اخوان المسلمين مصر

حسن البناء - معلم مصري ( ترور در 12 فوريه 1949 ) - و هموطن او سيد قطب - نويسنده و روزنامه نگار ( اعدام در 29 آگوست 1966) - که هر دو در سال 1906 متولد شده بودند، در مقطعي که اولين آثار بحران اقتصادي جهاني
پنجشنبه، 6 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اخوان المسلمين مصر
 اخوان المسلمين مصر

 

نويسنده: اميربهرام عرب احمدي




 

حسن البناء - معلم مصري ( ترور در 12 فوريه 1949 ) - و هموطن او سيد قطب - نويسنده و روزنامه نگار ( اعدام در 29 آگوست 1966) - که هر دو در سال 1906 متولد شده بودند، در مقطعي که اولين آثار بحران اقتصادي جهاني در قاهره احساس مي شد، در حال تحصيل بودند. براي حسن البناء که در دامانهور ( Daman hur ) در مصر سفلي به دنيا آمده و در خانواده اي از طبقه ي متوسط به پايين رشد و نمو يافته بود، شغل معلمي از نظر اجتماعي ايدئال و کمال مطلوب به شمار مي رفت. البناء به طور نمادين اولين کتاب هاي خود را در دامانهور خريداري کرد، اما تصدي پست معلمي در مدرسه اي مطلوب و مناسب در قاهره مشکل بود (1) و او مجبور شد که خود را به وعده ي ملاقاتي در اسماعيليه در جوار کانال سوئز که در سپتامبر 1927 صورت گرفت، خشنود سازد. (2)
سيد قطب در موش ( Mush ) - روستايي نزديک شهر اسيوط در مصر سفلي - رشد و نمو يافت و به منظور تحصيل در کالج تربيت معلم ( دارالعلم ) رهسپار قاهره شد. وي از زمان دانشجويي تماس هايي با محافل مشهور ادبي معاصر برقرار کرد و اولين مقالات انتقادي خود را در روزنامه هاي متعدد مصر ( الاهرام، الرسالة و الثقافة ) به چاپ رساند. سيد قطب اين گونه به تدريج موفق به ورود به محافل عمومي مصر شده و پس از پايان تحصيلاتش در سال 1934 پستي را در وزارت فرهنگ به دست آورده بود. سيد قطب در دفترچه يادداشتش ثبت کرده است که در قاهره در جست و جوي جامعه اي اسلامي بود، ولي به زودي دريافت که مؤسسات اسلامي شهر به حال خود رها شده اند. سيد قطب به طور مشخص به رشيد رضا که نشانه هايي مبني بر اسلام سياسي را در پايتخت بر جاي نهاده بود، اشاره نکرده است. سيد قطب همچنين از هرگونه اشاره ي مستقيم به تجربيات منفي کودکي اش پرهيز کرده است. وي اين تجربيات را در پس انتقادي عمومي از سنت، پنهان و خود را نيز پسر وفادار پدرش معرفي کرده است. (3) از سوي ديگر، سيد قطب به ناچار مجبور به جنگ عليه مبدأ روستايي خود شد و خاطرات کودکي او در واقع پر از وقايعي تلخ از فرهنگ عقب مانده ي حومه ي شهرها، خرافات حاکم بر اين محيط ها و قدرت ملاکان بزرگ بود. (4) سيد قطب زماني که در دهه ي 1920 براي اولين بار به نگارش مقالاتي در قاهره اقدام کرد، از زبان هاي اروپايي رايج در ميان ادبا استفاده مي کرد و هيچ اثري از تجليات اسلامي در نوشته هاي اوليه او به چشم نمي خورد. (5)
مقايسه ي شرح حال اين دو که در جايگاه مهم ترين شخصيت هاي اسلامي سياسي در مصر جلوه گر شده اند، نمايانگر ظرفيت هاي اجتماعي متفاوت تازه واردان اوايل دهه ي 1930 است. البناء اگرچه پسر فردي ساعت ساز بود، ولي در اصول اسلامي خود ريشه دار ماند و در تأسيس اخوان المسلمين در مارس 1928 مشارکت ورزيد. (6) سيد قطب پيش از آن به حلقه هاي ادبي قاهره راه يافته بود. در اين محافل، نويسندگان و منتقداني همانند ابراهيم عبدالقادر المازيني ( 1890-1949م )، محمد حسين هيکل ( 1888-1956م )، طه حسين و محمد تيمور ( 1894-1973م ) - سخنگوي گروه ادبي ملي « مکتب جديد » ( از 1925 ) - نسل جديد را عميقاً تحت تأثير خود قرار داده بودند. شايان ذکر است، ادبيات ملي مصر در اواخر دهه ي 1920 و اوايل دهه ي 1930 براي روشنفکراني که هنوز به طور صريح از گفتمان اسلامي استفاده مي کردند، تحريک آميز بود. يکي از پيروان افراطي اين مکتب جديد نيز سلاماموسي ( 1887-1958م ) - نويسنده - بود که در سال 1929 روزنامه خود موسوم به المجلة الجديدة را تأسيس کرده بود: « من علاقه مندم ( ادبيات ) مصري نه تنها بر مبناي کلمات، بلکه براساس معاني و احساس، نود و نه درصد اروپايي شود. » (7)
روند غيراسلامي ساختن جامعه مصر حتي بر هويت اعراب نيز تأثير گذاشته بود. در واقع در مسيري فرعوني، هم ادبا و هم خوانندگان آثار ادبي تلاش مي کردند تا خود را از اعراب بدنام رها ساخته و به مصري هايي متعهد به فرهنگ باستاني مصر تبديل شوند. (8)
اخوان المسلمين حسن البناء يکي از سازمان هاي متعددي بود که تفسيري اسلامي براي عقب نشيني از جامعه ي استعمارزده را از طريق مقايسه آن با هجرت حضرت محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) از مکه در سال 622 فراهم آورده بود. در واقع، هجرت و جدايي از آن زمان موضوع حلقه هاي کوچک اسلامي بودند و گفتمان اسلامي بيش از آنکه به دنبال يکپارچگي و تماميت باشد، در صدد اثبات آن بود که از اين موضوع مي بايست به طور هدف دار صرف نظر شود، بنابراين به سبب پيوستگي مفهومي با سلفيه، اين گروه ها از اين پس به طور جمعي نوسلفي ها ناميده شدند. (9)
نوسلفي ها در قالب نهضت کوچک روشنفکري که ضعف علماي سلفيه را تشخيص داده و در جست و جو براي يافتن جامعه اي مستقل اسلامي، فعاليت خود را آغاز کردند و اين در حالي بود که بسياري از آنها به دلايل متعدد تحصيلات خود را در دانشگاه هاي اسلامي ناتمام گذاشتند. براي مثال، رهبر آينده ي حزب استقلال نو سلفي هاي مراکشي، علال فاسي ( 1919-1974م ) در امتحانات کسب ديپلم ديني مردود شد و در قالب نهضت ملي مراکش به مخالفت با فرهنگ ديني پرداخت. (10) ديگران همانند ابوالعلاء مودودي - روزنامه نگار هندي ( 1903-1979م ) - بدون پيوستن به هيچ گروهي، از طريق نگارش مقالاتي به نفع سياست اسلامي جديد وارد عرصه شدند.
بسياري از گروه هاي نوسلفي که تقريباً در فاصله ي سال هاي 1927-1935 در هرجايي از جهان اسلام شکل گرفته بودند، نشان دادند که بحران اقتصادي جهاني چگونه جوامع اسلامي را تحت تأثير خود قرار داده است. در حقيقت اين امر مي توانست اين گونه مورد بحث قرار گيرد که چگونه در مناطقي مانند مصر که بحران اقتصادي تأثيرات اجتماعي کمتري به دنبال داشت، نوسلفي ها براي خود نقشي رهبرگونه را به عنوان نقطه مرجع فرهنگي تصور مي کنند. با اين حال، بيشتر اين گروه ها سياسي نبودند. به عبارت ديگر، نزديکي به دولت هاي ملي تنها در دهه ي 1930 ميلادي آغاز شد که اين امر در مصر در سال 1938 صورت گرفت و در واقع زماني که اخوان المسلمين تأسيس گرديد، آنها به طور هدفدار از به کاربردن نام خاصي بر آن همانند حزب، جامعه، طريقت يا اتحاديه خودداري کردند. (11)
به اين ترتيب، نوسلفيه در ابتدا نهضتي فرهنگي بود و هدف آن نيز به وجود آوردن شبکه اي اجتماعي در ميان بخش هاي ناکامل و در عين حال غيرسنتي جوامع اسلامي بود. گردهمايي هاي اجتماعي، مساجد، انجمن هاي فرهنگي و انجمن هاي ورزشي نيز نقاط مهم و درهم پيچيده ي اين شبکه بودند. اين گروه ها همچنين در مقابل سنت هاي اسلامي متصوفه رويکرد مثبتي داشتند. کناره گيري تصوف از جهان برون و گوشه گيري آنان از جامعه، وجه مشخصه ي اين فرقه بود. در اين باره برخي از شعرا مانند محمد اقبال ( متوفي در سال 1938) حقيقتاً تصوف را بخشي اساسي از فرهنگ روشنفکري مي دانستند و آن را گرامي مي داشتند. با اين حال، نوسلفيه تنها تصوفي را مي پذيرفتند که به طور مشخص از طريقت هاي دراويش سنتي متفاوت باشد. با اين حال، آداب و مراسم و عبادات و مقابر مقدس به خاطر آنکه رهايي از سيستمي يکپارچه از هنجارهاي اجتماعي را به طور اسرارآميزي مشروعيت بخشيده بود، خارج از اين موضوع بود. در حقيقت، فرهنگ نوسلفي تنها از طريق نظامنامه اي ( قانون ) جديد مي توانست انتقال يابد و هنگامي که تصوف به مرحله بعدي راه يافت، اخوان المسلمين آن را پذيرا گشت. از اين رو تعجبي ندارد که در سوريه و ترکيه و همچنين اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي و بخش هايي از هندوستان طريقت شرقي اصلاح گراي نقشبنديه به تدريج مطرح شد و از آنجا که اين طريقت بزرگ شهري، انديشه هاي قومي را که روشنفکران مسلمان به آنها اعتقاد داشتند به طور خاص معرفي مي کرد، به محل تجمع بسياري از سازمان هاي نوسلفي مبدل شد.
البته همه ي سازمان هاي نوسلفي موافق کناره گيري و عقب نشيني کامل نبودند. براي مثال، مي توان به « جمعيت جوانان مسلمان » که در نوامبر 1927 به وسيله ي عبدالحميد سعيد - دانشجوي حقوق - در قاهره تأسيس شده بود، اشاره کرد. سعيد در جلب همکاري علماي برجسته ي سلفي از جمله محمد الخدرحسن ( 1876-1958م ) که پيشتر در مصر ناموفق مانده بود و دوستش عبدالعزيز گويش که پس از بازگشت از مسکو هيچ پشتيباني اي از سوي علماي الازهر دريافت نکرده و در عوضِ آن، پستي در وزارت فرهنگ مصر به دست آورده بود، ناموفق ماند. بنابراين احمد تيمور - مورخ مشهور ( 1871-1930م ) - به عنوان خزانه دار و محب الدين الخطيب ناشر به عنوان دبيرکل اين سازمان منصوب شدند. (12) سعيد در هنگام تأسيس سازمان خود در قاهره نيز به طور مشخص درباره ي موضوعاتي مانند تمدن ها، توصيف پديدآمدن شکست اجتماعي در مستعمرات، جهان بورژوازي و... صحبت کرد. (13) در اولين شماره ي مجله جديد انجمن نيز قاضي يحيي احمدالدر ديري در همين راستا اظهار داشت که جامعه ي مبتني بر اخلاقيات قرآني و امتناع کننده از تقليد کورکورانه از غرب، به هيچ وجه استبدادي نيست، بلکه برعکس ليبرال محسوب مي شود، زيرا اخلاقيات قرآن مبتني بر آزادي علم و فکر است، بدون آنکه در آن رفرم اجتماعي وجود نداشته باشد.
به گفته البناء، روابط جمعيت جوانان مسلمان و اخوان المسلمين تا دهه ي 1930 خوب بود. اين ائتلاف که به وسيله ي محب الدين الخطيب به وجود آمده بود، همچنين در تلاش بود تا از طريق اعزام الخطيب به حجاز در کسوت استاد ( در زمستان سال 1928 )، البناء را موفق سعودي ها سازد. با اين حال، در آن مقطع اخوان المسلمين شهر اسماعيليه هيچ گونه ارتباطي با گروه هاي اسلامي خارج از مصر نداشتند و در واقع هدف اصلي، تأسيس سازمان هايي در مراکز بزرگ شهري و به خصوص در خود قاهره بود. با اين حال، تنها در سال 1932 و زماني که ستاد آن به پايتخت انتقال يافت، سازمان اخوان المسلمين ارتباطات خارجي خود را آغاز نمود.

پي‌نوشت‌ها:

1- حسن البناء مؤسسه و ايدئولوگ اخوان المسلمين بود. فعاليت هاي سياسي اجتماعي حسن البناء را مي توان در سه مرحله بيانکرد: مرحله اول از 1928 تا 1939 که تمام سعي و کوشش او بر کارهاي نظري، سخنراني ها، انتشار مجلات و فراگير شدن نهضت در کشورهاي اسلامي بود. مرحله دوم از 1939 تا 1945 که وي به سازمان دهي سياسي نهضت پرداخت و مرحله ي سوم از 1945 تا 1949 که دوران اثرگذاري اخوان المسلمين در مسائل اساسي مصر بود و با ترور وي در 1949 به پايان رسيد. (م)
2- Hasan al-Banna, Mudhakkirat al-da’iya, Cairo: Dar aI-Kitab al-Arabi, (ca.1951).
3- al-Banna, Mudhakkirat, p.44.
4- Sayyid Qut-“ Tifl min al-qarya, Beirut: Dar al-Shuruq 1393 [1973):
قطب، اين خاطرات کودکي را در سال 1945 نوشته و به طه حسين هديه کرده است.
5- سيد قطب بيشتر به اين خاطر شهرت يافت که ايدئولوژي اسلامي را در حل مسائل اجتماعي و سياسي جاري مانند غربي شدن، مدرنيزاسيون و اصلاحات سياسي به کار برد. (م)
6- اخوان المسلمين تا 11 آوريل 1929 و تا زماني که در قالب اتحاديه ثبت شد، به عنوان حزب در نظر گرفته نمي شد.
Ishaq Musa al-Husaini, al-Ikhwatn al-Muslimtun-kubra I-harakat al-islamiya al-haditha, Beirut: Dar Beirut, 1955 [IS ted. 1952], p.23 ff.
7- Salama Musa, al-Yaum wa-I-ghad, Cairo: al-Matba’a al-Asriya 0.J, [1927], p.8.
8- اعراب دوره ي جاهليت پيش از ظهور اسلام که در نهايت وحشي گري و خشونت زندگي مي کردند. (م)
9- نوسلفي هاي مصري در اصل از اخوان المسلمين نشئت گرفته اند. اين گروه ها که عمدتاً بر اساس تعامل با دولت هاي عربي و اسلامي پايه ريزي شده اند، اگرچه از ميراث فکري و رفتاري و سلفيه برخوردارند، اما به کلي داراي ترکيبات جديدي هستند که در عمل نه سلفي است و نه اخواني. اين جريان جديد شامل شخصيت ها و گروه هاي متعددي است که نقطه مشترک همه ي آنها دعوت به اصلاحات و اعتدال است. (م)
10- Literature on this in Schulze, Internationalismus, p.203, n.77; Erwin I. J. Rosenthal, Islam in the Modern National State, University Press, Cambridge 1965, pp.154-178.
11- aI-Banna, Mudhakkirat, p.74.
12- G.Kampffmeier, ‘Egypt’, in: Hamilton Alexan der Gibb, Wither Islam? A Survey of Modern Movements in the Moslem World, Gollancz, London 1932, pp.101-170.
اين گزارش، توصيفي خوش بينانه از اين انجمن است.
13- al-Banna, Mudhakkirat, p.72.

منبع مقاله :
شولز، رينهارد، (1391)؛ نگاهي نو به تاريخ جهان اسلام، ترجمه ي امير بهرام عرب احمدي، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.