي شود و اين پايان با دست خودش رقم خورده است.
اين علت، گاهي وقوع جنگ هاي بزرگ انساني است و گاهي مسئله ي تروريسم و افراد شرور که در پي کسب قدرت و تسلط بر دنيايند. در اين ميان گاهي اَبَرانسان ها، تغيير يافته به خون آشام يا گرگينه و جادوگران نيز عامل اصلي براي نابودي بشر و ايجاد حادثه ي آخرالزماني به شمار مي روند.

‌ الف. جنگ هاي بشري

از آغاز کشف انرژي اتمي و ساخت اولين بمب هاي اتمي، جوامع بشري از بروز جنگ اتمي و نابودي انسان ها با آن هراس داشته اند. چندين واقعه ي اتمي همچون هيروشيما و ناکازاکي، دليل قانع کننده اي براي اين هراس است.
در دوران جنگ سرد در سال 1968 م معاهده اي با عنوان « پيمان نامه ي منع گسترش سلاح هاي هسته اي » (1) يا « ان. پي. تي » (2) به صورت محدود بين چند کشور جهان منعقد شد. اين پيمان، کشورهاي جهان را به دو طبقه برخوردار ( کشورهاي داراي سلاح هسته اي ) و غيربرخوردار ( کشورهاي فاقد سلاح هسته اي ) تقسيم مي کند.
طبق تعريف، کشورهاي برخوردار، کشورهايي هستند که تا پيش از اول ژانويه ي 1967 م برابر با يازدهم دي 1347 ش، سلاح هسته اي يا ديگر وسايل منفجره ي هسته اي را توليد و منفجر کرده باشند. بر اساس اين تعريف چين، فرانسه، روسيه، انگليس و آمريکا ( اعضاي دائمي شوراي امنيت ) به طور رسمي داراي سلاح هسته اي شدند. تاکنون 188 کشور جهان با امضاي آن به پيمان نامه پيوسته اند؛ اما هند و پاکستان و مسلماً رژيم صهيونيستي، اين پيمان نامه را نپذيرفته اند. کره ي شمالي هم پس از نقض پيمان در نهايت از اين پيمان نامه خارج شد.
طبق اين معاهده، کشورهاي داراي سلاح هسته اي نبايد به طور مستقيم يا غيرمستقيم به کشورهاي غيربرخوردار در راه تحصيل اين سلاح کمک کنند و کشورهاي غيربرخوردار متعهد مي شوند تا در اين راه تلاش نکنند؛ هر چند در اين پيمان نامه، برخوردارها متعهد شده اند که تکنولوژي هسته اي صلح آميز را در اختيار غيربرخوردارها قرار دهند.
معمولاً مفاد اين معاهده در حاکميت سياسي بين المللي جهان رعايت نمي شود و نمونه ي بارز آن، نقض مفاد گوناگون اين معاهده، عليه ايران است. از ديگر نمونه هاي نقض، تهديدهاي مکرر کشورهاي داراي سلاح هسته اي مخصوصاً امريکا و رژيم صهيونيستي در برابر کشورهاي ديگر است. آنان به راحتي از اين ابزار سوء استفاده مي کند و براي مقاصد سياسي بهره مي گيرند.
به دلايل روشن با وجود تمام سازمان هاي بين المللي و پيمان نامه ها، باز هم خطر سلاح و جنگ هسته اي، کشورهاي ديگر را تهديد مي کند؛ به همين دليل، اين مسئله، همواره جايگاه مهمي در سينما داشته است. برخي فيلم ها به دليل اختلاف هميشگي شرق و غرب، تهديد از جانب « اتجاد جماهير شوروي » و تنش هاي هميشگي امريکا و شوروي سابق را نشان مي دهد؛ اما دسته اي ديگر از فيلم ها به دنبال مصاديق جديد و کشورهاي ديگرند و حتي کشورهاي فاقد سلاح هسته اي را نيز تجاورگر اتمي نشان مي دهند.
در فيلم « نوستراداموس » فردي مسلمان و عرب که گفته مي شود از خاندان پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم است، در سال 1999 م ظهور مي کند و حمله ي موشکي را عليه کشورهاي غربي آغاز مي کند. نمادي که اين فرد استفاده مي کند، ترکيبي از هلال ماه و داس است که نشاني از اتحاد مسلمانان و شوروي سابق عليه کشورهاي غربي است. ويژگي هايي که براي رهبر تروريسم جهاني در اين فيلم مطرح مي شود، با شيطنت، مطابق با خصوصيات حضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف ترسيم شده است.
در فيلم « پنج » (3) جهان بر اثر جنگ اتمي به کلي نابود شده است و فقط عده اي اندک از انسان ها باقي مانده اند که با مشکلات فراواني رو به رويند. در فيلم « دنيا، جسم و شيطان » (4) جنگ جهاني، نابودي کامل را به دنبال داشته است و فقط سه نفر در زمين باقي مانده اند. دو مرد و يک زن باقي مانده با فرهنگ هاي مختلف و شخصيت هاي متفاوت درگير مسائل جديدي براي تعامل انساني و تشکيل دنياي جديدند. انسان ها در پي اين فاجعه به نوعي درگير بحران شخصيتي حادي شده اند و داستان فيلم، روايتي متفاوت از ارتباط انساني در دنياي پس از حادثه ي آخرالزماني دارد.
در فيلم « زنان اسير » (5) حمله ي اتمي ميان کشورها باعث مي شود گونه هايي از موجودات روي زمين به هيولاهاي مرگبار تبديل شوند. اين موجودات فقط به دنبال کشتن زنان و دختران هستند و همين مقوله، نسل آينده ي بشر را تهديد کرده است. فيلم، نگاهي پَست به مقوله ي انسان دارد و با نگرش مادي به زن، بدترين حادثه ي آخرالزماني به گونه اي طنزگونه فقدان جنس مؤنث خوانده مي شود.
فيلم « بوسه ي مرگبار » (6) داستاني پليسي را در تعقيب و گريز براي جعبه اي مرموز نشان مي دهد. اين جعبه، حاوي يک شيء نوراني است که در صورت آزاد شدن، قدرت تخريبش معادل با بمب اتم است و نور داخل اين جعبه با ساطع شدن به بيرون، انفجاري هولناک ايجاد خواهد کرد. افرادي شياد مي خواهند با اين جعبه به قدرت براي تخريب جهان دست يابند. در نهايت جعبه به دست اين افراد مي افتد و انفجاري مهيب رخ مي دهد. فيلم با پرداختي غيرمستقيم خطر بمب اتمي و مسلح شدن کشورهاي تجاوزگر را عامل نابودي انسان ها در آخرالزمان مي داند.
فيلم « در ساحل » (7) فاجعه هاي پسماند جنگ اتمي را به مسائل زيست محيطي ارتباط مي دهد. جنگ اتمي ميان کشورها حيات انساني را در کره ي زمين رو به زوال قرار مي دهد، پس از جنگ ابتدا انسان ها در نيم کره ي شمالي زمين و پس از آن ديگر نقاط جهان در معرض نابودي قرار مي گيرند؛ به نحوي که در برخي کشورها تنها راه نجات قرص هاي خودکشي محسوب مي شود و انسان ها به خودکشيِ جمعي روي آورده اند.
جاسوسان امريکايي در فيلم « ماشين روز قيامت » (8) فاجعه اي اتمي را در آينده اي نزديک کشف مي کنند. اتفاق از اين قرار است که چين کمونيست، يک ماشين اتمي ساخته که قادر است جهان را نابود کند و قصد دارند به زودي اين عمليات را آغاز کنند تا تمام جوامع مخالف را نابود و به تسلط خود درآورند. در فيلم « بولتن ويژه » (9) هم تروريست ها علاوه بر اين که عده اي را گروگان مي گيرند، براي تحقق خواسته هايشان کشورها را به حمله ي اتمي تهديد مي کنند.
در دسته ي ديگري از فيلم ها، جنگ هاي مختلف ميان اقوام، کشورها و گروه ها را مي بينيم. هدف از آغاز اين جنگ ها تسلط بر کشورها يا انسان ها است که در قالب هاي مختلفي ديده مي شوند. فيلم « آپوکاليپتو » (10) به جنگ ها و تجاوزهاي اقوام باستاني همچون ماياها مي پردازد. اقوامي که پيش از استعمار و نسل کشي به دست دريانوردان اروپايي، ساکنان قاره ي امريکا محسوب مي شده اند. در داستان فيلم، قبيله اي متجاوز به قبيله اي ديگر حمله و آن ها را نابود مي کنند. سپس زنان را به اسيري مي برند و مردان را با هدف کار يا قرباني براي الهه هايشان اسير مي کند.
فيلم، مصداقي براي نشان دادن نابودي اقوام کوچک تر به دست اقوام بزرگ تر است. اين نابودي در آخر داستان به نحوي ديگر ادامه مي يابد؛ زيرا قوم متجاوز هم به زودي، قربانيِ حمله ي اروپايي ها خواهند شد که رسيدن کشتي هاي اروپايي به اين قاره نشان داده مي شود.
فيلم « اواتار » (11) به صورتي نمادين، تجاوز به قاره ي امريکا و کشتار بوميان را در قالبي متفاوت نشان مي دهد. اين فيلم، آينده اي را به تصوير مي کشد که انسان ها پس از کمبود منابع انرژي، براي رسيدن به منابعي جديد به سياره ي « پاندورا » رفته اند.
ساکنان اين سياره، موجوداتي آبي رنگ شبيه انسان و حيوان اند که همچون اقوام بومي کره ي زمين زندگي مي کنند. اين قوم، ارتباط بسيار نزديکي با طبيعت دارند و نوعي طبيعت گرايي افراطي در ميان آن ها ديده مي شود. داستان، تقابل ميان افراد و اقوام بومي را نشان مي دهد که در پي آن جنگي بزرگ رخ مي دهد و هر دو گروه، هدف خود را جست و جو مي کنند.
مجموعه فيلم هاي « جنگ هاي ستاره اي » (12) و « پيشتازان فضا » (13) آينده اي را به تصوير مي کشد که انسان ها در تعامل با موجوداتي فرازميني در سياره هاي مختلف کهکشان زندگي مي کنند. مهم ترين حادثه در اين مجموعه فيلم ها جنگ هاي متعددي است که گروه هاي متجاوز باعث آن هستند. انسان ها همواره با کمک برخي موجودات ديگر، دنبال راهي براي شکست گروه متجاوز و نجات مردمان خود هستند.
اين جنگ ها روي سيارات و گاهي در فضا صورت مي گيرد و همه ي حوادث در فيلم نشان از جنگ هاي آخرالزماني در آينده دارد. اين دو مجموعه از محبوب ترين فيلم ها براي مخاطبان دوره ي گذشته ي سينما محسوب مي شد. ده ها عنوان از هر کدام تاکنون در سينما اکران شده است و هنوز هم مي توان اين مجموعه ها را منشأ الهام آثار جديد علمي تخيلي دانست.
وقايع مشابه با مجموعه هاي ياد شده در فيلم هاي « سياهِ سياه »، (14) « وقايع نگاري رديک » (15) و انيميشني با همين نام نيز ديده مي شود. انسان ها به گروه هاي مختلفي در سيارات تقسيم مي شوند و زندگي مي کنند. هم چنين به دليل تجاوز برخي گروه هاي سلطه جو، سعي مي کنند مقابل آن ها بايستند و خود را از خطر نابودي نجات دهند. گروه متجاوز قصد دارند انسان ها را در تمام جهان به خدمت و بردگي خود درآورند و در صورت عدم پذيرش، سياره ي آنان را به کلي نابود خواهند ساخت.
فيلم « رمز اُمگا » (16) بر اساس مکاشفات و آموزه هاي عهد جديد، جنگ عظيم آخرالزماني را در اورشليم ميان دو لشکر خير و شر به تصوير مي کشد. شيطان در کالبد انساني ظهور، و لشکري عظيم در اورشليم، فراهم و از نيروهاي اهريمني هم براي پيروزي در جنگ استفاده مي کند.
فيلم « چيزهاي آينده » (17) جنگ جهاني سوم را نشان مي دهد که در کريسمس 1940 م آغاز مي شود. سال ها ادامه مي يابد و باعث نابودي بسياري از کشورها و انسان مي شود. در فيلم « آخرين جنگ » (18) هم جنگ آخرالزماني عظيمي ميان شرق و غرب در مي گيرد و در پي آن، يک فاجعه ي بزرگ انساني رخ مي دهد.
فيلم « پاندروم » جنگي در سال 2174 م را به تصوير مي کشد که عامل شروع آن کمبود منابع طبيعي و غذايي در جهان است و کشورها براي دست يابي به منابع جديد به يکديگر حمله مي کنند. نتيجه ي جنگ هاي عظيم ميان کشورها آينده اي است که فيلم « بابل پس از ميلاد » به تصوير مي کشد. در اين فيلم پس از وقوع جنگ ها دنيايي را مي بينيم که انسانيت کم رنگ شده و هرج و مرج و بي قانوني تمام جهان را فرا گرفته است.
فيلم « بونراکو » (19) خشونت و جنگ را امري ذاتي انسان ها مي داند؛ در ابتداي فيلم سير خشونت و جنگ ميان موجودات اوليه تا انسان ها نشان داده مي شود که در سير تاريخي خود به دوران معاصر ختم مي شود. خشونت هاي انساني در اين دوران به جنگ هايي منجر مي شود که تا آخرالزمان ادامه دارد و نتيجه ي آن تغيير در مرزبندي هاي سياسي کنوني جهان است و هرج و مرج تمام کشورها را دربر مي گيرد.
انسان ها براي کنترل اين خصوصيت انساني، تصميم جديدي مي گيرند و تمام سلاح هاي سرد و گرم را از ميان خودشان جمع مي کنند تا از وقوع جنگ هاي جديد پيش گيري کنند. در دنياي بدون سلاح فيلم، گروهي به نام « کت قرمزها » به رهبري قاتلي به نام « هيزم شکن » و قاتل هاي دستيارش حکومتي ديکتاتوري و ظالمانه برپا کرده اند. اين فضاي تاريک و به دور از انسانيت، معلول جنگ هاي بشري است.
فيلم « اداره ي تنظيم » (20) تعامل ميان انسان ها را با مداخله ي يک نيروي ماورايي الهي نشان مي دهد؛ با اين توضيح که اداره اي در دنيا وجود دارد که تمام فعاليت هاي انسان ها را زير نظر دارد و هرگاه نيازي ببيند، تغيير ايجاد مي کند. در سير داستان مشخص مي شود مأموران اين اداره در واقع فرشتگاني هستند که از جانب خدا، انسان ها را کنترل مي کنند.
در جهاني که فيلم به تصوير مي کشد، انسان ها اختياري از خود ندارند و جبر، حاکم است. فرشته اي که جريان جبر و اختيار را توضيح مي دهد، دليل جبري بودن قوانين هستي را جلوگيري از جنگ هاي بشري آخرالزماني مي داند. فرشته توضيح مي دهد که اگر جبر نبود و انسان ها اختيار داشتند، در زماني نزديک با جنگ هايي که وقوع مي يافت، نسل انسان به کلي نابود مي شد. فيلم با پرداخت به مسئله اي اعتقادي، عامل جبر را جنگ هاي بشري در آخرالزمان مي داند.
افزون بر نمونه هايي که آمد، برخي فيلم ها به صورتي نمادين جنگ هاي بشري را در قالب موجودات و دنياهاي ديگر به نمايش مي گذارند. در اين فيلم ها مضمون، هماني است که در فيلم هاي آمده گفته شد، با اين تفاوت که افراد و حالات اين جنگ ها متفاوت است.
در نسخه ي جديد فيلم « آليس در سرزمين عجايب » (21) پيش گويي هايي مبني بر بروز جنگ عظيم آخرالزماني وجود دارد. شخصيت هاي داستان، اين روز را « روز باشکوه » يا « روز موعود » مي نامند که قرار است جنگي ميان نيروي شر ( ملکه ي قرمز ) و نيروي خير ( ملکه ي سفيد ) رخ دهد که باعث مي شود تکليف حکومت دنياي جادويي در فيلم مشخص شود. اين جنگ در روز پيش گويي شده رخ مي دهد و پيش گويي محقق مي شود.
فيلم « آخرين کنترل کننده ي باد » (22) قبايل چهارگانه اي را نشان مي دهد که ساکنان جهان را تشکيل مي دهند. اين قبايل عبارت اند از: آب، خاک، آتش و باد که باد مهم ترين آن ها محسوب مي شود. افراد هر قبيله توانايي کنترل همان عنصر را نيز دارند و فقط افراد قبيله ي باد مي توانند هر چهار عنصر را کنترل کنند و ناظم ميان اقوام محسوب مي شوند.
آخرين بازمانده ي قبيله ي باد « اواتار » است که پس از سال ها غيبت ظهور مي کند. در اين ميان، قبيله ي آتش قصد دارند تمام جهان را به کنترل خود درآورند و به همين علت، جنگي بزرگ ميان قبايل درمي گيرد.
فيلم « نگهبان روز » (23) نيز روايتي آخرالزماني در پيش مي گيرد. قدرت اصلي ميان انسان ها در دنيا متعلق به دو گروه از انسان ها است که قدرت هاي ويژه دارند که با نام نور و تاريکي شناخته مي شوند. سال ها پيش جنگ عظيمي ميان اين دو قوم اتفاق افتاده که در نهايت به دليل نتيجه نداشتن و مساوي بودن قدرت دو گروه به صلح منجر شده است. دوباره در سير داستان جديد، گروه تاريکي باعث آغاز جنگ جديد مي شود که همان لحظات ابتدايي با وسيله اي مرگبار، تمام جهان به نابودي کشيده مي شود.
در فيلم « جهنده » (24) انسان هايي با قدرت هاي مافوق بشري در ميان مردم زندگي مي کنند. شخصيت اصلي متوجه مي شود يک جهنده است و توانايي پرش و جا به جايي در مکان را دارد و در يک لحظه مي تواند به هر نقطه ي زمين برود. داستان فيلم، جنگي عظيم و تاريخي ميان جهنده ها و پالادين ها را به تصوير مي کشد که هزار سال ادامه يافته و در زمان معاصر هم ادامه دارد. شخصيت جهنده ي داستان، خود را در ميان اين جنگ عظيم مي يابد و ناگزير در آن وارد مي شود.
به تصوير کشيدن جنگ هاي آخرالزماني در سينماي کودکان نيز وجود دارد؛ ولي بيش تر در قالب حيوانات نشان داده مي شود. در انيميشن « از ميان رفته » (25) وزغ طماعي با ارتش فرانسوي خود قصد دارد موش هاي انگليسي را نابود و سرزمين آن ها را تصاحب کند.
هم چنين در فيلم « گربه ها و سگ ها » (26) سال ها است جنگي بزرگ ميان سگ ها و گربه ها در جريان است و هر گروه براي بقاي نسلش مبارزه مي کند. در فيلم « سربازان کوچک » (27) هم گروهي از کماندوهاي اسباب بازي، قصد دارند نسل گورگونيت ها ( اسباب بازي هايي به شکل حيوانات خيالي ) را از بين ببرند.
به اين دليل که جنگ هاي بشري در آينده ي جهان، امري ناگزير دانسته مي شود، فيلم هاي آخرالزماني با اين زمينه به نوعي سعي در تعيين مصداق يا حدس براي چگونگي شروع آن دارند تا بتوانند هشداري براي آن باشند. در متون ديني هم وقوع جنگ آخرالزماني ميان نيروي خير و شر آمده است.
در تمام اين فيلم ها پيروز ميدان جنگ، نيروي خير است،‌ البته گروهي که فيلم به عنوان خير تعريف و تبيين مي کند، ناگزير بر اساس نگرش سازنده ي آن است. روشن است که هر فردي در اين زمينه فيلم بسازد، جريان مورد قبول خودش را ارتش خير و مقابلش را شر معرفي مي کند و اين در حالي است که در واقعيت خارجي ممکن است اين کشور يا ارتش، خودش متجاوز باشد.
تنها نکاتي که مي توان از اين فيلم ها به عنوان نقطه ي اشتراک استخراج کرد، وقوع جنگ در آخرالزمان، دشواري جنگ، تلفات انساني و در نهايت پيروزي نيروي خير در آن است.

ب. انسان هاي شرور

در ميان انسان ها همواره افرادي بر اثر زياده طلبي يا ديگر عقايد و احساسات شخصي انحرافي، در پي کسب قدرت يا تسلط بر منابع و انسان ها بوده اند که معمولاً اين هدف از طريق ظلم و جنايت دنبال مي شود. اهداف اين افراد يا گروه ها در زمينه هاي مختلفي قابل طبقه بندي است. ممکن است هدفي مالي، سياسي يا حتي شخصي در ميان باشد. تمام اين گروه ها با هر هدفي که داشته باشند، در تمام جوامع انساني، نوعي آفت اجتماعي و سياسي محسوب مي شوند.
زماني مي توان اين مقوله را تحت عنوان آخرالزمان قرار داد که تهديد از جانب اين افراد، گسترده باشد يا خطري که در پي اقدام آنان رخ مي دهد، سطح مهمي از جامعه ي بشري را دربر بگيرد. نوع ديگري از اقدامات گروه هاي شرور را نيز مي توان در زمينه ي آخرالزمان قرار داد؛ زماني که افراد شرور خواستار تسلط بر جهان و تخريب در سطح جهاني باشند.
در اغلب قسمت هاي مجموعه فيلم هايي با محوريت مأمور مخفي « جيمز باند » (28) که تاکنون بيست و چهار قسمت از آن اکران شده، گروهي تروريستي قصد نابودي بخشي از انسان ها يا تسلط بر جهان را دارند؛ براي نمونه برخي از فيلم هاي اين مجموعه را مرور خواهيم کرد.
در فيلم « دکتر نو » (29) سامانه ي موشکي امريکا دچار اختلال جدي مي شود که باعث حمله ي خودکار به ديگر کشورها و در پي آن جنگي عظيم ميان کشورها مي شود. در فيلم « گلوله ي آتشين » (30) سازماني تروريستي و جنايت کار قصد ربودن تسليحات هسته اي را دارد تا از آن براي حمله به کشورها استفاده کند که مقدمه اي براي جنگ بزرگ جهاني خواهد بود.
در فيلم « در خدمت سرويس مخفيِ عليا حضرت » (31) همان سازمان جنايت کار قصد حمله ي شيميايي گسترده اي دارد و مي خواهد ويروس مخربي را در جهان منتشر سازد و انسان ها را نابود کند. همان سازمان در فيلم « الماس ها جاوداني هستند » (32) با فضاپيما و تکنولوژي ليزري قصد تخريب تسليحات کشورها را دارد تا آن ها را خلع سلاح کند و به اين وسيله بتواند بر آنان حکومت کند و کنترل تمام انسان ها را در دست گيرد.
در فيلم « جاسوسي که عاشق من بود » (33) دو زيردريايي هسته اي به سرقت مي روند و تبه کاران قصد دارند با استفاده از اين تجهيزات، حکومتي جديد تشکيل دهند که سيطره ي قدرت آن، تمام درياها را فرا گيرد. اين گروه با تسلط بر درياها به عنوان يکي از راه هاي حياتي، در نهايت قصد دارند بر جهان حکم راني کنند. در فيلم « ماه پيمايي » (34) دانشمندي شرور، انسان ها را از کره ي زمين با فضاپيما به مکاني براي تحقيق در فضا مي برد. او با انجام آزمايش هاي ژنتيک، قصد ساخت نژاد برتري از انسان ها را دارد و به دنبال تشکيل ارتشي از آنان براي پيش برد مقاصد سياسي و تشکيل حکومتي جديد است.
در فيلم « اختاپوس » (35) اتحاد جماهير شوروي به عنوان دشمن ديرينه ي غرب قصد دارد با انفجار بمب اتمي در اروپا اين قاره را به تسلط خود درآورد. در فيلم « نگاهي براي کشتن » (36) گروه تبه کار با دست يابي به تکنولوژي جديد، دنبال ايجاد زلزله هاي مهيب عليه دولت ها و ويران کردن کشورها هستند.
جالب توجه است که اين نوع از حادثه ي آخرالزماني و تکنولوژي مربوط به آن، شبيه مقوله اي است که تحت عنوان « برنامه ي پژوهشي يونوسفر فعال با فرکانس بالا » (37) در دوران معاصر مطرح مي شود که معروف به « هارپ » (38) است. اين برنامه يک پروژه ي پژوهشي است که در سال 1993 م براي بررسي لايه ي يونوسفر با استفاده از امواج راديويي تأسيس شده است.
« نيروي هوايي امريکا »، (39) « نيروي درياي امريکا »، (40) « دانشگاه آلاسکا » (41) با همکاري مراکز ديگر، اين تأسيسات را ايجاد کرده اند. افزون بر امريکا، اتحاديه ي اروپا و روسيه نيز تأسيسات مشابهي در حال فعاليت دارند که از هارپ پرقدرت ترند.
تاکنون نظريات متعددي درباره خطرات اين پروژه و يا استفاده از اين تأسيسات به عنوان يک سلاح مطرح شده است. در سال 1999 م، کميسيون روابط خارجه و امنيت و دفاع اروپا در گزارشي به پارلمان اروپا از احتمال استفاده از هارپ به عنوان يک سلاح، ابراز نگراني کرده است.
از ايجاد وقوع زمين لرزه هاي گوناگون در مناطق مختلف جهان، تا کنترل آب و هوا، ده ها ادعاي مختلفي است که درباره اين تکنولوژي بيان کرده اند. مشهورترين ادعا اين است که امريکا را مسئول ايجاد « زلزله ي هائيتي » با اين تأسيسات خوانده اند؛ اما هنوز، مدرک قطعي بر اين ادعا وجود ندارد. (42)
در فيلم « چشم طلايي » (43) در ادامه ي مجموعه فيلم هاي جيمز باند، گروهي تبه کار با استفاده از ماهواره اي خاص با قابليت هاي ويژه، قصد تخريب اقتصاد جهاني را دارند که بتوانند علاوه بر ايجاد هرج و مرج بر تسلط دست يابند.
در فيلم « روز ديگر بمير » (44) فردي تروريست با ماهواره اي غول پيکر، انرژي خورشيد را دريافت مي کند و آن را با ماهواره به صورت متمرکز به زمين مي تاباند که باعث انفجارهاي عظيم در جهان مي شود؛ براي آخرين نمونه از اين مجموعه در فيلم « ذره اي آرامش » (45) تبه کاران قصد دزديدن تمام آب هاي شيرين جهان را دارند تا با داشتن چنين منابعي تمام جهان را در کنترل خود درآورند. در تمام اين مجموعه فيلم ها قهرمان فيلم به دنبال خنثي سازي اين اقدامات است.
در هر چهار قسمت از فيلم هاي « مأموريت: غيرممکن » (46) افراد تبه کار در عملياتي پيچيده قصد استفاده از سلاحي مرگبار يا تسلط سياسي بر جوامع انساني را دارند و شخصيت ها و قهرمان هاي داستان، درگير اين ماجرا مي شوند. همين الگو در چهار قسمت « بچه هاي جاسوس » (47) نيز ديده مي شود، با اين تفاوت که در اين مجموعه افرادي خيالي با نگاهي کودکانه به صورت افرادي عجيب، مرموز و شرور قصد تسلط بر بچه ها را دارند يا با نابودي جهان به دنبال رسيدن به اهداف خود هستند.
هم چنين در فيلم « قطب نماي طلايي » (48) گروهي تبه کار با دزديدن بچه ها و جدا کردن روح هايشان که به صورت حيواناتي در کنار آن ها زندگي مي کنند، به دنبال رسيدن به اهدافي شوم هستند که در نهايت به کنترل کهکشان ها منجر خواهد شد. در فيلم، قطب نماهايي وجود دارد که راه ميان کهکشان ها را نشان مي دهد. اگر آخرين قطب نماي بازمانده به دست اين گروه بيفتد، فاجعه اي بزرگ رخ خواهد داد. در پايان فيلم، شخصيت هاي اصلي مي روند تا ادامه ي ماجرا را دنبال کنند و مانع اين اتفاق شوند.
سازندگان اين فيلم در پي ساخت سه گانه اي اقتباسي همچون ارباب حلقه ها يا مجموعه فيلم هاي هري پاتر بوده اند؛ ولي از جهت ساخت و نمايش هر دو به نتيجه ي قابل توجهي نرسيدند تا اين فيلم را ادامه دهند و در همين يک قسمت پايان پذيرفت.
قالبي متفاوت از اين نوع، در فيلم « فرشتگان و شياطين » (49) ديده مي شود. در اين فيلم فرقه ي ايلوميناتي (50) با سرقت « ضد ماده » (51) قصد انفجاري بزرگ در کليساي واتيکان را دارند که عده ي بي شماري از انسان ها در معرض نابودي اند.
برخي فيلم هاي اين دسته، مربوط به دانشمنداني است که از علم خود براي شرارت و نابودي ديگران استفاده مي کنند. در فيلم « شبح » (52) دانشمندي که براي پليس کار مي کرده، به فرمولي دست مي يابد که مي تواند از طريق آن انسان مرده را زنده کند. او در پروژه ي جديدش به دنبال نسخه اي باستاني است تا با استفاده از آن بتواند جاودانه شود و حکومتش را در جهان گسترش دهد.
در فيلم « هولوکاست 2000 » (53) دانشمندي شرور، خواهان نابودي دنيا با استفاده از انرژي اتمي است. او براي رسيدن به اين هدف از موقعيت پدرش که مدير نيروگاه هسته اي است، استفاده مي کند. در فيلم « کاپيتان اسکاي و دنياي فردا » (54) دانشمندي شرور برنامه ي روبات هاي غول پيکري را که براي حفاظت از انسان ها ساخته شده اند، تغيير مي دهد و باعث مي شود روبات ها به انسان ها حمله کنند.
در انيميشن « فيلم فنيس و فرب: سفر به بُعد دوم » (55) هم دانشمندي شرور روبات هاي تخريب گري را مي سازد و از آن ها براي نابودي ديگران استفاده مي کند.
در فيلم « مرد آهني 2 » (56) فردي جنايت کار از تکنولوژي خاصي که قهرمان داستان براي ساختن لباس فلزي به نام مرد آهني استفاده کرده، براي ساختن روبات هاي سرباز استفاده مي کند. اين روبات ها به سفارش يک شرکت اسلحه سازي ساخته مي شود. پس از پايان پروژه، فرد شرور براي انتقام از مرد آهني و انسان ها برنامه ي روبات هاي سرباز را تغيير مي دهد تا با آن در جهت نابودي انسان ها استفاده کند.
در فيلم « سفرهاي گاليور » (57) فرمانده ارتشِ سرزمين آدم هاي کوچک پس از اخراج شدن از جايگاه خود، روبات عظيمي براي نابودي انسان ها و انتقام از گاليور مي سازد و قصد دارد پس از آن حکومتي جديد پايه ريزي کند. در فيلم « جونا هکس » (58) هم جنايت کاري که در گذشته فرمانده ارتش بوده، موفق به ساخت توپي پيشرفته مي شود که گلوله هايش مي تواند يک شهر را به کلي نابود سازد. او قصد تسلط بر جهان را دارد و براي اين کار از انهدام مجلس امريکا شروع مي کند.
در فيلم « ده هزار سال پيش از ميلاد مسيح » (59) رويکرد آخرالزماني در دوره ي باستاني بشر ديده مي شود. حاکمي ظالم که خود را خداي جاودانه ي همه ي اقوام معرفي مي کند، قصد تسلط بر تمام انسان ها را دارد. نيروهاي او به قبايل ديگر حمله مي کنند و آن ها را کشته، يا به اسارت مي برند. تمام انسان ها براي او همچون بردگان کار مي کنند تا اين که در نهايت پيش گويي، محقق و در نبرد نهايي ورق برمي گردد.
فيلم کمدي « جاني انگليش » (60) نگاهي به آينده دارد، فردي با حقه و نيرنگ، قصد تصاحب پادشاهي انگليس و ثروت آن را دارد. او مي خواهد از پادشاهي و قدرت آن جا، زنداني بزرگ براي تمام جهان بسازد، تمامي انسان هاي تبه کار و خلاف کار را در آن جمع کند و در سايه ي اين قدرت، حکومتي جديد و مسلط بر سرتاسر دنيا ايجاد کند.
افراد شرور به مثابه ي عاملي براي حادثه ي آخرالزماني در فيلم هاي کودکان هم حضور دارند و دست مايه ي بسياري از آثار قرار مي گيرند. در برخي از آن ها نژاد انسان شري براي ديگر موجودات روي کره ي زمين نشان داده مي شود که نسل آن ها را در خطر نابودي قرار مي دهد.
براي نمونه در انيميشن « پاي کوبي » (61) حيات پنگوئن ها در سرزمين هاي قطبي به دليل صيد بي رويه ي ماهي به دست انسان به خطر مي افتد و پنگوئن ها در معرض نابودي قرار گرفته اند. در انيميشن « مورچه ي قلدر » (62) نابودي موچه ها به اين دليل است که انسان ها خانه ي آن ها را سم پاشي مي کنند. مورچه ها تلاش مي کنند به طريقي مقابل اين واقعه بايستند و نسل خود را از نابودي حفظ کنند.
در گروهي ديگر از آثار کودکان، همان انسان هاي شرور در قالب حيوانات يا در ارتباط با حيوانات نشان داده مي شوند. در انيميشن « کانگ فو پاندا » (63) جنگجوي شريري با نام « يوزپلنگ شيطان صفت » براي همه ي موجودات، مشکل ايجاد مي کند و قصد تسلط بر آن ها را دارد و قرار است تاريخ در نبردي بزرگ ميان او و قهرمان داستان، رقم بخورد. هم چنين در قسمت دوم از اين انيميشن، شخصيتي به نام « شِن » سلاحي مرگبار مي سازد که با استفاده از آن قصد دارد موجودات را نابود و سلطنتي جديد براي اين سرزمين ايجاد کند.
در فيلم « يگان خوکچه ي هندي » (64) فردي ثروت مند و شرور مي خواهد بر تمام دنيا تسلط بيابد و براي رسيدن به اين هدف به هر کاري دست مي زند. گروهي که مأموريت مقابله با اين فرد را دارند، خوکچه هاي هنديِ شبيه سازي شده اي با ويژگي ها و قابليت هاي فوق العاده اند.
فيلم « گربه ها و سگ ها: انتقام کيتي گالور » (65) جنگي طولاني ميان سگ ها و گربه ها را نشان مي دهد. گربه اي شرور با ساخت يک دستگاه قصد دارد از طريق آن، امواجي به تمام ماهواره ها در آسمان بفرستد که باعث ديوانگي تمام سگ ها در جهان خواهد شد. هدف او اين است که انسان ها تمام سگ ها را به دليل ديوانگي ناگهاني از بين ببرند و اين گونه حکومت جديدش را به مرحله ي ظهور برساند.
در انيميشن « من نفرت انگيز » (66) رقابتي ميان مشهورترين سارقان رخ مي دهد و هر کدام سعي مي کنند سرقتي بزرگ تر انجام دهند. شخصيت اصلي پس از دزديده شدن يکي از اهرام در مصر، قصد دزديدن ماه را دارد که موفق مي شود و در پي آن، فجايع زيست محيطي فراواني رخ مي دهد.
افراد شرور عموماً در اين گونه آثار، مصداقي براي تروريسم در فضاي سياسي حاضر محسوب مي شوند. با آن که بيش تر اين آثار، اشاره ي مستقيمي به جنبه ي سياسي ندارد؛ اما با توجه به نشانه هاي موجود در آثار مي توان اين مطلب را برداشت کرد.
آنچه در اين بخش، مراد اصلي ما است، حوادثي از اين قبيل است که در آخرالزمان رخ مي دهد؛ يعني وقايعي که غالباً با عمليات تروريستي و تبه کاري مقارن مي شوند. افراد شرور در اين گونه از آثار منطبق با مسئله ي « دجال » يا « ضد مسيح » (67) در اديان هستند. اين تطبيق را زماني مي توان صادق دانست که فرد شرور قصد تسلط بر جهان را دارد و حجم گسترده اي از وقايع ناگوار را باعث مي شود. البته همان گونه که پيش تر هم اشاره شد، تعيين مصداق براي دجال آسان نيست و انديشمندان حوزه ي دين، نظرات بسيار متفاوتي در اين باره داشته اند.

ج. اکتشافات علمي

انسان از دوره هاي پيشين به فرايند کشف هاي علمي و دست يابي به تکنولوژي هاي جديد توجه داشته است و سرانجام در رنسانس به انقلابي در اين عرصه دست يافت. اين اکتشافات در عصر حاضر، سرعت و حجم گسترده اي يافت؛ به گونه اي که روزانه کشف هاي جديدي در صنعت، پزشکي و علوم جديد رخ مي دهد. از ديدگاه برخي افراد، پاره اي از اين دستاوردها نوعي دخالت در نظام طبيعت و آفرينش پنداشته مي شود و روزي نتيجه ي منفي آن آشکار خواهد شد.
دسته اي از فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني، اين نگرش را دست مايه ي داستان خود قرار داده، نتيجه ي معکوس اين فعاليت ها را به نوعي مقارن با آخرالزمان قرار مي دهند. در مجموعه فيلم هاي « گودزيلا » (68) که بيش از بيست و هشت قسمت از آن تاکنون اکران شده، آزمايش ها و بمب هاي هسته اي، آزمايش هاي بيولوژيک و ديگر اقدامات مشابه، باعث جهش ژنتيکي حيوانات و ديگر موجودات مي شود و يا باعث پديد آمدن هيولاهاي باستاني پيش از تاريخ مي شود.
اين موجود افسانه اي، نوعي خشم طبيعت و يکي از نتايج ناگوار مخرب انرژي هسته اي است. فيلم هاي مربوط به اين هيولا که ساخت ژاپن هستند، به نوعي تداعي کننده ي خطري است که در جريان ناکازاکي و هيروشيما براي ژاپن رخ داد و تلفات ناشي از حمله ي گودزيلا، يادآور گذشته ي هولناک اتمي در اين کشور است.
گودزيلا معلول استفاده ي نادرست از انرژي هسته اي است، همان چيزي که بخش عمده اي از هراس آخرالزماني مردم آسيب ديده ي ژاپن را تشکيل مي دهد. شايد استقبال کم سابقه از اين فيلم و توليد آثار متعدد در ژاپن به همين دليل باشد.
تنها يک اثر از اين مجموعه، محصول مشترک ژاپن و امريکا در سال 1998 م است که واقعه ي فيلم در امريکا رخ مي دهد؛ اما تمام نسخه هاي ديگر همگي در ژاپن ساخته شده و حمله ي هيولاهاي باستاني در ژاپن آغاز مي شود.
در اين مجموعه، حادثه ي آخرالزماني به اين گونه است که هيولاي باستاني در جنگ با انسان ها يا موجودات ديگر باعث تخريب فراوان شهر و تلفات انساني است و اين، خطري بزرگ براي نسل بشر است که اگر مهار نشود، نتيجه اي جبران ناپذير خواهد داشت.
افزون بر اين مجموعه، نمونه هاي ديگري نيز در بخش هاي قبلي براي نتايج ناگوار بمب هاي هسته اي گفته شد. همين الگو در فيلم « موشک به امريکا حمله مي کند » (69) هم وجود دارد، در اين فيلم، آزمايش هاي هسته اي امريکا در قطب جنوب با آزمايش هاي هسته اي روسيه در قطب شمال هم زمان رخ مي دهد که باعث دگرگوني در مدارهاي مغناطيسي زمين مي شود. اين حادثه زمينه ساز اختلال فراواني در چرخه ي زيست محيطي مي شود.
مضمون برخي فيلم ها هشداري درباره آزمايش هاي بي رويه ي ژنتيکي بر موجودات است. در فيلم « جنگ گارگنچوزها » (70) موجودات آزمايشگاهي بر اثر آزمايش هاي ژنتيکي به هيولاهايي تبديل مي شوند که به انسان ها حمله مي کنند و نسل انسان را در معرض نابودي قرار مي دهند.
در مجموعه فيلم هاي « سياره ي ميمون ها » (71) که هفت قسمت از آن تاکنون اکران شده، برشي از آينده به تصوير کشيده مي شود که گروهي از انسان ها بر اثر يک حادثه در سياره اي فرود مي آيند که ميمون ها نسل غالب اند و با انسان ها همچون حيوانات رفتار مي شود. چگونگي اين تسخير در فيلم « ظهور سياره ي ميمون ها » (72) به تصوير کشيده مي شود.
دانشمندي جوان پدر خود را به علت ابتلا به بيماري آلزايمر از دست مي دهد. او تمام تلاش خود را براي کشف داروي ضد آلزايمر به کار مي بندد. داروي ساخته شده بر روي يک شامپانزه ي ماده آزمايش مي شود؛ اين حيوان به علت پرخاش و حمله به انسان ها کشته مي شود، ولي بچه اي از او مي ماند که در خانواده ي دانشمند جوان، بزرگ مي شود.
دانشمند پس از انجام آزمايش هاي مختلف روي اين موجود درمي يابد که اين حيوان داراي هوش و توانايي فوق العاده اي شده است. مطالعات روي حيوان ادامه مي يابد، ميمون جهش يافته، رهبري ميمون هاي جهان را برعهده مي گيرد و با کمک ديگر ميمون ها فرار مي کند، جنگ بزرگي به راه مي افتد و ميمون ها دنيا را تسخير مي کنند.
در برخي ديگر از فيلم ها، اکتشافات باستاني عاملي براي حادثه ي آخرالزماني مي شود. در فيلم « آخرالزمان استون هنج » (73) گروهي حفار و باستان شناس در مکاني مرتبط با بناي سنگي « استون هنج » (74) به اکتشاف مشغول اند. پس از کشف کتيبه اي باستاني و متصل کردن کليد آن، اتفاقات زنجيره اي به ترتيب در سراسر جهان رخ مي دهد و در مکان هاي باستاني هرمي شکل در دنيا تغييراتي ايجاد مي شود؛ پس از آن منفجر مي شود و در نهايت، اين سلسله اتفاقات به نابودي زمين منجر خواهد شد.
هم چنين در سه گانه ي « موميايي » (75) بر اثر اکتشافات در مصر يا چين، موجودي اهريمني مربوط به يکي از افسانه هاي باستاني دوباره ظهور مي يابد و با استفاده از نيروي پليد خود قصد تسلط بر انسان هاي دوران معاصر و تشکيل حکومتي جديد را دارد. وقايع پيش آمده در پي اين اکتشافات در حدي گسترده است که پايان انسان معاصر، نزديک به نظر مي رسد.
در فيلم « روزي که ماهي ها مردند » (76) برخي تجهيزات نظامي ساخته شده به دست انسان حادثه را رقم مي زند. جعبه اي حاوي مواد مرگبار و دو بمب با يک هواپيماي بمب افکن به جايي حمل مي شود. در راه، اين هواپيما دچار سانحه شده، تجهيزات به بيرون از هواپيما سقوط مي کند. جعبه به دست فردي مي رسد که آن را به آب مي اندازد و مواد داخل آن باعث آلودگي آب و مردن آبزيان مي شود و قحطي آب آشاميدني، انسان ها را در معرض خطر قرار مي دهد.
هشدار اين فيلم ها به بخشي از افرادي است که بي توجه به عواقب مسائل و بي پروا، خواهان کشف هاي جديدند و همين کشف ها عامل نابودي آن ها و ديگران در آخرالزمان مي شود. نگرش منفي به علوم و تکنولوژي هاي پيشرفته نکته ي ديگري است که اين فيلم ها بيان مي دارند؛ به عبارت ديگر اين فيلم ها خطر ناشي از دنياي پيشرفته و تکنولوژي را در آخرالزمان هشدار مي دهند.

د. اَبَرانسان ها

انسان هاي جهش يافته ي ژنتيکي طبيعي يا با دخالت انسان، عامل بحران و حادثه ي آخرالزماني در برخي فيلم ها به شمار مي روند. وجود اين انسان ها در فيلم، اشاره اي به نظريه ي تکاملِ (77) « چارلز داروين » (78) دارد؛ انسان هايي که در طول دوران بشري تکامل يافته و با جهش هاي ژنتيکي به اَبَرانسان يا انسان هايي با قدرت هاي خارق العاده تبديل شده اند.
مقبول ترين نظريه در ميان « ديرين مردم شناسان » (79) در باب تکامل انسان، اين است که بشر کنوني که با نام علمي « انسان خردمندِ خرمند » (80) مشخص مي شود، زيرگونه اي از « انسان خردمند » (81) است که خود از « انسان راست قامت » (82) تکامل يافته و انسان راست قامت هم از « انسان ماهر » (83) تکامل يافته است. اين چرخه ي تکامل به حيوانات ديگر مي رسد و طبق اين نظريه، دو حيوان شامپانزه و بونوبو دو گونه ي نزديک تر به انسان است که هر دو به يک منشأ مشترک مي رسد که در حدود 6 تا 7 ميليون سال پيش مي زيسته است. (84)
علامه طباطبائي قدس سره در اين باره معتقد است که اگرچه نصي درباره نفي يا تأييد اين نظريه در قرآن نيامده است؛ اما ظهور روشن و نزديک به نص آيات قرآن اين نظريه را مردود و خلقت انسان را منتهي به زوجي از انسان ( آدم و حوا ) مي داند. (85) البته نظرات ديگري نيز درباره صحت و رد اين نظريه از سوي انديشمندان ديني يا زيست شناسان مطرح شده است. (86)
فيلم هاي اين دسته درصدد بيان اين نکته است که اگر چنين قدرتي در دست انساني شرور قرار گيرد، قطعاً براي تحقق اهداف شوم خود از آن استفاده خواهد کرد. برخي فيلم ها در پي بيان چگونگي ايجاد اَبَرانسان ها و تبيين تهديد بودن آن است.
در اين فيلم ها اَبَرانسان ها عامل اصلي واقعه ي آخرالزماني و نابودي دنيا يا انسان ها هستند. نمونه ي بارز آن را مي توان در مجموعه فيلم هاي « افراد ايکس » (87) ديد. داستان فيلم درباره افرادي است که به دليلي نامعلوم، هنگام تولد، همراه جهش ژنتيکي به دنيا آمده اند و به همين علت قابليت هاي فيزيکي يا رواني فوق العاده اي دارند. دانشمندي که خودش هم از اين گونه انسان ها است، دنبال جمع آوري، حمايت و هدايت اين افراد است. اين گروه مي کوشند از انسان ها در مقابل خطرات دفاع کنند. در اين ميان برخي از اين انسان هاي جهش يافته ي ژنتيکي، خود را نژاد برتر جهان مي دانند و قصدشان نابودي نسل بشر و تسلط بر جهان است.
در مجموعه فيلم ها و انيميشن هاي « سوپرمن » (88) که ده ها عنوان از آن تاکنون اکران شده، قهرمان اصلي که يک اَبَرانسان است، در مقابل موجودات و اَبَرانسان هاي شرور مي ايستد. اين موجودات و افراد شرور از قدرت خود سوء استفاده مي کنند. آنان قصد تسلط بر انسان ها را دارند و در اين راه انسان ها را به نابودي مي کشند. در اين فيلم ها مي توان مجموعه ي کاملي را از موجودات شرير و اهريمني با قدرت هاي اَبَرانساني مشاهده کرد.
در انيميشن « اَبَرذهن » (89) تبه کاري که از سياره ي ديگري طي يک حادثه به زمين آمده و قدرت هاي مافوق بشري دارد، عامل تخريب و بحران در شهر است. اين فرد تا پايان داستان، دچار تغيير و تحول مي شود؛ ولي قبل از آن، انساني معمولي را به اَبَرانسان تبديل مي کند تا رقيبي براي مبارزه داشته باشد. همين فرد جديد پس از قدرت گرفتن براي نابودي شهر و تسلط بر بشر اقدام مي کند.
در دو فيلم با محوريت موجودي به نام « هالک » (90) دانشمندي به دنبال ساخت ماده اي است که باعث جهش ژنتيکي در موجودات مي شود و آن ها را به موجوداتي بسيار نيرومند و مخرب تبديل مي کند. اين آزمايش ها به سفارش ارتش صورت مي پذيرد؛ ولي به دليل وجود شکست هايي در پروژه، آزمايش روي اشخاص، مجوز نمي گيرد و پروژه تعطيل مي شود. اين دانشمند ماده ي توليد شده را به بدن خودش تزريق مي کند، همسر او پسري به دنيا مي آورد که طبق ژنتيک، همين ماده را در خونش دارد. پس از گذشت چندين سال وقتي بر اثر يک حادثه، فرزندش در برابر اشعه ي گاما قرار مي گيرد، به هيولايي بزرگ و سبز رنگ به نام هالک تبديل مي شود که هنگام عصباني شدن، اين حالت آشکار مي شود.
پدر هالک هم از نيروي اشعه براي کسب قدرت استفاده مي کند و به انساني با قدرت مافوق بشري تبديل مي شود و به فکر انتقام از انسان ها است. در قسمت دوم فيلم هم فردي ديگر از اين ماده استفاده مي کند تا مقابل هالک بايستد؛ ولي تبديل به هيولايي غيرقابل کنترل مي شود و جان انسان ها را به خطر مي اندازد.
در انيميشن « شگفت انگيزان » (91) و دو فيلم « چهار شگفت انگيز » (92) اَبَرانسان هايي در هر دو گروه خير و شر وجود دارند. نهادهاي شر خواستار تسخير دنيا و تسلط بر بشرند. هم چنين در فيلم « مسابقه به سوي کوهستان جادو » (93) موجودات شرور با قدرت هاي خارق العاده قصد نابودي انسان ها را دارند. در فيلم « زوم » (94) هم انسان هايي با قدرت هاي مافوق بشر در هر دو جانب خير و شر وجود دارند که در جنگي بزرگ مقابل يکديگر صف آرايي مي کنند. افراد شرور در پي تسخير دنيا و افراد خير، خواهان نجات انسان ها هستند.
در فيلم « نگهبانان » (95) مجموعه اي از اَبَرانسان ها به عنوان قهرمان هاي ملي وجود دارند. يکي از آنان مي خواهد دنيايي جديد تشکيل دهد؛ از همين رو بمبي اتمي به شکلي جديد مي سازد که قدرت تخريب بسيار بالايي دارد و قصد دارد از اين راه، جهان و انسان ها را از بين ببرد.
براي نمونه از سينماي کودکان، مي توان فيلم « ماجراهاي پسر کوسه اي و دختر گدازه اي » (96) را نام برد. در اين فيلم، فردي شرور به نام « آقاي الکتريسيته » قصد دارد خواب را از تمام کودکان بربايد و آن ها را از خواب، محروم کند. اين فيلم، اتفاق آخرالزماني را به صورتي قابل فهم براي کودکان طرح مي ريزد.
قهرمان گرايي در دوران معاصر، جايگاه ويژه اي براي مخاطبان عام سينما پيدا کرده است. اقتباس هاي گسترده از داستان هاي کُميک، نشاني بارز از استقبال عمومي به اين داستان ها است. اگرچه معمولاً در فيلم هاي کميک، اين قهرمان ها به عنوان منجي براي انسان ها ظاهر مي شوند، در دسته ي اخير نقطه ي مقابل به عنوان يک تهديد نشان داده مي شود و هشداري است به اين که امکان دارد روزي همين قهرمان ها مشکل اصلي انسان ها شوند. اين فيلم ها برداشتي خيالي از قهرمان گرايي است؛ ولي مي توان اين بخش از آثار را منطبق بر مصداق يابي مسئله ي دجال يا همان ضد مسيح دانست.

ه. انسان هاي جادوگر

ساحران و جادوگران، عامل ديگري براي پيدايي حادثه ي آخرالزماني و آغاز پايان دنيا هستند. در اين فيلم ها افرادي که توانايي سحر و جادو دارند، مي خواهند با تشکيل حکومتي جديد بر انسان هاي معمولي چيره شوند. اين انسان ها به علت برخورداري از برخي قدرت ها، خود را نژاد برتر مي دانند.
نمونه اي روشن براي اين گروه مجموعه ي محبوب و پرمخاطب « هري پاتر » (97) است که هشت قسمت از آن اکران شده و بر اساس داستاني که منبع اقتباس آن به شمار مي رود، به اتمام رسيده است. در اين مجموعه فيلم دو نوع از انسان ها در زمين زندگي مي کنند: انسان هاي جادوگر که نسل برتر انسان ها معرفي مي شوند و به صورت ارثي جادوگرند و انسان هاي معمولي که در فيلم، مُگُل (98) يا مَشَنگ خوانده مي شوند و افراد درجه ي دوم جامعه محسوب مي شوند.
جادوگران، حکومت و قوانيني جداگانه دارند و تمام فعاليت هاي اصلي خود همچون آموزش فرزندان شان را در جايي ديگر انجام مي دهند. در ميان جادوگران، جادوگري پليد به نام « ولدمورت » گروهي از جادوگران پليد و سياه را رهبري مي کند. او به دنبال ايجاد سلطه و تشکيل حکومتي جديد در جهان است. اين فرد علاوه بر اين که تهديدي براي دنياي جادوگران محسوب مي شود، عامل نابودي انسان هاي معمولي نيز است، در ابتداي قسمت ششم آن، حمله ي افرادي از اين گروه به انسان هاي معمولي نشان داده مي شود.
در سه گانه ي « وقايع نگاري نارنيا » (99) وقايعي که در سرزمين جادويي نارنيا رخ مي دهد، بر اساس مسائل جادويي است. در قسمت اول و دوم، پادشاهي ظالم با استفاده از جادوي سياه، سرزمين را به تسخير خود درآورده و انسان را به بردگي کشيده است. در قسمت سوم اين مجموعه، هيولايي بزرگ در سرزميني دور، عامل اصلي بروز اتفاقات انساني است. اين هيولا بر اساس طلسمي جادويي پديد آمده و با جادو از بين مي رود.
در فيلم « به نام پادشاه: داستان محاصره ي سياه چاله » (100) جادوگري پليد قصد کشتن پادشاه و ايجاد حکومتي جديد را دارد. اين جادوگر براي جنگ و نابودي انسان ها از سربازان شبه حيوان استفاده مي کند. جادوگر از مکاني ديگر، اين سپاه را براي مقابله با انسان ها هدايت مي کند.
فيلم « والاحضرت » (101) داستان جادوگري پليد است که مي خواهد با قرباني دادن براي شيطان در روز کامل شدن ماه، اژدهايي ايجاد کند تا بتواند با هدايت آن بر تمام جهان سلطنت کند. اين جادوگر و همدستانش سال ها است در تلاش براي وقوع اين پيش گويي اند.
در فيلم « شرلوک هلمز » (102) لرد جادوگر با استفاده از جادوي سياه، قرباني کردن براي شيطان و برگزاري مراسم جادويي و کارهاي مشابه درصدد است در روز موعود تمام نمايندگان مجلس را هم زمان از بين ببرد و حکومت جهاني بر پايه ي جادو برپا کند.
در فيلم « شاگرد جادوگر » (103) جادوگر پليد برخاسته از طلسم، قصد دارد با جادويي مرموز تمام مردگان را زنده کند تا با استفاده از آن ها انسان ها را نابود کند و به نسل بشر پايان بخشد. جادوگر پليد در فيلم « جست و جوگر: تاريکي برمي خيزد » (104) با گسترش تاريکي در جهان، نيروهاي شيطاني اش را منتشر مي کند تا بتواند تمام جهان را تسخير کند. در فيلم « برادران گريم » (105) زني جادوگر که پانصد سال سن دارد، در جنگلي مخفي شده و با سحر و جادو انسان ها را ربوده و باعث وقوع اتفاقات مرموزي در آن حوالي است.
در برخي فيلم ها جادوگر پليد براي فردي ستمگر کار مي کند و مقدمات تشکيل حکومت او را فراهم مي آورد. در فيلم « اراگون » (106) پادشاهي ظالم به کمک جادوگري پليد، جنگ بزرگي را آغاز کرده است. قدرت اصلي اين پادشاه، سحر جادوگر است و به همين دليل، مبارزه ي اصلي ميان قهرمان اژدها سوار و جادوگر صورت مي گيرد.
در فيلم « قلمرو ممنوعه » (107) پادشاهي با فريب و جادو، سلطنتي عليه انسان ها در سرزمين باستاني برپا کرده است. او از راه جادو در مبارزه ي تن به تن، قهرمان مبارز را به مجسمه تبديل مي کند و پس از آن پايه هاي حکومتش را برپا مي سازد.
فيلم « شاهزاده ي ايران: ماسه هاي زمان » (108) به تحريف وقايع تاريخي در ايران باستان مي پردازد. در اين فيلم، يکي از وزاري ايراني با خنجري جادويي مي خواهد زمان را به عقب برگرداند تا مانع به قدرت رسيدن برادرش شود؛ در اين هنگام شن هاي جادويي، سرزمين ايران و پس از آن تمام جهان را به سمت نابودي پيش مي برند.
در برخي فيلم ها جادوگر يا ساحري وجود ندارد و فقط امور مرتبط با جادو است که عامل نابودي در آخرالزمان مي شود، فيلم « نگهبان شب » (109) نمونه ي روشني براي اين نوع است. در پيش گويي هاي باستاني آمده که دختري خود را نفرين مي کند و اين کار باعث نحوست او مي شود. در روز موعود اين طلسم باعث ايجاد طوفاني سياه است که تمام جهان را در خود خواهد بلعيد. طي داستان اين پيش گويي محقق مي شود، دختر، خود را نفرين مي کند و طوفاني مملو از کلاغ هاي سياه به راه مي افتد که اين اتفاق، شروعي براي نابودي انسان ها خواهد بود.
سحر و جادو به گونه اي که در اين فيلم ها آمد، به طور قطع برخاسته از تخيلات سينمايي و زاييده ي وهم سازندگان است؛ اما بايد بدانيم سحر وجود حقيقي دارد و ساحر يا جادوگري که اتفاق آخرالزماني را رقم مي زند، به نوعي مي تواند مصداق دجال يا همان ضد مسيح باشد.

و. انسان هاي خون آشام و گرگ نما

انسان هاي « خون آشام » (110) و « گُرگينه » (111) يا « گرگ نما »، همه به خرافات و افسانه هاي مردم اروپا در سال هاي پيشين برمي گردد. خون آشام در افسانه ها موجودي زنده است که شب ها از گور بيرون مي آيد و براي تغذيه ي خود،‌ خون آدميان را مي مکد. در اين تخيلات، خون آشام ها معمولاً قدرت هاي فوق بشري و زندگي جاويدان دارند، مردم را به بردگي کشيده، آنان را نيز به خون آشام تبديل مي کنند. (112)
نوع ديگري از خون آشام ها به نام « زامبي » (113) يا « مرده ي متحرک » نيز در فيلم ها وجود دارد. زامبي به جسدهاي متحرکي گفته مي شود که روح ندارند و گفته مي شود از افسانه هاي آفريقاييان درياي کارائيب سرچشمه مي گيرد. اين موجودات بر پايه ي داستان ها، با گازگرفتن و وارد کردن بزاق خود به بدن قربانيان شان آنان را همانند خود به يک مرده ي متحرک تبديل مي کنند. (114)
گرگينه نيز انسان است؛ ولي در شب هايي که ماه کامل ( ماه شب چهارده ) در آسمان است، به صورت گرگ درمي آيد. چنين شخصي يا از راه به کارگيري افسون و جادو و يا در پي طلسم شدن از سوي فرد ديگري به گرگينه تبديل مي شود. (115)
هر دوي اين افسانه ها از خرافات مردم به ادبيات و پس از آن به فيلم هاي سينمايي راه يافت و اکنون دست مايه ي بسياري از آثار سينمايي قرار گرفته است. در فيلم هاي مربوط به دوره ي پايان بشر و آخرالزمان هم اين موجودات، عامل نابودي انسان ها به شمار مي روند.
مهم ترين و مشهورترين شخصيت خون آشام در ادبيات و به تبع آن سينما، « کُنت دراکولا » (116) نام دارد که زاده ي ذهن « برام استوکر » (117) نويسنده ي ايرلندي است که در سال 1897 م خلق شد. اين موجود در فيلم هاي زيادي وجود دارد که مهم ترين آن ها فيلم « دراکولا » (118) به کارگرداني « فرانسيس فورد کاپولا » (119) است. دراکولا در اين فيلم و « دسته ي هيولا » (120) خواستار ساخت گروهي از خون آشام ها براي تسلط بر جهان است.
در فيلم « دراکولا 2000 » (121) هم اين موجود از قبر برمي خيزد و به دنبال زني است که خوني ويژه در بدن دارد. بر پايه ي افسانه، دراکولا با کمک او مي تواند سلطه اش را بر جهان، محقق سازد. در فيلم « ون هلسينگ » (122) هم دراکولا با کمک نيروهاي شريرش قصد دارد نسل جديدي از خفاش هاي خون آشام را براي خود ايجاد کند تا بتواند با کمک آن ها نسل بشر را نابود کند و دنيايي جديد بنا نهد.
فيلم « کشيش » (123) جنگي چند صد ساله ميان انسان ها و خون آشام ها را نشان مي دهد که از قرون وسطا تا زمان پس از جهان معاصر ادامه دارد. خون آشام ها در اين فيلم که موجوداتي شبه حيوان اند، در پي نابودي کامل بشرند؛ اما با آمدن مبارزان کليسا، جنگ با پيروزي انسان ها تمام مي شود و خون آشام ها در شهري با ديوارهاي بلند براي هميشه زنداني مي شوند. در آينده ي داستان، دوباره خون آشام ها به رهبري خون آشامي قدرتمند به سمت انسان ها مي آيند و جنگ عظيم پيش روي انسان ها است.
در سه گانه ي « بليد » (124) خون آشام ها مخفيانه در ميان افراد معمولي زندگي مي کنند. وجود خون آشام ها در شهر مشکلي است که انسان ها با آن درگيرند و در برخي اوقات شدت مي گيرد. افزون بر اين مشکل، هر قسمت از فيلم، مشکلي عظيم تر و فراگيرتر را نشان مي دهد که با وجود آن نسل بشر در معرض نابودي کامل است.
در فيلم « روزشکن ها » (125) انسان ها و خون آشام ها با هم زندگي مي کنند، با اين تفاوت که قوانين، وارونه شده و حکومت در دست خون آشام ها است و تا سال 2019 م جز عده اي محدود، همه ي انسان ها به خون آشام تبديل شده اند. انسان هاي باقي مانده به عنوان منابع غذايي در کارخانه هاي عظيم خون سازي استفاده مي شوند تا هنگامي که بميرند.
فيلم، آينده اي هولناک و نمادين را درباره از بين رفتن انسانيت و بحران هويت نشان مي دهد. انسان هايي که به خون آشام تبديل شده اند، جاويدان اند و به همين دليل، مدت ها است که در جهان زندگي مي کنند؛ اما اين تغيير آن ها را از تمام داشته هاي دوران انساني دور کرده است و اين بحران در ابتداي فيلم با نشان دادن خودکشي دختربچه اي براي خلاصي از اين وضع ديده مي شود.
در سه گانه ي « دنياي زيرين » (126) جنگ ششصد ساله اي ميان خون آشام ها و گرگينه ها وجود دارد و اين موجودات در ميان انسان ها زندگي مي کنند. مدتي خون آشام ها در اوج قدرت به سر مي برند و گرگينه ها را به بردگي مي کشند؛ ولي با آمدن رهبر جديد، گرگينه ها به دنبال ايجاد نسلي جديد از ژني ويژه اند که بتوانند بر خون آشام ها پيروز شوند و کنترل جهان انسان ها را در دست بگيرند.
علاوه بر بروز جنگ هاي ويران گر ميان دو گروه، در قسمت چهارم که در سال 2012 م اکران شد، انسان ها از وجود اين موجودات باخبر مي شوند و جنگي عظيم براي نابودي آن ها آغاز مي شود. جنگ با وسعتي شروع مي شود که انسان ها در معرض نابودي قرار مي گيرند.
در فيلم « سيرک عجايب: دستيار خون آشام » (127) نيز دو گروه خون آشام خير و شر در ميان انسان ها وجود دارند. طي داستان، گروه شر با نقشه اي جديد قصد تسلط بر انسان ها و جهان را دارند. آنان براي رسيدن به اين هدف در نقاط مختلف دنيا به دنبال يارگيري و جذب نيروهاي جديدند و شخصيت اصلي داستان نيز در ماجرا وارد مي شود.
در فيلم « سي روز شب » (128) منطقه اي ديده مي شود که در زمستان يک ماه کامل شب است و در اين ماه خون آشام ها به شهر حمله مي کنند و قتل عام عمومي رخ مي دهد. در فيلم هاي « تفريح گاه شيطان » (129) و « منطقه ي مردگان » (130) نيز زامبي هاي خون آشام به انسان ها حمله مي کنند و آن ها را مي کشند و راه نجاتي از اين تهديد وجود ندارد.
در فيلم « گردش شنل قرمزي » (131) خطر گرگ نمايي باستاني سال ها است که انسان ها را تهديد مي کند. هر فردي توسط اين موجود گاز گرفته شود، در شبي که ماه کامل است به گرگ نما تبديل مي شود. قدرت اين موجود، هر ساله بيش تر مي شود و او به فکر ايجاد جهاني جديد است. اين موجود که در ميان مردم زندگي مي کند، قصد دارد در زمان ماه خونين ( دوراني که ماه بر اساس افسانه قرمز مي شود ) انسان ها را به گرگ نما تبديل کند و به اين گونه،‌ لشکري از گرگينه ها براي نابودي انسان ها ايجاد کند.
اين گروه از فيلم ها را نيز مي توان مصداق هايي براي دجال و ضد مسيح در نظر گرفت. با آن که هر دو موجود، افسانه اي و خرافي اند، اما اين فيلم ها پرداختي نمادين به آخرالزمان دارند و مشکلات آخرالزماني را در قالب اين موجودات افسانه اي به نمايش مي گذارند.
در سال هاي اخير خبرهايي درباره ديده شدن يا حمله ي خون آشام ها يا گرگينه ها در رسانه هاي محلي مطرح شد که نشان از تأثير اين خرافات در اذهان عمومي دارد و به طور قطع حجم بالاي آثار سينمايي در اين زمينه بي تأثير نبوده است.

پي‌نوشت‌ها:

1. Nuclear Non - Proliferation Treaty.
2. NPT.
3. Five.
4. The World, the Flesh and the Devil.
5. Captive Women.
6. Kiss Me Deadly.
7. On the Beach.
8. Doomsday Machine.
9. Special Bulletin.
10. Apocalypto.
11. Avatar.
12. Star Wars.
13. Star Trek.
14. Pitch Black.
15. The Chronicles of Riddick.
16. The Omega Code.
17. Things to Come.
18. The Last War.
19. Bunraku.
20. The Adjustment Bureau.
21. Alice in Wonderland.
22. The Last Airbender.
23. Day Watch.
24. Jumper.
25. Flushed Away.
26. Cats & Dogs.
27. Small Soldiers.
28. James Bond.
29. Dr. No.
30. Thunderball.
31. On Her Majesty"s Secret Service.
32. Diamonds Are Forever.
33. The Spy Who Loved Me.
34. Moonraker.
35. Octopussy.
36. A View to a Kill.
37. High Frequency Active Auroral Research Program.
38. HAARP.
39. U. S. Air Force.
40. U. S. Navy.
41. University of Alaska.
42. ر.ک: پايگاه اينترنتي دانش نامه ي آزاد ويکي پديا، مدخل « هارپ ».
43. GoldenEye.
44. Die Another Day.
45. Quantum of Solace.
46. Mission: Impossible.
47. Spy Kids.
48. The Golden Compass.
49. Angels & Demons.
50. Illuminati.
51. .Antimatter
52. The Spirit.
53. Holocaust 2000.
54. Sky Captain and the World of Tomorrow.
55. Phineas and Ferb the Movie: Across the 2nd Dimension.
56. Iron Man 2.
57. Gulliver"s Travels.
58. Jonah Hex.
59. 10.000 BC.
60. Johnny English.
61. Happy Feet.
62. The Ant Bully.
63. Kung Fu Panda.
64. G - Force.
65. Cats & Dogs: The Revenge of Kitty Galore.
66. Despicable Me.
67. Antichrist.
68. Godzilla.
69. Rocket Attack U. S. A..
70. The War of the Gargantuas.
71. Planet of the Apes.
72. Rise of the Planet of the Apes.
73. Stonehenge Apocalypse.
74. Stonehenge.
75. The Mummy.
76. The Day the Fish Came Out.
77. Evolution.
78. Charles Darwin.
79. Paleoanthropology.
80. Homo sapiens sapiens.
81. Homo sapiens.
82. Homo erectus.
83. Homo habilis.
84. Wikipedia the free encyclopedia, "Timeline of human evolution".
85. ر.ک: طباطبائي، سيد محمدحسين، تفسير الميزان، ج 16، صص 269-274.
86. ر.ک: پايگاه اينترنتي دانش نامه ي آزاد ويکي پديا، مدخل « نظريه ي تکامل ».
87. X-Men.
88. Superman.
89. Megamind.
90. Hulk.
91. The Incredibles.
92. The Fantastic Four.
93. Race to Witch Mountain.
94. Zoom.
95. Watchmen.
96. The Adventures of Sharkboy and Lavagirl.
97. Harry Potter.
98. Muggle.
99. The Chronicles of Narnia.
100. In the Name of the King: A Dungeon Siege Tale.
101. Your Highness.
102. Sherlock Holmes.
103. The Sorcerer"s Apprentice.
104. The Seeker: The Dark Is Rising.
105. The Brothers Grimm.
106. Eragon.
107. The Forbidden Kingdom.
108. Prince of Persia: The Sands of Time.
109. Night Watch.
110. Vampire.
111. .Werewolf
112. ر.ک: پايگاه اينترنتي دانش نامه ي آزاد ويکي پديا، مدخل « خون آشام ».
113. Zombie.
114. ر.ک: پايگاه اينترنتي دانش نامه ي آزاد ويکي پديا، مدخل « گرگينه ».
115. ر.ک: همان، مدخل « مرده ي متحرک ».
116. Count Dracula.
117. Bram Stoker.
118. Dracula.
119. Francis Ford Coppola.
120. The Monster Squad.
121. Dracula 2000.
122. Van Helsing.
123. Priest.
124. Blade.
125. Daybreakers.
126. Underworld.
127. Cirque du Freak: The Vampire"s Assistant.
128. 30 Days of Night.
129. Devil"s Playground.
130. Zone of the Dead.
131. Red Riding Hood.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد؛ (1391)، آخرالزمان و آينده گرايي سينمايي، (بررسي و تحليل بيش از پانصد فيلم)، قم: نشر ولاء منتظر (عج)، چاپ اول



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما