ضرب المثل هاي كُردي

ضرب المثل ها يكي از مؤلفه هاي ادبيات شفاهي هستند كه بخشي از زبان روزمره مي باشند و با ساختاري محكم و روان، معنايي كنايي و كاربردي عام، در برگيرنده بزرگ ترين و وسيع ترين مفاهيم اخلاقي و تربيتي بوده كه با توجه به
يکشنبه، 17 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ضرب المثل هاي كُردي
ضرب المثل هاي كُردي

 

نويسنده: جعفر يوسفي




 

ضرب المثل ها يكي از مؤلفه هاي ادبيات شفاهي هستند كه بخشي از زبان روزمره مي باشند و با ساختاري محكم و روان، معنايي كنايي و كاربردي عام، در برگيرنده بزرگ ترين و وسيع ترين مفاهيم اخلاقي و تربيتي بوده كه با توجه به اصالت و محتواي آن از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است. ( رش احمدي، 1386، 216 ). بهمنيار نيز مثل را جمله اي معرفي مي كند كه مختصر است و مشتمل بر تشبيه با مضمون حكيمانه كه به سبب رواني لفظ و روشني و لطف تركيب، شهرت عام يافته باشد و همگان آن را بدون تغيير يا با اندك تغييري به كار ببرند ( بهمنيار، 1369، مقدمه ). از آنجايي كه در ايران اقوام مختلف داراي مؤلفه هاي مشترك فرهنگي فراواني هستند، ضرب المثل هايي كه با لهجه و زبان هاي مختلف بيان شده اند عموماً به جهت معنا در ميان اقوام مختلف ايراني داراي اشتراك مي باشند. از جمله اين ضرب المثل ها كه در زبان اقوام مختلف ايراني مي توان آن ها را بعضاً با اندكي يا بدون تفاوت يافت با زبان كُردي در زير اشاره مي شود:

1. قه ل وه قه يه ژي رو و رِه ش.
توضيح: معادل فارسي: ديگ به ديگ مي گه روت سياه.
2. تا دووري س ي وي سووري تا نزيكي مارمه ووكي.
توضيح: انسان ها تا از هم دور هستند همديگر را دوست دارند، اما وقتي در كنار هم باشند آن عطش دوري را ندارند.
اين مثل در فارسي به صورت « دوري و دوستي » به كار مي رود.
3. قسه يه گ وشتي پ ي ناگري، گ وشتي پ ي دامه نه.
توضيح: سخني كه متناسب با شرايط زماني و مكاني نباشد از به زبان آوردن آن زيان بار مي شوي.
اين مثل در زبان فارسي نيز به اين صورت آمده است: هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد.
4. گول ب وي وه نه وشه نادا.
توضيح: هر گلي بويي دارد.
5. برامان برايي، كيسه مان جيايي.
توضيح: حساب حساب است كاكا برادر.
6. ره فيقي نائه هل مه كه و دوستي ب ي گانه، ئه تكا به تانه.
توضيح: رفاقت با نااهلان باعث رسوايي ات مي شود.
7. راس بچو و حاكم مه چوو. ( كه لهوري ).
توضيح: سعي كن رفتارت درست باشد تا دچار مشكل و دردسر نشوي.
8. قه وم گ وشتي يه ك بخوا، زوقواني يه ك ناشكين ي.
توضيح: خويشاوندان هر چند بد باشند ولي در حفظ آبرويت مي كوشند.
9. ئه گه گول نيه ي درِ كيش مه به.
توضيح: اگر عامل خير نيستي شر هم مرسان. اين مثل در فارسي با اين شعر شناخته مي شود: مرا به خير تو اميد نيست شر مرسان.
10.دوس ئه وه يه بمگرين ي نه ك بمكه نيني ي.
توضيح: دوست واقعي آن است كه مرا بگرياند نه مرا بخنداند. اين ضرب المثل كه در آموزه هاي ديني نيز بر آن تأكيد زيادي شده، كنايه از آن است كه دوست واقعي عيوب انسان را بيان مي كند نه آنكه عيب دوستش را بپوشاند.
11. قورواق وه قي ره قه وي ناوي.
توضيح: معادل فارسي: با حلوا حلوا گفتن دهان شيرين نمي شود.
12. بزن ي كي گه ر، ران ي گه ر ئه كات.
توضيح: كنايه از سرايت فساد از انسان هاي فاسد به جامعه است.
13. سه ري ب ي روزي هاله ژي ر خاكا.
توضيح: هركسي كه در اين دنيا هست روزي اش مشخص و معلوم است. اين ضرب المثل نيز در آموزه هاي اسلامي بسيار مورد تأكيد مي باشد و حكايت از آن دارد كه خداوند متكفل روزي تمامي موجودات زنده است.
14. روزي به قول ناگيري.
توضيح: رزق و روزي بيش از حدي كه مقدر است با سعي و تلاش به دست نمي آيد.
15. يه ك پي وه يه ك روژ، دوو پي وه دوو روژ.
توضيح: هرچيز به تناسب تكاملش زمان بر است.
16. خوا بدا له كه س ي، هه ر دوو چاوي كوي ر ئه كا و بال ي ئه وه س ي.
توضيح: مأيوس شدن، از علائم بدبختي است.
17. كاري گه ن مه كه و له خوا مه لالي رو.
توضيح: گناه نكردن از توبه كردن آسان تر است. اين مثل كردي نيز ترجمه حديثي است كه انسان ها را به پرهيز از گناه دعوت مي كند.
18. نوي ژ كه ري نووريني، كار كه ري شيريني.
توضيح: نماز گزاردن باعث نوراني شدن چهره و كار كردن، باعث جذابيت و دلنشيني انسان مي شود.
19. فه رزه ن خال و وه ل ووه.
توضيح: اخلاق و رفتار فرزند به دايي اش مي رود. اين ضرب المثل در فارسي نيز اين گونه به كار مي رود: بچه حلال زاده به دايي اش مي رود.
20. هه وهه وي شوي ني گورگ.
توضيح: كنايه از كارهاي بيهوده بعد از رخداد فاجعه.
21.كوري زرنگ ب ي ت تاريكه شه و فره س.
توضيح: اگر كسي واقعاً خواهان انجام كاري باشد فرصت هاي زيادي براي انجام آن دست مي دهد.
22. به ردي كه ش ي ت بيخاته بني گ وم هه زار ژير ده ري نايه ري.
توضيح: دردسري كه جاهلان به آساني آن را ايجاد مي كنند دانايان به اين آساني ها نمي توانند چاره كنند. اين مثل نيز در فارسي بسيار كاربرد داشته و مشهور است كه يك ديوانه سنگي را به چاه مي اندازد كه صد عاقل از درآوردن آن ناتوانند.
23.خلا و خروش آوشي در چو و تازي آوشي به گه ري.
توضيح: خدا به خرگوش مي گويد در رو؛ به تازي مي گويد بگيرش. اين مثل نيز به حكيمانه بودن كار خداوند تبارك و تعالي تأكيد دارد. يعني كار خدا حساب دارد.
24. گليج پمه قاين سر عروس اَشكند.
توضيح: گل پنبه مادرشوهر سر عروس را مي شكند. يعني كوچك ترين حرف مادر شوهر باعث ناراحتي عروس مي شود.
25. پشي ماز رضاي خلا موش ناگري.
توضيح: گربه محض رضاي خدا موش نمي گيرد. يعني كسي براي ديگري كار بدون مزد و رايگان انجام نمي دهد.

منبع مقاله :
يوسفي، جعفر، ( 1391)، قوم كُرد، تهران، اميركبير، اول 1391



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
معنی اسم حلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم حلما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هادی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هادی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلیا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نیما و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هلن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هومن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هومن و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرجس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نرجس و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تیام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم تیام و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نازیلا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم نازیلا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هارون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم هارون و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم میترا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم میترا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زهیر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم زهیر و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملیکا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اهورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم اهورا و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملودی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
معنی اسم ملودی و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال